۱۳۸۸/۰۷/۱۱

به علت خوردن پولهای بادآورده ایران: خالدمشعل ‌هم از واژه "خ‌ل‌ی‌ج‌ع‌ر‌ب‌ی" استفاده‌ كرد!

به علت خوردن پولهای بادآورده ایران:
خالدمشعل‌ هم ازواژه"خ‌ل‌ی‌ج‌ع‌ر‌ب‌ی"استفاده‌ كرد!

ادامه راه سبز «ارس»: جشن قدس پایتخت فرهنگى جهان عرب در سال 2009 و سالروز آزادى شهر قدس توسط صلاح الدین ایوبى جمعه شب در قلعه صلاح الدین دمشق برگزار شد. به گزارش پرچم، خالد مشعل رییس دفتر سیاسى جنبش مقاومت اسلامى فلسطین (حماس ) از واژه جعلى خلیج عربى در سخنرانى خود در قلعه صلاح الدین دمشق استفاده كرد.

وى جمعه شب در سخنرانى خود به مناسبت جشن قدس پایتخت فرهنگى جهان عرب در سال 2009 گفت : امیدوارم همه كشورهاى اسلامى از شمال آفریقا؛ مصر؛ عربستان ؛ سوریه ؛ خلیج ع رب ى ؛ ایران ؛ اندونزى تا مالزى در یك صف در برابر دشمن بایستند.

جشن قدس پایتخت فرهنگى جهان عرب در سال 2009 و سالروز آزادى شهر قدس توسط صلاح الدین ایوبى جمعه شب در قلعه صلاح الدین دمشق برگزار شد. پیش از خالد مشعل هوگو چاوز و حتی برخی مقامات سوری نیز به دلیل فعال نبودن رایزنی های دیپلماتیك از سوی مقامات وزارت خارجه در خبطی آشكار از واژه جعلی استفاده كرده و نسبت به جزایر سه گانه نیز مواضع ضد ایرانی گرفته اند.



» ادامه مطلب

عذرهای بدتر از گناه اصولگرایان: احمدی‌نژاد ازفرقه‌ای خاص،نه اصولگرا

عذرهای بدتر از گناه اصولگرایان!
مطهری: احمدی‌نژاد از فرقه‌ای خاص، نه اصولگرا!
ادامه راه سبز «ارس»: علی مطهری طی گفتگوی مفصلی با روزنامه "تهران امروز" به مسائل مختلفی پیرامون اوضاع كشور و دولت احمدی نژاد اشاره كرده است. وی در این گفتگو درخصوص اختلافات میان جریانات سیاسی معتقد است كه علاوه بر اختلاف میان اصلاح طلبان و اصولگرایان خود اصولگرایان نیز با یكدیگر دچار اختلاف اند. او می گوید: «من به ‌این شكل قبول ندارم كه تنها بین جریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی شكاف زیاد شده بود، بلكه می‌خواهم بگویم كه علاوه بر این بین جریان اصولگرای منتقد دولت و اصولگرایان حامی دولت هم این شكاف‌ رو‌به‌ گسترش بود. اگرچه اكثر اصولگراها در نهایت به ‌آقای احمدی‌نژاد رای دادند، ولی این یك نوع رای دادن اضطراری بود و بسیاری از آنها با چشم گریان به‌ ایشان رای دادند و در دل خودشان راضی نبودند. در واقع شخصیت خاص آقای احمدی‌نژاد كه در مناظره‌ها بیشتر بروز كرد به‌گونه‌ای بود كه اختلافات را تشدید می‌كرد. البته الان باید رو به‌اتحاد حركت كنیم.»
فرارو نوشت: او همچنین در قسمتی دیگری از سخنان خود پیرامون طرح وحدت و ملی ادعا می كند كه سید محمد خاتمی پیش از انتخابات پذیرفته بود كه اگر ولایتی بیاید كنار برود. صحبت های او در اینباره را بخوانید: « من ملاقاتی با آقای خاتمی داشتم ایشان قبول كردند كه اگر آقای ولایتی به‌طور جدی وارد میدان بشوند و احساس شود كه ایشان رای قابل توجهی دارند، از انتخابات كنار بروند و كاندیدا نشوند یا در ملاقاتی كه با آقای هاشمی داشتم ایشان هم اعلام حمایت از این طرح كردند و گفتند كه اگر احساس كنیم عده قابل‌توجهی از اصولگرایان به‌طور جدی دنبال این طرح هستند، من هم تلاش می‌كنم آقای خاتمی كاندیدا نشود. بنابراین آن طرف قبول داشت. حالا آقای هاشمی را نمی‌توانیم بگوییم اصلاح‌طلب یا اصولگرا ولی در هرحال به‌عنوان فردی كه تمایلی به‌اصلاح‌طلبان داشتند، این طرح را پذیرفته‌ بودند.»

این اصولگرای منتقد دولت احمدی نژاد را كاندیدایی مستقل می داند و نه كاندیدای جریان اصولگرایی. مطهری احمدی نژاد و اطرافیانش را فرقه ای می داند با عقاید خاص خود:«ببینید من قبل از انتخابات هم این مطلب را گفتم كه آقای احمدی‌نژاد یك كاندیدای مستقل است و نماینده جریان اصولگرایی نیست. همان‌طور كه در سال 84 هم ایشان در واقع نماینده جریان اصولگرایی نبودند. در آن دوره نیز وی برخلاف نظر اكثریت اصولگراها و به‌ویژه سران جریان اصولگرایی وارد صحنه شد. با تمهیداتی هم كه از قبل چیده بود و ارتباطی كه با مساجد و توده مردم برقرار كرده بود بالاخره رای آورد اما من تقریبا از حدود یك سال بعد احساس كردم ایشان افكار خاصی دارد و مخصوصا در مسائل فرهنگی دید خاصی دارد. به ‌این نتیجه رسیدم كه تصور ما درباره ایشان تصور درستی نبوده است و از همان موقع معتقد شدم كه او یك اصولگرا نیست. می‌توانیم بگوییم یك فرقه‌ای هستند با افكار ویژه‌ای كه برخی افكارشان را هم خیلی بروز نمی‌دهند. گاهی مثلا در صحبت آقای مشایی یك چیزهایی بروز پیدا می‌كند. یك دید خاصی نسبت به‌ اسلام دارند، نوعی احساس خودكفایی در شناخت اسلام دارند، نوعی بی‌نیازی از روحانیت احساس می‌كنند و خلاصه افكار خاص سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارند و در مجموع من اینها را اصولگرا نمی‌دانم.»

نماینده مردم تهران در مجلس هشتم در قسمت دیگری از سخنان خود به برخی ابهامات و تناقضات رفتاری احمدی نژاد اشاره كرده و می گوید: «كسی كه التزام كافی به‌ ولایت فقیه نداشته باشد، مثل جریانی كه در انتصاب آقای مشایی به‌عنوان معاون اول پیش آمد و ماجرای دستور رهبری و... یا اینكه عقایدی در باب مسائل فرهنگی داشته باشد كه با برخی اصول اسلامی سازگار نباشد، چنان كه آقای رئیس‌جمهور در تبلیغات انتخاباتی خودش اعلام كرد كه من از ابتدا با ممیزی كتاب مخالف بودم یا اعلام كرد كه من اصلا با نظارت بر مساله پوشش اسلامی در جامعه از همان ابتدا مخالف بودم یا اینكه معتقد باشد مساله اختلاط بین زن و مرد اهمیت زیادی ندارد و بانوان می‌توانند بروند در ورزشگاه آقایان و... در حالی كه اینها احكام مسلم اسلامی است، یا اینكه فرض كنید در موضوع عدالت‌ورزی احساس كنیم كه عدالت‌ورزی بیشتر به‌عنوان ابزار به‌كار می‌رود؛ ابزاری برای حفظ قدرت،مثل آن چیزی كه در انتخابات ریاست‌جمهوری رخ داد كه در واقع در مناظره‌ها به‌گونه‌ای عمل شد كه معلوم شد هدف، ایجاد فضای خاص در جامعه است برای افزایش آرا نه اینكه واقعا دنبال اجرای عدالت باشند، برای اینكه اولا چرا در همان چهار سال گذشته این كار انجام نشد و این حرف‌ها زده نشد و درست در شب انتخابات انجام می‌شود؟ ثانیا چرا درباره اتهامات اقتصادی شخصیت‌هایی كه حامی شما هستند صحبتی نمی‌كنید؟ شخصیت‌های حامی شما و خانواده‌های آنها. ثالثا چرا زمانی كه آقای پالیزدار همین حرف‌ها را در سطح وسیع‌تری گفت از او حمایت نكردید و او به‌زندان افتاد؟ اینها نشان می‌دهد كه عدالت‌خواهی بیشتر به‌عنوان یك ابزار برای خارج كردن رقیب از صحنه دیده می‌شود.»

مطهری همچنین در باره نحوه برخورد احمدی نژاد به خصوص در مواجه با روحانیت می گوید: «بیشتر اختلاف روحانیت با دولت برمی‌گردد به‌نحوه برخورد دولت با روحانیت و مراجع. برخورد غرورآمیز و تكبر‌آمیزی هست كه ممكن است حرف، درست باشد اما نحوه برخورد ایجاد اختلاف می‌كند. درست مثل همان برخوردهایی كه ایشان در مناظرات تلویزیونی‌شان داشتند. برخی برخوردهای ایشان توأم با تحقیر بود، توام با تكبر بود. همان حرف را ممكن بود كسی با یك بیان خوبی بزند و طرف مقابل هم ناراحت نشود و مردم هم ناراحت نشوند ولی آن نحوه بیان و نحوه برخورد گاهی موجب دلگیری و نفرت می‌شود.اینجا هم همین‌طور است. به‌نظر من، ایشان باید نحوه عمل و نحوه ارتباطشان را با روحانیت تغییر بدهند.»

او در بخشی دیگری از اظهارات خود رای اعتماد نمایندگان به وزرای دولت دهم را اینگونه تفسیر می كند:« نماینده‌ها تابع منطق و استدلال هستند. گرایش‌ها و تعصبات گروهی و سیاسی در مجلس كم است. واقعا یك نماینده فكر می‌كند و رای می‌دهد. آنها هم بیشتر دلایل مخالفت ما را پذیرفتند. قبل از اینكه آن پیغام رهبری برسد، خیلی‌ها این منطق را قبول داشتند كه 7 ،‌8 نفر از اینها رد می‌شوند. اصلا خیلی‌ها خودشان به‌اینجا رسیده بودند. نیازی نبود كه بنده یا آقای توكلی یا آقای باهنر صحبت كنیم.خیلی‌ها به‌این مساله رسیده بودند كه مثلا كسی كه حتی یك روز در وزارت نفت یا نیرو تجربه ‌ندارد خب چرا باید یكدفعه وزیر بشود؟ منتهی بعد كه پیام رهبری رسید، مساله عوض شد. یعنی هر نماینده‌ای به‌رغم درستی این استدلال‌ها پیش خودش فكر كرد كه الان یك مصلحت بزرگ‌تری مطرح شده كه ممكن است برای ما قابل درك نباشد.»

» ادامه مطلب

دكتر روح‌الامینی: جواب آقای احمدی‌نژاد را ششم خرداد دادم

دكتر روح‌الامینی: جواب آقای احمدی‌نژاد را ششم خرداد دادم
برادر احمدی‌نژاد، آیندگان می‌پرسند چرا به هر قیمتی ماندی؟

ادامه راه سبز (ارس): رئیس دولت نهم به رغم برخورداری از همه این فرصت‌های تاریخی، نصیحت مشفقانه دوستان خود را گوش نكرد و نه‌تنها اعلام آمادگی همه نخبگان و بزرگان نسل دومی و نسل سومی اصولگرایان را بی‌پاسخ نهاد بلكه با رفتار و موضعگیری‌های خود موجب پراكندگی و ایجاد نقار و كدورت بین خانواده بزرگ اصولگرایان شد.

در پی اظهارات اخیر دكتر احمدی نژاد در مصاحبه تلویزیونی با شبكه بلومبرگ و تصریح اینكه اكثر كشته های حوادث پس از انتخابات هواداران دولت بودند و از جمله پدر محسن روح الامینی یكی از دوستان وی می باشد، خبرنگار «آینده» با دكترعبدالحسین روح الامینی، پدر شهید محسن روح الامینی تماس گرفت و نظر وی را راجع به این اظهارات احمدی نژاد جویا شد.

دكتر روح الامینی با تاكید بر اینكه قصد مصاحبه و پاسخ دادن به آقای احمدی نژاد را ندارم، خبرنگار آینده را به مصاحبه ششم خرداد خود ارجاع داد كه در ادامه، متن این مصاحبه مجددا منتشر می شود:

دكتر روح الامینی:برادر احمدی‌نژاد، آیندگان می‌پرسند چرا به هر قیمتی ماندی؟
دكتر روح‌الامینی دبیركل حزب توسعه و عدالت گفت: به برادرمان احمدی‌نژاد توصیه می‌كنیم برای ماندگار شدن گفتمان اصولگرایی از رقابت‌ها كنار برود و صحنه را به سردار دیگری از اصولگرایان كه ظرفیت مدیریتی بیشتری دارد بسپارد.

دبیركل حزب توسعه و عدالت گفت: دولت نهم به رغم تلاش‌های شبانه‌روزی شخص رئیس‌جمهور و قاطبه مدیران دولت و نیز برخورداری از حمایت بی‌دریغ و دلسوزانه رهبری و همراهی بی‌سابقه مجلس اصولگرا و در اختیار داشتن منابع ارزی و ریالی بی نظیر به دلیل بالا بودن درآمدهای نفتی می‌توانست با ارائه كارنامه‌ای درخشان تداوم گفتمان اصولگرایی را برای سال‌ها تضمین كند، اما متاسفانه چنین نشد.

دكتر عبدالحسین روح‌الامینی افزود: رئیس دولت نهم به رغم برخورداری از همه این فرصت‌های تاریخی، نصیحت مشفقانه دوستان خود را گوش نكرد و نه‌تنها اعلام آمادگی همه نخبگان و بزرگان نسل دومی و نسل سومی اصولگرایان را بی‌پاسخ نهاد بلكه با رفتار و موضعگیری‌های خود موجب پراكندگی و ایجاد نقار و كدورت بین خانواده بزرگ اصولگرایان شد.

دبیركل این حزب اصولگرا گفت: ای‌كاش آقای احمدی‌نژاد به نصیحت مقام معظم رهبری در نفی شتاب‌زدگی عمل می‌كرد و در كنار تلاش‌های فراوان خود، گامهایی هم برای كارهایی عظیم و ماندگار و مورد تحسین آیندگان كشور نظیر زمینه‌سازی و اجرای سیاست‌های اصل 44 و مردمی كردن اقتصاد برمی‌داشت.

روح‌الامینی افزود: دولت آقای احمدی‌نژاد وارث بسیاری از پروژه‌‌های نیمه‌تمام دولت‌های گذشته بود و توانست با همت خود شماری از این پروژه‌ها را تكمیل و زحمات دولت‌های قبل را در عرصه‌های مختلف علمی و فناوری از قبیل صنایع دفاعی، هسته‌ای و بیوتكنولوژی به ثمر برساند.

وی تصریح كرد: با این حال دولت نهم بسیاری از فرصت‌های تاریخی كشور را از دست داد و معتقدیم تلاش و همت شبانه‌روزی رئیس‌جمهور و برخی مدیران دولتی می‌توانست بسیار بهتر از این مدیریت شود و با نمره قابل قبول تری كارنامه چهار ساله خود را به مردم عرضه كند.



روح‌الامینی افزود: دلسوزانه به برادرمان آقای احمدی‌نژاد عرض می‌كنم ای‌كاش در این مدت زمینه سازی و ظرفیت سازی میكردید كه از درون یا برون دولت شما فرد مناسب دیگری كه توانایی مدیریتی بالاتری داشت در این عرصه وارد می شد و حال كه چنین نشده ای كاش برای چهار سال دوم كاندیدا نمی‌شدید و حالا هم كه ثبت‌نام كرده‌اید تا دیر نشده صحنه را به سردار دیگری از اصولگرایان كه ظرفیت مدیریتی بالاتری دارد بسپارید.

وی در پایان خاطرنشان كرد: گفتمان اصولگرایی كه برخاسته از گفتمان انقلاب است در انحصار ما و شما و هیچ شخص دیگری نیست و نخواهد ماند. این گفتمان برای ماندگار شدن در دهه پیشرفت و عدالت نیاز به اثبات كارآمدی خود در سطوح اجرایی و مدیریتی دارد و برادرمان آقای احمدی‌نژاد كه بخوبی می‌داند در چهار سال آینده هم ممكن است از عهده بسیاری كارهای بر زمین مانده به ویژه در حوزه مدیریت اقتصادی كشور برنیاید، بهتر است عرصه را به پرچمدار دیگری از اصولگرایان بسپارد تا نسل سومی‌ها این جمله شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی را به رخ ما و دوستان نكشند كه ما قرار بود شیفتگان خدمت باشیم نه تشنگان قدرت.

گفتنی است پس از انتشار سخنان احمدی نژاد با بلومبرگ، گروهی از كاربران اینترنتی با استناد به صفحه فیس بوك محسن روح الامینی اظهار داشته بودند كه وی از حامیان میرحسین موسوی و عضو گروه "احمدی نژاد رییس جمهور من نیست" بوده است.

دراین حال جوادبربریان نیز در یادداشتی نوشت:

امروز عصر در دفتر دكتر روح الامینی ساعت حدود چهار ونیم بود كه شخصی از دفتر دكتر احمدی نژاد به تلفن همراه دكتر زنگ زد دكتر هم تلفن را گذاشت روی بلندگو تا همسرشان كه در دفترحضور داشت نیز بشنود. من هم میهمان ناخوانده این تلفن شده بودم.

به دكتر روح الامینی گفت برای فردا صبح وقتی تنظیم شده تا همراه با خانواده با آقای رییس جمهور دیداری داشته باشید. فردا صبح.

روح الامینی نیز پاسخ داد ما درخواست وقت نكرده بودیم. آن شخص كه گویا روح الامینی او را می شناخت تاكید كرد كه بالاخره وقت تنظیم شده تا در دفتر رییس جمهور با ایشان دیداری داشته باشید. همسر دكتر مجددا یادآور شد كه فردا پنج شنبه است و طبق قرار همیشگی باید بر مزار محسن برویم دكتر هم همین پاسخ را داد و در ادامه گفت: تشكركنید و سلام برسانید.

وی با یادآوری جلسات و رفت آمدهایشان با دكتر احمدی نژاد در سال 58 ادامه داد: چرا اكنون بعد از گذشت 3 ماه. ما كه توقعی نداشته و نداریم. بزرگان؛ علما؛ و مسولان و دانشگاهیان هم لطف داشته اند كه تاكنون به هر نحوی تسلیت گفته اند.

بعد از تلفن، از جلسات سال 58 سوال كردم، گفت: آن سال جلسات ابتدایی دفتر تحكیم وحدت را داشتیم كه من با موتور هوندا 125 می رفتم و دكتر احمدی نژاد هم با موتور وسپا از دانشگاه علم و صنعت حضور می یافت.

» ادامه مطلب

موشک‏هایی که جای مردم را نگرفتند

موشک‏هایی که جای مردم را نگرفتند

ادامه راه سبز «ارس»: در این چند ساله اخیر راهپیمایی های رسمی و حتی غیر رسمی برگزار شده در سطح ملی و یا در شهرهای بزرگ همواره یک شعار مشترک داشتند: «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» یا شعارهایی با این مضمون، اگرچه شاید همه مردم در این مورد نظر یکسانی نداشتند ولی بهرحال بخش قابل توجهی از جامعه از این خواست حمایت میکرد. امسال نیز دولت کودتا با توجه به مذاکراتی که در پیش داشت خیلی روی حضور مردم در روز قدس و حمایت از انرژی هسته ای حساب کرده بود که با خلق حماسه سبزها بخصوص در شهرهای بزرگ و تغییر سمت و سوی شعارها به ضدیت با کودتا و حوادث بعد از آن، عملاً پشتوانه مردمی حمایت از انرژی هسته ای در مقابل خواست اصلی مردم یعنی حمایت از جنبش سبز به حاشیه رفت و حتی سیمای ضد ملی هم نتوانست همچون سالهای گذشته پلاکاردها و شعارهای حمایت مردم از حق هسته ای را برجسته سازد. امسال حتی شعارهای حامیان دولت نیز در حمایت از انرژی هسته ای بسیار کمرنگ شده بود.

با این شرایط بود که دولت غیر قانونی آماده ورود به مذاکرات ژنو شد اما برای اینکه به نوعی بحران مشروعیت را جبران کند رو به موشکهای زبان بسته آورد تا با دست خالی به اروپا نرود؛ اما فریاد مرگ بر دیکتاتور مردم از موشکهای شهاب برد بیشتری داشت و تمام دنیا را در تیررس خود قرار داد. بعد از حضور سبز و چشمگیر مردم در روز قدس و نیز آبروریزی رئیس دولت کودتا در نیویورک که با ترک جلسه سخنرانی اش از سوی بسیاری از مقامات کشورها و نیز اعتراضات گسترده نسبت به حضورش در آمریکا همراه بود پایه های سست و لرزان قدرت پوشالینش فرو ریخت و موشکهای شهاب سه و سجیل نیز در مقابل صدای الله اکبر مردم تسلیم شدند؛ به این شکل بود که مقامات ایرانی پس از رجزخوانی فراوان که به نظر میرسد بیشتر برای قدرت نمایی به معترضان بی شمار داخلی بوده به اروپا رفتند.

اما درخواستهای مکرر رئیس دولت خودساخته برای مذاکره مستقیم با آمریکایی ها و نیز سفر وزیر خارجه اش به واشنگتن (در پوشش دیدار با دفتر حفاظت منافع ایران در سفارت پاکستان) و نیز دیدارهای جلیلی با آمریکایی ها (که از سوی رسانه ضد ملی تقریباً بازتابی نداشت) از یک سو و پذیرش ورود یک طرف ثالث به چرخه غنی سازی ایران برای اولین بار و نیز اجازه ورود بازرسان برای بازبینی تاسیسات قم در چند هفته آتی از سوی دیگر همگی حکایت از باج دهی بی سر و صدای دولتی دارد که نه به پشتوانه ایمان و اراده مردمش بلکه به پشتوانه چند تکه آهن وارد مذاکرات جهانی میشود.

راست میگفت رمضان‏زاده عزیز پیش از دستگیری اش که میخواهند در سکوت مملکت را به خارجی ها بفروشند. این تازه اول ماجراست و این دولت بی پشتوانه برای سفت کردن جای پای خود قطعاً امتیازات دیگری نیز به دشمنان قسم خورده ملت خواهد داد. فراموش نکنیم امروز آنهایی تسخیرکنندگان لانه جاسوسی را دربند کرده اند که سی سال پیش با این کار دانشجویان پیرو خط امام به شدت مخالف بودند، گویی همان ها که ما را مزدور خارجی میخوانند خودشان سر و سری با اجنبی ها دارند که این چنین آشفته در تکاپوی برقراری رابطه با آمریکا هستند و حتی برای موجه نشان دادن این اشتیاقشان نظر سنجی نیز انجام میدهند.

در این شرایط است که جنبش سبز ما وظیفه ای خطیر را در راستای دیده بانی جامعه و حفظ منافع ملی بر عهد دارد زیرا همانطور که مهندس موسوی گفته امروز حساسیت مردم نسبت به منافع کشورشان بیش از مسئولین است.

» ادامه مطلب

آقای میرحسین موسوی عزیز!

آقای میرحسین موسوی عزیز!

ادامه راه سبز «ارس»: هر گاه آخرین سخنان شما را در برنامه گفتگوی ویژه خبری سیما، که خدا انصافشان دهاد، به یاد می‏آورم، با خود می‏اندیشم: آن روز هیچ نفهمیدیم که چه لحظات شیرینی را به وداع نشسته‏ایم. یادتان هست؟ رو به دوربین که آنسویش دل‏های امیدوار تک تک ما بود نگاه کردید و گفتید که این آخرین دیدار ماست و از این پس ارتباط ما باهم قطع می‏شود و همانجا پیمان استقامت بر راهی که آغاز کرده‏ایم را استوار کردید و همدیگر را به خدا سپردیم.

پیمایش راه سبز امید از مدت‏ها پیش آغاز شده بود و کشش همین راه بود که عزم‏ها را بر شرکت در انتخابات جزم کرده بود. راستش نمی‏دانم این بار چه شد که سر بلند کردیم و رو به سوی امید بازگرداندیم. شاید مدت‏ها بود که به دنبال راه امنی می‏گشتیم که تعبیری جز خودش نداشته باشد و مختص خودمان باشد و اکنون آن را پیش رویمان می‏دیدیم. خیلی‏ها می‏گفتند کسانی که با انتخابات قهر کرده بودند این بار قهر خود را شکستند و آمدند. ولی من بر این باورم که حتی این قهر نیز در بطن خود قهر نبود، بلکه این قهر، تقوای سیاسی مردمی پاک نهاد بود که نه سر ستیز با نظام و دولتمردانش را داشتند و نه آنچه را که بود می‏پسندیدند.

نمی‏دانم آیا سکوت بیست ساله شما نیز از این جنس بود یا نه. هر چه بود راه سبز امید ما را به هم رساند؛ این را وقتی فهمیدم که شنیدم حتی یکی از آشنایان که تنها رایی که بعد از انقلاب به صندوق ریخته رای "نه" در سال 58 بود، این بار با نوشتن نام شما با جمهوری اسلامی نیز آشتی کرده است. راستی هنر و تدبیر کدام دولتمرد سال‏های گذشته چنین آشتی و امیدی را برای این سرزمین به ارمغان آورده بود؟ بیانیه‏های شما سخنان ماست که با ادبیات زیبای شما بیان می‏شوند و چون آبی گوارا بر دل‏های خسته از دروغ و ریای ما می‏نشینند.

حتی مطمئنم آنان که از راه سبز امید خشمگین‏اند نیز بیانیه‏هایتان را به دقت می‏خوانند و در دل تحسین می‏کنند و به رویشان نمی‏آورند! آن‏ها را می‏خوانند و از آن‏ها می‏آموزند، اما دریغ که سنگینی غرور و کینه، راه را بر شعف درونی آن‏ها بسته است. با این همه از چهره آن‏ها می‏توان خواند که چه حسرتی در دل دارند از اینکه خود را از این راه نورانی بر کنار می‏بینند. با اینکه بر کنار نیستند و فقط باید بخواهند تا خود را بر آن دریابند. اینها را از آن رو نمی‏نویسم که تحسینتان کنم، نیازی نیست.

می‏دانم از شنیدن صدای گام‏های مردم در پی خود هراسانید، حق هم دارید. می‏خواهم بنویسم تا بدانید که رهنوردان سبزاندیش این راه، میانه‏ای با پیروی کورکورانه ندارند و با تاکید بر این امر از نگرانی شما بکاهم. این راهی است که خداوند قلوب رهنوردانش را به هم ربط داده (انهم فتیه آمنوا بربهم وزدناهم هدی؛ و ربطنا علی قلوبهم اذقاموا) و بی‏نیاز به دانستن نام و نشان هم، یکدیگر را می‏شناسند و در می‏یابند. از همین رو بوده که ملاقات باشکوه مردم ایران باهم رقم خورده است و شما نیز در این ملاقات درخشیده‏اید.

دولت مجعول فعلی با سیاست‏های معمول خود به هیچ رو نمی‏تواند و نخواهد توانست به صرف استعمال الفاظ‏، نسیم مهر و عدالت بر این سرزمین بوزاند، چرا که خود بر این دو نعمت سخت محتاج است و آدمی در می‏ماند که بر حال ایشان گریه کند یا خشم بگیرد؟

در پایان می‏خواهم بگویم که هر چند در اثر بی مهری سیمای غیر ملی وهمچنین در اثر عدالت‏سوزی دولت و به دلیل منع تجمعات یا ایراد سخنرانی، از دیدن چهره شما و شنیدن صدای گرمتان محروم شده‏ایم و گاهی به شدت دلمان برایتان تنگ می‏شود، اما بر این باوریم که این راه را بازگشتی نیست و ای کاش تا فرصت هست آن‏ها نیز به صدای وجدان بیدار خود گوش فرادهند و زانوی تلمذ و فروتنی بر زمین بزنند و در برابر آنچه که دیر یا زود رقم خواهد خورد، به لجاج و ستیز مقابله نکنند.

به شما و همه همراهان سبزاندیش میهن در هر جای دنیا که باشند سلام می‏کنم.

یک رهنورد راه سبز امید

» ادامه مطلب

خبرهایی از اوین - بازجوی ابطحی به سراغ رمضان‏زاده رفت

خبرهایی از اوین - بازجوی ابطحی به سراغ رمضان‏زاده رفت

ادامه راه سبز «ارس»
: بعد از اخذ آخرین بازخوانی پرونده توسط بازپرس، تیم بازجویی عبدالله رمضان‏زاده تغییر کرده است و بازجوی جدید وی، همان بازجوی محمدعلی ابطحی است.

به گزارش موج سبز آزادی، در آخرین ملاقات با دکتر رمضان‏زاده وی به خانواده خود اطلاع داده است که تا به حال در دو مرحله بازجویی شده است. در مرحله اول فشار بازجویی‏ها زیاد بوده است اما در مرحله دوم که با هدف اخذ اعتراف از افراد تاثیرگذار انجام می‏شده، فشارها بسیار شدید و طاقت‏فرسا شده بوده است، به حدی که منجر به ایجاد آسیب‏های جسمی ناگواری در بسیاری از بازداشت‏شدگان از جمله عبد‏الله رمضان‏زاده شده است.

از طرف دیگر اخیرا پس از طی آخرین بازخوانی پرونده توسط بازپرس، تیم بازجویی وی تغییر کرده و بازجوی جدید رمضان‏زاده، همان بازجوی آقای ابطحی است. با وجود این‏که عبدالله رمضان‏زاده در ملاقات آخر تاکید کرده است که تمام مواضع اصلاح‏طلبانه خود را حفظ کرده اما این فشارهای مدوام و بیش از 100 روز بازداشت انفرادی شرایط بسیار سختی را برای وی به وجود آورده است.

همچنین در حالی‏ که بازجوی محمدعلی ابطحی از طریق وبلاگ وی سعی در منطقی و معقول نشان دادن خود دارد، منابع آگاه به موج سبز آزادی خبر داده‏اند که فشارهای وارده به محمدعلی ابطحی تا قبل از دادگاه وی، در نوع خود یکی از غیرانسانی‏ترین فجایع رخ داده در بازداشت‏های پس از انتخابات بوده که چنین اخباری نیز نگرانی‏های بیشتری را از وضعیت عبدالله رمضان‏زاده در روزهای آینده ایجاد کرده است.

» ادامه مطلب

عقب‌نشيني هسته‌اي در راه است؟

مذاکرات هسته‌ای معامله است يا موفقيت؟
عقب‌نشيني هسته‌اي در راه است؟

در شرایط بحرانی پس از انتخابات، گفتگوها و مذاکراتی که پيش از انتخابات آغاز شده بود آرام آرام پدیدار می‌شود. آیا قرار بود رأی ملت به سرقت برود و به پشتوانه‌ی يک دروغ با غرب بر سر انرژی هسته‌ای چانه بزنند تا نهايتاً به «سلاح هسته‌ای» برسند آن هم به بهانه‌ی حفظ نظام؟ يا بعد از خیزش سبز، این مذاکره‌ی هسته‌ای با نقش بر آب شدن این نقشه، تبدیل به معامله‌ی هسته‌ای و فروش حیثیت ملت ایران شده است؟ نوشته‌ی زیر يکی از نوشته‌های متعددی است که این دغدغه را برجسته می‌کند.

اخبار رسيده از مذاكرات ژنو نشان‌گر عقب‌نشيني اساسي ايران از مواضع گذشته‌اش است. منابع غربي اعلام كرده‌اند كه ايران پذيرفته اورانيوم غني شده درصد پائين خود را به روسيه بفرستد و پس از انجام فرايندهايي در روسيه و فرانسه، اورانيوم غني‌شده با درصد بيشتر از فرانسه دريافت كند. تفصيل ماجرا را اينجا بخوانيد.

طرف ايراني تائيد كرده كه ايران نامه‌اي به آژانس نوشته و در آن نياز به سوخت براي راکتور تهران جهت ساخت مصارف دارويي را اعلام كرده‌است. چنانچه اين توافق انجام شود معنايش اين است كه ايران حاضر است تامين سوخت هسته‌اي خود را به كشورهاي ديگر واگذار كند و غني‌سازي در ابعاد صنعتي يا با درصد بالا را معلق كند. اين موضع تقريبا شبيه موضعي است كه ايران در سال ۸۳ اتخاذ كرد يعني تعليق غني‌سازي ضمن تاكيد بر داشتن حق انجام آن. اين عقب‌نشيني آنچنان قابل توجه است كه دولتهاي ۵+۱ هنوز به صداقت ايران در ارائه آن شك دارند. به همين دليل است در موضع‌گيري‌هاي‌شان ضمن تاكيد بر شروع مثبت و سازنده مذاكرات، به لزوم ايجاد تغيير عملي در رفتار ايران اشاره مي‌كنند.

اعتراضات بعد از انتخابات باعث شده عقبه حكومت تضعيف شود. كاهش قيمت نفت در يك سال اخير كه منجر به كاهش قابل توجه درآمدهاي دولت شده هم نگراني از شرايط داخل را تشديد كرده‌است. به نظرم اينها دلايل اصلي عقب‌نشيني احتمالي است. طولاني شدن بن‌بست در مذاكرات هسته‌اي هم به دولت ايران اثبات كرده هزينه‌هاي اين خيره ‌سري به منافعش نمي‌ارزد. ضمن آنكه استفاده تبليغاتي احمدي‌نژاد از ژست قهرمان مقاومت هم به درد انتخابات مي‌خورد كه گذشت.

» ادامه مطلب

باز هم اظهارات حقارت‌آمیز احمدی‌نژاد در برابر اوباما

باز هم اظهارات حقارت‌آمیز احمدی‌نژاد در برابر اوباما
ادامه راه سبز «ارس»:‌ هر روز بیش از پیش عمق این بیان مهندس موسوی آشکار می‌شود که «دولتی که در فضای بی‌اعتمادی به وجود آید، دولت ضعیفی خواهد بود و چون پشتوانه و مشروعیت مردمی ندارد، مرتبا به بیگانگان امتیاز خواهد داد».
تعابیری که صبح امروز، سه‌شنبه، در مراسم گشايش سومين مجمع عمومي اتحاديه‌ راديو تلويزيون‌هاي اسلامي بر زبان رییس دولت کودتا جاری شده بیش از هر چیز بیانگر عمق احساس حقارت این مرد در برابر رییس جمهور آمریکاست. احمدی‌نژاد که برای مردم خود، مراجع تقلید ساکن ایران، نخبگان سیاسی ایران، دانشگاهیان و روزنامه‌نگاران ایرانی هرگز پشیزی ارزش و احترام قایل نشده است، با لحنی درباره اوباما سخن می‌گوید که گویی او -العیاذ بالله - امام معصوم است اما «اطلاعات غلط به او داده‌اند»!

تعابیر امروز پس از جمله‌ای که احمدی‌نژاد در مصاحبه مطبوعاتی نیویورک برزبان راند و خود را در حد مشاور احتمالی اوباما پایین آورد. بار دیگر ثابت می‌کند چگونه کودتاگری در راس امور کشورمان قرار گرفته که جز حقارت بین‌المللی و سفاکیت داخلی راهی در پیش نگرفته است

بخش‌هایی از سخنان امروز احمدی‌نژاد را به نقل از ایسنا بخوانید:

در ماجراي هسته‌اي ديديد كه آقاي اوباما يك اشتباه بزرگ تاريخي مرتكب شد، در حالي كه ما بر اساس مقررات آژانس زودتر از موعد مقرر و در راستاي احترام به مقررات و مدير كل آژانس آغاز فعاليت‌هاي جديدمان را به آژانس اعلام كرده بوديم و اطلاعات لازم را داده بوديم و علي‌القاعده دولت آمريكا نيز از آنها مطلع شده بود- حال اين كه چطور شده اين امر را به اطلاع آقاي اوباما نرسانده‌اند ما نمي‌دانيم- ايشان مي‌آيد به اتفاق دو نفر ديگر كه شما آن‌ها را مي‌شناسيد شروع به حمله‌كردن مي‌كند و دستور مي‌دهد ايران و آژانس بايد اين كار را بكنند يا اين كه مي‌گويند مركز مخفي فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران كشف شده و بعد كه معلوم مي‌شود حرف ايشان از اساس غلط است و ما زودتر از موعد مقرر به آژانس اطلاع داده‌ايم، هم‌چنان در رسانه‌هايشان خط القاء مخفي‌كاري ايران را دنبال مي‌كنند و آن قدر يك خبر دروغ را دنبال مي‌كنند تا رسوخ كند

شما ديديد كه در نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد آقاي اوباما رسما اعتراف كرد در داخل آمريكا شكنجه وجود دارد و در سازمان ملل اعلام كرد « دستور دادم از اين به بعد شكنجه ممنوع شود». اين به اين معناست كه شكنجه در آنجا وجود دارد، ولي مي‌بينيد جريان رسانه‌اي چه مي‌كند و اگر در كشورهاي شما يك زنداني در داخل حمام زندان زمين بخورد و خراشي بردارد، چه بلايي سر شما و كشورهاي مستقل مي‌آورند و چه هياهويي ايجاد مي‌كنند.

» ادامه مطلب

آیت‌الله بیات خطاب به آیت‌الله دستغیب: مواضع اخیر جنابعالی جهاد در راه خدا بود

آیت‌الله‌العظمی بیات خطاب به آیت‌الله العظمی دستغیب:
مواضع اخیر جنابعالی جهاد در راه خدا بود

ادامه راه سبز «ارس»: مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله) ، در یک تماس تلفنی با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی دستغیب(دامة برکاته) گفتگو کردند.

به گزارش پایگاه رسمی اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی بیات، ایشان در این تماس، پیرامون مسائل مختلف از جمله بیانات حضرت آیت الله العظمی دستغیب(دامة برکاته) در اجلاس اخیر خبرگان با آیت‌الله دستغیب گفتگو کردند.

حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله) در این گفتگو مواضع اخیر حضرت آیت الله العظمی دستغیب(دامة برکاته) را جهاد در راه خدا نامیده و از معظم له به عنوان اسوه علمی و عملی یاد کردند.

» ادامه مطلب

سعید حجاریان: از همه جا بی خبر بودم، شما باید تعریف کنید

سعید حجاریان: از همه جا بی خبر بودم، شما باید تعریف کنید

ادامه راه سبز «ارس»: سعید حجاریان همان معلم سابق است. همان حجاریان خوش اخلاق و شوخ همیشگی، اگر چه دیدار با او پس از ۱۰۰ روز دلواپسی و نگرانی دایمی با اضطراب آغاز شد اما چند لحظه‏ای حضور در کنار او آرامش را به همه باز گرداند.

ارس به نقل از هم‏میهن نیوز، عصر جمعه جمعی از روزنامه نگاران و اعضای شاخه جوانان حزب مشارکت ابتدا به دیدار خانواده شیرزاد و سپس به دیدار سعید حجاریان رفتند. در این دیدار که حجت الاسلام انصاری راد نیز حضور داشت حجاریان از آنچه در مدت این سه ماه حبس بر او گذشته بود سخن گفت.

او در ابتدای دیدار گفت: من در این مدت از همه جا بی خبر بودم شما باید تعریف کنید که در این چند ماه چه اتفاقاتی افتاده است. و به شوخی اضافه کرد: از موقعی که ترور شدم قرص های اعصابی می خورم که همگی خواب آورند، برای فیزیوتراپی هم که باید مدت زیادی از شبانه روز را در آب بگذارنم، به همین دلیل حالا موجودی «آبزی» و «خوابزی» هستم!

او در مورد حدود سه ماه بازداشت خود گفت که جمعا مدت 1 ماه را در زندان اوین در انفرادی به سر برده و دو ماه دیگر را در محلی بوده که با هیچکس جز بازجو ها در ارتباط نبوده است. به طوری که حتا روزنامه کیهان هم به او نمی داده اند که البته از این لحاظ شکایتی ندارد.

حجاریان افزود: بازجو ها به من می گفتند که بیرون از زندان مردم به جان هم افتاده اند و تعداد زیادی کشته شده اند. همچنین شکاف بسیار زیادی در سطوح بالای حکومت سرباز کرده و همه این اتفاقات به دلیل تئوری حاکمیت دوگانه تو است. در حاکی که من در زمان مطرح ساختن این تئوری در موقعیت اخباری و هشدار دهنده بودم و نه در موقعیت ایجابی.


او گفت هنگامی که در زندان بوده صدای الله اکبر را از بیرون می شنیده و گمان می کرده که مردم جلوی زندان اوین جمع شده و الله اکبر می گویند. سپس چند نفر از حضار خلاصه ای از اتفاقات روی داده در این سه ماه به خصوص اتفاقات روز قدس را برای حجاریان بازگو کردند. رویدادی هایی که بازگو کردن هر کدام از آن ها با سکوت توام با شگفتی جانباز اصلاحات روبرو می شد...

گفتنی است خانواده های سعید لیلاز و میردامادی نیز در پایان به جمع میهمانان پیوستند.


» ادامه مطلب

مذاكرات ژنو، از عربده تا كُرنش

مذاكرات ژنو، از عربده تا كُرنش
ادامه راه سبز «ارس»: ساعتي پيش از آن كه سران سه كشور آمريكا، بريتانيا و فرانسه در پيتزبورگ بيانيه‌هاشان را درباره تاسيسات هسته‌اي قم بخوانند[1]، محمود احمدي‌نژاد در نيويورك در برابر خبرنگاران نشريه تايمز نشسته بود. خبرنگار تايمز به احمدي‌نژاد اطلاع داد كه طبق گزارش‌هاي منتشر شده، قرار است اين سه تن بيانيه‌اي را درباره تاسيساتي كه ايران مخفي كرده است بخوانند. رييس دولت كودتا كه آشكارا دستپاچه شده بود، ابتدا با همان لحن بازجويانه خبرنگار تايمز را سوال‌پيچ كرد، و بعد كه بالاخره نوبت جواب دادن خودش رسيد، با عبارتي غريب كه كاربرد آن از سوي رييس هر دولت مستقلي درباره رييس دولت ديگر غير قابل تصور بود گفت "من اگر مشاور آقاي اوباما بودم" قطعاً به ايشان مي‌گفتم كه اين حرف‌ها را نزنند، چون اين اطلاعات درست نيست. رييس دولت كودتا، باز هم يك‌بار ديگر در كمتر از سه دقيقه گفت كه اگر "مشاور اوباما" بود به او توصيه مي‌كرد كه از اظهار نظر درباره تاسيسات هسته‌اي قم خودداري كند.[2]

رييس دولت كودتا گويي مي‌دانست كه هيچ كس روي مشروعيت او به عنوان رييس جمهور منتخب ايرانيان حساب نمي‌كند و از او انتظار نگاه داشتن چنين شأني را ندارد، و شايد به همين دليل براي به دست آوردن دل اوباما و هم براي موجه جلوه دادن حرفش خود را در موضع نصيحت كننده و مشاور فرضي اوباما قرار داد. با اين همه اوباما و ديگران نيز توصيه‌هاي ايشان را جدي نگرفتند: شايد چون اين بار هم دروغش از پيش آشكار بود.

چنين بود كه احمدي‌نژاد كه با اعلام آمادگي براي گفت و گو با اوباما درباره "مديريت جهان" به نيويورك رفته بود، نه تنها با رييس جمهور آمريكا ديدار نكرد، بلكه به دليل حضور گسترده تظاهر كنندگان ايراني در خيابان‌هاي شهر، نتوانست از هيچ بچه‌اي هم اسم خود را بشنود. احمدي‌نژاد پس از انتشار علني اخبار تاسيسات قم، مجبور شد آخرين ساعت‌هاي حضور خود در نيويورك را به گفتن حرف‌هاي سرگرم كننده براي رسانه‌ها بگذراند. او گفت كه كارخانه غني‌سازي قم در مرحله بنايي و لوله كشي است و در اعلام وجود آن به آژانس هيچ پنهان‌كاري‌اي انجام نشده "ما 18 ماه زودتر موضوع را به اطلاع آژانس رسانديم كه به نظرم اين كار به جاي جنجال مستحق تشويق است."[3] غافل از اين‌كه مقامات ديگر مانند گلپايگاني نماينده رهبر بدون اين كه لازم بدانند با او هماهنگ كنند درباره همان كارخانه مي‌گفتند كه "اين كارخانه جديد انشاءالله و به اميد خدا به زودي عمليات شده و چشم دشمنان را كور مي‌كند."[4]

در حالي كه مقامات غربي در چند روز مانده به مذاكرات مكرر هشدار مي‌دادندكه اگر مذاكرات اول اكتبر به نتيجه نرسد بر شدت فشار خواهند افزود، مقامات حاكميت كودتا تاكيد مي‌كردند كه تنها براي بحث درباره بسته پيشنهادي و "مذاكره درباره مسايل جهاني" در ژنو مذاكره خواهند كرد. در هفته منتهي به روز پنج‌شنبه كه قرار بود مذاكرات هسته‌اي انجام شود، سيماي كودتا برنامه "مستندي" پخش كرد كه در آن به نوعي تمامي فعاليت ديپلماتيك و مذاكرات هسته‌اي در زمان دولت خاتمي، خيانت قلمداد ‌شد و همان‌طور كه چندین بار رهبری نیز در سخنانش اشاره كرده است، خاتمي و دستگاه ديپلماتيك وقت "مرعوب" غرب نشان ‌داده شدند.

با اين مقدمات جليلي به ژنو رفت و زماني كه نزديك هفت ساعت مذاكره او با نمايندگان اروپا و آمريكا به پايان رسيد، هم آمريكا حاصل مذاكرات را "سازنده" دانست و هم خاوير سولانا نماينده اتحاديه اروپا از مذاكرات ابراز رضايت كرد. سعيد جليلي كه ابتدا با خبرنگاران خودي در سفارت ايران مصاحبه كرده بود، در مصاحبه مطبوعاتي مشتركش با سولانا گفت كه درباره مسايل جهاني و چيزهايي كه به آرامش و امنيت همه شهروندان جهان مربوط مي‌شود صحبت كرده‌اند؛ هيچ اشاره‌اي به مذاكره درباره مسايل هسته‌اي كه طرف ديگر با تاكيد گفته بود محور مذاكرات خواهد بود، نشد. اما روايت سولانا و باقي ديپلمات‌ها حاكي از حصول توافقي مشخص درباره مسايل هسته‌اي داشت، و ذكري از "مديريت جهان" نبود.

بر طبق اطلاعاتي كه تاكنون منتشر شده، ايران توافق كرده است كه نمايندگان آژانس ظرف دو هفته از تاسيسات قم باز ديد كنند، تا آخر اكتبر (18 اكتبر) يك دور جديد مذاكره آغاز شود و از همه مهم‌تر بخش اعظم از اورانيومي كه تاكنون در ايران غني شده و آژانس از آن مطلع است براي غني‌سازي بيش‌تر به روسيه منتقل شود. ميزان اورانيوم غني شده ايران كه علني است حدود 1.5 تن وزن دارد كه ميزان غني‌سازي آن 3.5 درصد است. طبق توافق ژنو اين اورانيوم قرار است 1.2 تن از اين مقدار به روسيه فرستاده شود و در آنجا تا ميزان نزديك به 20 درصد غني شود تا براي "مصارف پزشكي" در اختيار راكتور تهران قرار گيرد. پيش بيني اين است كه در صورت اجراي اين توافق اين انتقال ظرف مدت حدود يك سال انجام شود. اين در حالي است كه گزارش‌هاي موجود نشان از اتمام سوخت هسته‌اي براي غني‌سازي در داخل ايران دارد و در صورت انتقال اين ذخيره اورانيوم، مي‌توان مطمئن بود كه خطر ساخت بمب از راه غني‌سازي اورانيوم موجود در ایران ديگر وجود نخواهد داشت.[5]

نكته شگفت آور اين است كه مقامات دولت كودتا با وجود انتشار جهاني اخبار مربوط به توافقات هنوز هرگونه بحث درباره مسايل هسته‌اي در ژنو را انكار مي‌كنند و سعي دارند موضوع انتقال اورانيوم به روسيه و بازخريد اورانيوم غني‌تر شده را هم به اجراي "تعهدات آژانس در قبال ايران" نسبت دهند و وانمود كنند كه نه تنها در مذاكرات درباره مسايل هسته‌اي هيچ صحبتي نكرده‌اند، بلكه پيش از آن به واسطه آژانس از همين كشورهاي مذاكره كننده امتياز هسته‌اي گرفته‌اند!

به اين ترتيب مذاكره كننده مجهول الهويه‌اي با يكي از خبرگزاري‌هاي داخلي مصاحبه كرده و گفته است كه " در اجلاس ژنو هيچ توافقي بر سر اين موضوع صورت نگرفت و صرفا تصميم ايران براي شركت در نشست 18 اكتبر با آژانس به اطلاع 1+5 رسيد." همين فرد در توجيه اخبار منتشر شده درباره بازخريد اورانيوم ارسالي به روسيه مي‌گويد "پيشنهاد خريد اورانيوم با غناي حدود 20 درصد در هفته هاي اخير از سوي ايران رسما به آژانس اعلام شد و اين نهاد بين‌المللي طبق وظيفه ذاتي خود اين پيشنهاد را با كشورهاي دارنده تكنولوژي غني‌سازي مطرح كرد در ادامه و پيش از برگزاري نشست ژنو ميان ايران و آژانس توافق شد كه نشستي ميان كارشناسان فني آژانس كارشناسان ايران و كارشناسان كشورهاي فروشنده اورانيوم غني شده 18 اكتبر در وين برگزار شود و راهكارهاي اين معامله مورد بررسي قرار گيرد."[6] گويي آقايان هنوز باور نكرده‌اند كه ديگر اكثر شهروندان ايراني مي‌توانند ظرف چند ساعت اخبار را از منابع ديگر هم به دست بياورند.

اگر رجزخواني‌ها و موشك‌پراني‌هاي پيش از مذاكره و داستان سرايي درباره خيانت مقامات پيشين و رشادت هسته‌اي مقامات فعلي را در كنار توافق حاصل شده بگذاريم بار ديگر نكته مهمي رخ مي‌نمايد: اين كه هيچ هدفي جز بقا و تحكيم انحصاري قدرت در دستور كار حاكميت فعلي نيست. مسئله هسته‌اي و غني‌سازي در تمام اين سال‌ها به عنوان خط قرمز نظام و مرز غير قابل گذشت مطرح مي‌شد. حتي طرح اقدام تاكتيكي تعليق موقت براي از سر گيري مذاكرات نوعي خيانت وانمود مي‌شد - ديگر تكليف كساني كه مي‌گفتند ايران چه از لحاظ برنامه‌ريزي براي منابع انرژي و چه به لحاظ وضعيت منطقه‌اي نبايد اين‌گونه پيگير مسئله هسته‌اي باشد يا كساني كه از اساس رفتن به سمت هر نوع تكنولوژي هسته‌اي را غير دموكراتيك مي‌دانستند و با آن مخالف بودند روشن بود.

در عمل اما مفاد منتشر شده از توافق ژنو به مراتب عقب نشيني بزرگ‌تري نسبت به تعليق موقت را نشان مي‌دهد. انتقال اورانيومِ تاكنون غني شده به خارج از كشور يعني در اختيار قرار دادن ثمره همه فعاليت هسته‌اي در اين سال‌ها كه برايش بهاي سه تحريم و قطعنامه در شوراي امنيت پرداخته شد. اهميت اين موضوع وقتي بيشتر روشن مي‌شود كه گزارش‌هاي مربوط به عدم توانايي ادامه غني‌سازي با اتكا به منابع اورانيوم داخلي را جدي بگيريم.

اما حاصل وضعيت فعلي براي ما چيست؟ بايد گفت جنبش سبز در كليت خود و با تكثر ديدگاه‌هاي كه ممكن است درباره انرژي هسته‌اي داشته باشد، در موقعيت مهمي در اين مقطع قرار گرفته است. اتفاق ژنو نه تنها نشان داد كه دروغ‌گويي تا چه حد در تمامي اركان حاكميت رسوخ كرده است، بلكه بار ديگر حياتي بودن و اهميت شعارهاي دموكراتيك جنبش سبز را يادآور شد. جنبش سبز اكنون بايد روشنگري درباره اين بعد از سياست حاكمان را هم به دستور كار خود بيفزايد و نه تنها نشان دهد كه چه دروغ بزرگي درباره وقايع اخير گفته مي‌شود بلكه يادآور شود كه توسعه تكنولوژي هسته‌اي در ايران نه تنها از آغاز دور از چشم نهادهاي بين‌المللي صورت گرفت بلكه از آن مهم‌تر، اين كه دور از چشم مردم ايران انجام شد.

جنبش سبز با تكيه بر همين شعار دموكراسي‌خواهي و ضديت با ديكتاتوري خود اكنون مي‌تواند به توافق صورت گرفته رجوع كند تا نشان دهد كه حاكمان كودتايي چگونه منابع مملكت را صرف آرزوهاي ماليخوليايي خود مي‌كنند و سپس چون هيچ تعهدي به هيچ كس ندارند، به راحتي حاصل همان ماجراجويي كه از جيب ملت در رنج ايران صورت گرفته را براي بقاي خود به باد مي‌دهند. بايد گفت توافق فعلي دست كم از آن رو كه احتمال دخالت خارجي و اعمال تحريم و فشار اقتصادي بر مردم را بعيدتر كرده به نفع جنبش است، چرا كه اكنون مي‌توان اميد داشت كه فرصت‌هاي مدني براي بالندگي جنبش با پيش آمدن وضعيت جنگي در خطر نمي‌افتند.

از همين زاويه، نكته ديگري را هم بايد در نظر داشت. به نظر مي‌آيد كه حاكمان كودتايي بعد از اين همه تبليغات دروغ، باز هم واهمه‌اي از ريزش نيروهاي "ايدئولوژيك" خود در صورت افشاي اين توافقات نداشتند. سران كودتا گويي نه از اين كه در مقابل دوربين‌هاي دنيا خود را در آرزوي مشاوره اوباما به تصوير بكشند ترسي داشتند و نه از اين كه حاميان‌شان با افشاي مفاد توافق ژنو به ترديد بيافتند؛ راستي چرا؟ آيا به اين دليل كه مي‌دانند ديگر بدنه حاميان باقيمانده خالي از هر نيروي ايدئولوژيكي است كه راست و دروغ برايش مهم باشد؟ آيا تنها تكيه‌شان بر همان نيروهاي خشن خياباني است كه براي تامين منافع پست خود خون خلق مي‌ريزند؟

آيا اين رجز‌خوانان كه همه انتظار جنگ افروزي‌شان را داشتند از آن رو تن به توافق ژنو دادند كه فكر مي‌كردند در صورت رفتن به وضعيت جنگي و تحريم سخت‌تر در ميان انبوه مخالفان تنها خواهند بود و توان سركوب بيش از اين كه تاكنون نشان داده‌اند نخواهند داشت؟ پاسخ هر چه باشد، ضعف حاكميت كودتايي به دليل بي‌پشتوانگي داخلي‌ در تحولات بين‌المللي اخير كاملاً نمايان است.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] متن بيانيه اين سه تن را در اينجا ببينيد:
http://www.cfr.org/publication/20287/

[2] فيلم اين بخش از مصاحبه تايمز را در اينجا ببينيد:
http://www.time.com/time/video/player/0,32068,42040382001_1926164,00.html

متن كامل مصاحبه در اينجا منتشر شده است:
http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1926224,00.html

[3] بنگاه خبري فارس ظاهراً اين نكته را آن قدر جالب ديده كه آن را براي تيتر برگزيده است:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8807040007

[4] فارس سخنان گلپايگاني را هم بدون توجه به اين كه مي‌تواند با محتواي حرف‌هاي احمدي‌نژاد درباره اين كه 18 ماه تا آغاز به كار احتمالي تاسيسات قم مانده را در تضاد باشد، با تيتر "كارخانه جديد غني‌سازي هسته‌اي به زودي عملياتي مي‌شود" منتشر كرد:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8807040614

[5] اكثر خبرگزاري‌ها و نشريات معتبر جهاني اخبار مربوط به اين توافق را منتشر كرده‌اند، براي نمونه مي‌توانيد گزارش رويترز را در اينباره ببينيد:
http://www.reuters.com/article/topNews/idUSTRE59129F20091002?sp=true

[6] مشروح مذاكره اين فرد را با خبرگزاري مهر بخوانيد:
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=956729
» ادامه مطلب

راستی چرا هيچوقت غزه اشتباهي از هيچ جا حذف نميشود ؟!

راستی چرا هيچوقت غزه اشتباهي از هيچ جا حذف نميشود ؟!


با توجه به اين مهم كه وزير آميزش و پروش گفته "خليج فارس اشتباهي از كتاب حذف شده" ما ضمن تائيد اين مطلب دلايل اين اشتباه بي اهميت را كه وقتي مموتي از هسته اين عربها آويزان ميشود لازم است تا بعضي وقتها پيش بيايد در زير مي آوريم :

اشتباه شد چون :
  1. قرار بود درياي خزر حذف بشود اشتباهي خليج فارس حذف شد . در چاپهاي بعدي حتماً جبران ميشود .
  2. مولوي و سعدي و حافظ و فردوسي و زاگرس و تا چند وقت ديگر دوغ آبعلي هم اشتباهي مال ما بوده . خوب شد نينداختيم جلد كتاب .
  3. اينجا اشتباهي ميزنند آدم ميكشند تو گير دادي به يك اشتباه چاپي ؟ برو كيهان را نگاه كن روزي ۲۸ صفحه از اينجور اشتباهات دارد خيلي هم طبيعي است .
  4. نسل جديد به اينجور اطلاعات تاريخي احتياج ندارد . فعلاً اتفاقات مهمتري دارد مي افتد كه قرار است بعداً تاريخي بشود .
  5. اصلاً مگر تغييرات نقشه ايران كار يكروز دو روز است ؟ اوووووه ! برو نگاه كن از هخامنشي ها به اينور هر سال هي يك چيزي از جلد كتاب حذف شده .
  6. بجاي اينكه بروي تشكر كني كه عكس شهيد سيدة النساء في العالمين مروه الشربيني را كه اينهمه مهم است نينداخته اند تنگ جلد كتاب اول دبستان نشستي ايراد هم ميگيري ؟
  7. بيخود و بي جهت عكس يكجائي كه هيچ چيزش مال ما نيست را بيندازند كه چه ؟ ما آنجا جمعاً چهارتا قايق تندرو داريم كه آنهم عكسش محرمانه است روي جلد نمي اندازند كه .
  8. خوشت مي آيد بنويسي خليج فارس بعد كه رفتي دوبي بگيرند لخت همه جايت را در فرودگاه بگردند بخندند بعد مموتي براي گرم و صميمانه برود زير خليج عربي عكس بگيرد ؟
  9. الدنگ ! اينجا كه غزه نيست اسم يك كوچه بن بست حذف بشود دانشجوهاي خط شوش-امام بروند به مقر اتحاديه اروپا تخم مرغ بزنند .
  10. حالا بجاي اينكه بروي توي كتاب را بخواني ببيني چه گندی زده اند نشستي زل زدي به جلد كتاب ؟ تاج را از سر خسرو پرويز كشيده اند پائين ول كني عمامه ميگذارند عكس جمجمه ننه ي كوروش كبير را كه بد حجاب بود پاك كرده اند دست خشايار شاه را چون آستين كوتاه بود رنگ ماليده اند خود مموتي هم كه در بذل و بخشش ايران با كل سلسله قاجار مسابقه گذاشته فقط عكس ممرضا شاه را گذاشته اند يكي آنهم چپه كه تازه آنجاهاي كتاب تدريس هم نميشود بعد تو ميگي خليجمان كو ؟ سر قبر باباي مموتي كه فعلاً سه دفعه مرده !
.
.

علیرضا رضایی
» ادامه مطلب

اعتراض حق مسلم ماست

اعتراض حق مسلم ماست

ما ایرانیها مردم عجیبی هستیم . بر سر کوچکترین و گاهی بی ارزشترین موضوعات با هم درگیر می شویم. به محض اینکه کودک همسایه بالای سرمان سر و صدا راه بیندازد صدای اعتراضمان بلند می شود. بر سر جای پارک در خیابان با یکدیگر درگیر می شویم. اگر ماشینی جلویمان بپیچد آمپرمان بالا می رود و به راحتی آن را به یک دعوای تمام عیار تبدیل می کنیم . اگر در کوچه و خیابان کسی نگاه چپ به ناموسمان بیندازد زمین و زمان را به هم می ریزیم. اگر هم پسر همسایه در جریان بازیهای کودکانه دست به فرزندمان بزند تا شب نشده اعتراضمان را به گوش پدرش می رسانیم. ما ایرانیها اهل اعتراض هستیم اما فقط تا آنجا که طرفمان شهروندی مشابه خودمان باشد.

حالا روی دیگر سکه را هم ببینیم. در ایستگاه مترو بارها اتفاق میافتد که برنامه رسیدن قطارها به هم می ریزد و ما خسته و بی رمق این پا و اون پا می کنیم اما حتی اگر نیم ساعت هم بگذرد و قطار به ایستگاه نرسد صدای کسی بلند نمی شود. نگاهی به صفهای پمپ بنزین بیندازید باور کنید همه ما اگر ساعتها در صفهای طویل بایستیم فقط زیر لب غر و لندی می کنیم نه بیشتر. همه ما هر روز در ادارات دولتی با بد رفتاریهایی مواجه می شویم اما به راحتی می پذیریم که حق با مدیر یا کارشناسی است که آنسوی میز نشسته است . ماموران راهنمایی و رانندگی برخلاف قانون به چرخ ماشینمان قفل می زند و اگر دیر بجنبیم سر از پارکینگ در میاورد و ما ترجیح می دهیم برای خلاصی از دردسرهای آن به التماس و خواهش رو بیاوریم. کارگران کارخانه ها بعضا ماهها دریافت حقوقشان به تاخیر میفتد آنچه نهایتا انجام می دهند نفرین و ناله و ابراز ناراحتی پیش دوستان و خانواده است.

ما ایرانیها مردم عجیبی هستیم. کسی که حقمان را ضایع می کند یا به حقوقمان تجاوز می کند اگر شهروندی مثل خودمان باشد حتی اگر موضوع پیش پا افتاده ای باشد به شدیدترین شکل اعتراض می کنیم اما اگر طرفمان دولت و حکومت باشد حتی اگر مهمترین حقوقمان پایمال شود از کنار آن می گذریم و فقط غرو لند می کنیم. کافی است لحظه ای وقایع روزمره را مرور کنید تا این گفته را تصدیق نمایید.

باید بپذیریم که تا وضع به همین منوال باشد در این جامعه چیزی تغییر نخواهد کرد. این ویژگی قدرت و حکومت است که ممکن است گاهی حقوق مردم را قربانی مصالحی کند که خود می پندارد . این یک واقعیت است که جامعه ایرانی هنوز نیاموخته است که بر سر حقوق خویش بایستد و با استفاده از شیوه های قانونی آرام و مسالمت آمیز در مقابل پایمال شدن حقوقش اعتراض نماید. البته نهادینه شدن چنین فرهنگی زمان بر است و ممارست و اراده می طلبد. حاکمیت هم ممکن است چنین حقی را به سهولت به رسمیت نشناسد و در مقابل آن به شیوه های نامناسب و بعضا خشونت آمیز متوسل شود و حتی اعتراض به کوچکترین نابسامانیهایی را با برچسب مقابله با نظام متهم نماید. ما باید بیاموزیم که در کنار هم باشیم چه در اداره چه در خیابان چه در کارخانه و چه در دانشگاه . همه ما با شرایطی مواجه می شویم که همه زیر لب غرو لند می کنند اما حاضر نیستیم حتی با سکوت و عدم شرکت اعتراضمان را اعلام نماییم . لازمه چنین هدفی همبستگی و کار جمعی است. ما باید بیاموزیم که با شیوه های قانونی و مدنی از حقمان دفاع کنیم . فرقی هم نمی کند که کجا هستیم فقط کافی است که در کنار هم باشیم. ما بیشماریم فقط کافی است که یکدیگر را پیدا کنیم . حقمان را بشناسیم و آن را با صدای بلند طلب نماییم. خدا با ماست اما این سنت الهی است که چیزی راتغییر نمی دهد مگر آنگاه که ما اراده کنیم( ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم).

حسن یونسی
» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۷/۱۰

۲ فیلم از حضور سبزها در استادیوم آزادی: یاحسین ، میرحسین

برای اولین بار در بازی استقلال و پرسپولیس بجای رنگهای تفرقه آبی و قرمز، رنگ اتحاد سبز موج میزند

فیلم شعار سبزها در استادیوم آزادی: یاحسین ، میرحسین
آیا میدانید قبل از شروع بازی در سکوهای ردیف پایین ورزشگاه پیراهنهای ورزشی قرمز و آبی بصورت رایگان توزیع شد!


» ادامه مطلب

دو بیانیه دفتر تحکیم وحدت: این اقدامات، انداختن جرقه در انبار باروت است

واکنش دفتر تحکیم وحدت، به بازداشت اعضای این تشکل:
این اقدامات، انداختن جرقه در انبار باروت است

ادامه راه سبز «ارس»: درپی بازداشت تعدادی از اعضای شورای مرکزی و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، روابط عمومی این اتحادیه دانشجویی اطلاعیه‌ای صادر کرد. متن کامل این اطلاعیه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

صبح امروز جمعه دهم مهرماه 1388 درحالی که دانشگاه‌های سراسر کشور به مرور بازگشایی می شوند و اندک اندک صدای اعتراض ملت ستم‌کشیده علیه دولت کودتا از نهاد دانشگاه بلند می‌شود، نیروهای انتظامی با حمله به یک جمع دوستانه و غیر رسمی متشکل از جمعی از فعالان دانشجویی و اعضای شورای مرکزی و شورای عمومی اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور (دفتر تحکیم وحدت) دستکم هفده تن از آنان از جمله سه نفر از اعضای شورای مرکزی این اتحادیه را بازداشت کرده‌اند.

اسامی فعالان دانشجویی بازداشت شده که تاکنون محرز شده به این شرح است: مهدی عربشاهی (دبیر تشکیلات و عضو شورای مرکزی)، میلاد اسدی (دبیر صنفی و عضو شورای مرکزی)، فرید هاشمی (دبیر واحد آموزش و تحقیقات و عضو شورای مرکزی)، نسیم سرابندی (دبیر کمیسیون زنان و دانشجوی دانشگاه تهران)، عزت تربتی (دانشجوی دانشگاه تهران)، مونا غفاری (دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر)، مجید عباسی (دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر)، زهرا نیک سرشت (دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر)، سیاوش حاتم (دانشجوی دانشگاه همدان)، حمزه موذن (دانشجوی دانشگاه شهید عباسپور)، احمد احمدیان (دانشجوی دانشگاه تهران)، امیر حسین معظمی (دانشجوی دانشگاه شهید عباسپور)، محمد رضایی (دانشجوی دانشگاه شهید عباسپور)، حسین معصومی (دانشجوی دانشگاه آزاد)، حامد عزیزی (دانشجوی دانشگاه آزاد)، سجاد الله آبادی (دانشجوی دانشگاه شهید عباسپور)، سارا اسمی زاده (دانشجوی دانشگاه تهران).

دفتر تحکیم وحدت ابراز امیدواری می‌کند که چنین اقدام عجولانه‌ای، خودسرانه و بدون طراحی امنیتی صورت گرفته باشد چرا که پذیرش مسئولیت این برخورد غیرقانونی از سوی مقامات عالی و عدم آزادی این دانشجویان به روشنی نشانه نابخردی و فقدان تسلط عقلانیت نسبی بر عملکرد دستگاه‌های امنیتی و انتظامی است.

اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور(دفتر تحکیم وحدت) همچنین ضمن جلب توجه مسئولان ذی‌ربط به شرایط ملتهب محیط‌های دانشجویی تاکید می‌کند که عدم آزادسازی فوری تمامی این فعالان دانشجویی توام با پذیرش کلیه عواقب غیرقابل پیش‌بینی آن خواهد بود و قطعا اقدامات کور و شتابزده‌ای از این دست نه تنها کمکی به آرامش فضای دانشگاه‌ها نخواهد کرد بلکه به مثابه انداختن جرقه‌ای در انبارهای باروت خواهد بود.

روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت
دهم مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت



بیانیه دفتر تحکیم وحدت پیرامون پخش اعترافات تلویزیونی عبدالله مومنی

روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیه ای نسبت به پخش اعترافات تلویزیونی عبدالله مومنی عضو سابق دفتر تحکیم وحدت و اتهامات واهی مطرح شده علیه اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان ایران واکنش نشان داد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر دفتر تحکیم وحدت در این بیانیه به مسئولین توصیه کرده است که به جای انتقام گرفتن از عبداله مومنی به خاطر فعالیت های سیاسی و حقوق بشری اش و به جای زهر چشم گرفتن های بی اثر از دانشجویان معترض، به تدابیری برای پاسخگویی به خواسته های دانشجویان و مردم بپردازند. متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

در سی سالگی انقلاب اسلامی، شاهدیم که حق و باطل آنچنان در ذهن حاکمان به هم آمیخته که سرکوب گران به داستان غیر واقعی ارتباط تشکیلات دانشجویی دفتر تحکیم وحدت با دانشجویان مارکسیست، آن تشکل را منحرف از اصول اعلام می کنند. اما باید از آنان پرسید که همکاری گروه های دانشجویی اهمیت بیشتری دارد یا همکاری دولت غیر مردمی به اصطلاح اسلامی احمدی نژاد با مارکسیست های تابلودار آمریکای لاتین؟! و غلطیدن به دامان چین کمونیست؟! همکاری خیالی و فرضی دو گروه دانشجویی مهم تر است یا مشایعت مارکسیست بدنامی همچون هوگو چاوز توسط دولت فخیمه اسلامی احمدی نژاد به اماکن مقدسه شیعیان ایران؟!

براستی باید سوال کرد چرا تنها حامیان بین المللی دولت جمهوری اسلامی، دول کمونیستی نظیر چین و ونزوئلا هستند؟!

گر حکم شود که مست گیرند
در شهر هر آنچه هست گیرند

بر طبل کدام بی آبرویی می زنید که رسوایی اش پیش و بیش از اینها دامان خودتان را نگرفته باشد؟!

باید به آقایان یادآور شویم که از اصول انقلاب بود که همگان حتی مارکسیست ها در فعالیت خود آزاد باشند، و اگر شمایان از اصول اولیه برگشته اید و دفتر تحکیم وحدت را به خاطر ارتباطی نداشته با آنان تخطئه می کنید، اینها ربطی به واقعیات موجود ندارد و نسبتی با حقیقت برقرار نمی کند و پایمال کردن حقوق شهروندی آنان را نیز توجیه نمی کند.

دیگر اینکه باید به آقایان گفت امروز با طرح ارتباط این مجموعه اصیل و مستقل دانشجویی با گروهک های تروریستی، که هیچ جایگاهی میان دانشجویان و تشکل های دانشجویی ندارند، عرض خود می برید و زحمت ما می دارید و حاصلی از این سناریونویسی ها نخواهید داشت.

حاکمان پریشان حال امروز، که از بیداری و آزاد اندیشی دانشگاه یکه خورده اند، می پندارند که با قربانی کردن مظلومانی همچون عبداله مومنی که بسی در کسوت دانشجویی اش رنج برد تا نهال نو رسته تشکل مستقل دانشجویی را پیش چشم دوست و دشمن به بار بنشاند، امروز اگر زیر تیغ شکنجه و فشارهای طاقت شکن زندان های مخوف، به اضطرار سخنی گوید تا در آن سیاهچاله ی بیداد لختی بیاساید، تمام کارنامه آزادیخواهی او مشوش و دیگرگون خواهد شد!! مستبدان می پندارند که اگر قربانیان خود را به زور داغ و درفش وادار به «اعترافات ساختگی» کنند، دانشگاه کارنامه روشن این رادمردان آزادیخواه را به دست فراموشی خواهد سپرد! زهی خیال باطل!

در اثبات شکنجه و ساختگی بودن اعترافات عبداله مومنی، که سالهاست در جایگاه یک مدافع حقوق بشر خوش درخشیده، همین بس که یک شبه او را به خودانکاری و خودویرانگری رسانده اند و می خواهند به دست خود او خط بطلان به کارنامه حقوق بشری اش کشند تا مردم و دانشجویان معترض درس عبرت گیرند که: دفاع از حقوق مردم توطئه دشمن است و مستوجب مجازات!

حال آنکه ما باور داریم که آنانی که حقوق ملت را نقض کرده اند، آنانی که رأی ملت را دزدیدند، آنانکه که خیابانها را به خون ملت آغشتند، آنان خود دشمنان واقعی ملتند.

دفتر تحکیم وحدت به مشی ضد استبدای خود مفتخر است و آن را سند اعتبار خویش می شمارد، چرا که فعالیت دانشجویی را نه جیره خواری و در پس ظلم ایستادن، بلکه حقیقت گویی و افشاگری و دفاع از ملت می داند. و اعضای آن سالهاست برای این هویت منتقدانه خود هزینه های گزاف پرداخته اند؛ و طنز سیاه ماجرا اینجاست که خود عبداله مومنی نیز بارها برای همین فعالیت ها طعم زندان و حبس چشیده است

و اما در ادعای کذب «تغییر مهر و سربرگ» دفتر تحکیم وحدت، باید گفت هر چند ما چندان قائل به اهمیت شکلی این قضیه نیستیم اما نگاهی به تمامی مکاتبات این اتحادیه با وزارت علوم هم در این رابطه کافی است و کذب بودن این ادعا را به تمامی اثبات خواهد کرد.

اما مسئله این است که تزویر و ریا آنچنان در تار و پود دولتمردان اقتدارگرا رخنه کرده که گمان می برند که اگر خود به ظواهری اکتفا کنند، و اگر دروغ هایشان را با جمله ای از بزرگی بیامیزند، اگر مهر «بسم الله»بر سربرگ های جنایاتشان بزنند، اگر لباس پیامبر پوشند و قرآن تلاوت کنند، کسی از ریاکاری و فساد قدرت مطلقشان خبردار نمی شود و عفونت ظلم یزیدی شان برملا نمی گردد. و لذا همین تزویر را نیز از دانشجویان مبارز می خواهند. حال آنکه دانشجویان دفتر تحکیم وحدت خود را تنها مقید به دفاع از حقوق دانشجویان و ملت و نقد همه جانبه قدرت می دانند و این خط مشی را سالهاست که آشکارا گفته اند. حال اگر معیار به مسلمانی است، این نشانه مسلمانی است؛ اگر به ایمان است، آزادی خواهی و ظلم ستیزی نشانه بارز آن است و دانشجویان مبارز یقیناً چنین اند؛ و اگر ملاک اصول راستین انقلاب 57 مردم ایران است، اینها همان اصولند. خاطیان و جانیان و اوباشان و مواجب بگیران و قدرت پرستان کسان دیگر اند که سالهاست به اصول مردم و انقلابشان پشت کرده اند. آیا آزادی خواهی دانشجویان مغایر با اصول انقلاب است یا دروغ پردازی و عوامفریبی حاکمان؟!

به سرکوبگران هشدار می دهیم راهی که در پیش گرفته اید در ناچیز شمردن جنایت های رخ داده در حق مردم و دانشجویان و یا توسل به اخراج دانشجویان از خوابگاه ها و تهدید آنان در کمیته های انضباطی و بیدادگاه های قضایی همانقدر نتیجه مطلوب شما را به همراه خواهد داشت که قتل و آدمکشی و شکنجه و اعتراف های ساختگی و کهریزک سازی هایتان نتیجه داد.

به آقایان توصیه می کنیم به جای انتقام گرفتن از عبداله مومنی به خاطر فعالیت های سیاسی و حقوق بشری اش و به جای زهر چشم گرفتن های بی اثر از دانشجویان معترض، در این روزهای آغازین دانشگاه به تدبیر بهتری برای اقناع مردم و دانشجویان معترض بیاندیشند و بیش از این عالم را مبهوت وقاحت دروغ پردازی و افسانه سرایی های خود نکنند.

روابط عمومی
دفتر تحکیم وحدت
8 مهرماه 1388

» ادامه مطلب

برگ زرین دیگری از جنایات لباس شخصی ها رقم خورد

برگ زرین دیگری از جنایات لباس شخصی ها رقم خورد
قتل یک پسر جوان در اثر ضرب و شتم مامور نماها

پسر جوانی به نام "امیرمهدی حمزه لوئی" بر اثر ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی کشته شد.

به گزارش نوروز، نیروهای مزبور که دارای یک اتومبیل ون و یک پژو ۲۰۶ بودند، این پسر جوان را به همراه دو نفر دیگر از دوستانش در کنار پارک قیطریه بازداشت کرده و به داخل ون هدایت می کنند.

در این فاصله یکی از این جوانها اجازه می یابد تا با تلفن همراه، پدرش را از موضوع بازداشت مطلع کند.

این سه جوان خواستار ارائه کارت شناسایی از بازداشت کنندگان که خود را پلیس معرفی کرده بودند می شوند، اما این درخواست آنها واکنش شدید بازداشت کنندگان را درپی داشت.

بازداشت کنندگان با بیان اینکه "این بچه ها چقدر پررو شده اند که از ما کارت شناسایی می خواهند" آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده تا جایی که ناگهان امیرمهدی بر اثر ضربات آنها که مجهز به بیسیم و تجهیزات پلیس بودند، بیهوش می شود. ماموران با دست پاچگی این 3 نفر را از اتومبیل بیرون انداخته و صحنه را ترک می کنند. دستپاچگی آنها به حدی بود که در هنگام ترک محل، با ماشین از روی پای امیرمهدی که بیهوش بر زمین افتاده بود، عبور می کنند.

امیرمهدی حمزه لوئی در راه انتقال به بیمارستان شهدا از دنیا می رود.

از علت بازداشت اولیه این سه جوان اطلاع دقیقی در دست نیست، اما عدم انتشار خبر این حادثه در رسانه ها، تخلف پلیس در این ماجرا را محرز می کند.

» ادامه مطلب

بعد از تقلب و سرقت علمی، اینک پرونده فساد اداری معاون اول رئیس دولت کودتا

بعد از تقلب و سرقت علمی، اینک پرونده فساد اداری معاون اول رئیس دولت کودتا
ادامه راه سبز «ارس»: محمدرضا خاتمی به درستی اشاره کرده است که «دولت بعد از نهم برای ما موضوعیت ندارد». با این حال مرور کارنامه روابط احمدی‌نژاد با مردی که در دولت کودتا به معاونت اول منصوب شد بهترین یادآوری است برای ما که بدانیم چرا مبارزه می‌کنیم و چرا ماندن احمدی‌نژاد در راس دولت به باد دادن سرمایه‌ها، آبرو، زندگی، ایمان و تاریخ ماست. محمدرضا رحیمی که چندی پیش به معاونت اول احمدی‌نژاد منصوب شد، از بارزترین مصادیق فساد در نظام اداری ایران است، مردی از زمره آن‌ها که مدارج ترقی را یک به یک صرفا با پشت هم اندازی، چاپلوسی و دستمال به دستی طی می‌کنند. می‌توان گفت که در تمامی سال‌های پس از جنگ هر جا سخنی از فساد بوده، نام محمدرضا رحیمی است که می‌درخشد: چه در دولت هاشمی، چه در دانشگاه جاسبی، چه در مجلس حداد، و چه در دولت کودتایی احمدی‌نژاد. موج سبز آزادی پیش از این در گزارشاتی مفصل پرده از تقلب‌ها و سرقت‌های علمی دو تن از وزرای دولت کودتا پرده برداشت.حال نوبت به محمدرضا رحیمی رسیده است که اینک معاون اول رئیس دولت کودتاست. بد نیست مردم بدانند علاوه بر تقلب، مهره‌های این دولت برآمده از کودتا در فساد اداری هم سابقه درخشانی دارند. برای اینکه این حرف در حد ادعایی صرف باقی نماند با هم نگاهی می‌اندازیم به سوابق نه چندان درخشان محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس دولت کودتا:

۱) در دولت دوم هاشمی رفسنجانی: رحیمی که زمانی در شهرداری سنندج و دانشگاه آزاد این شهر پرونده‌هایی مرتبط با زمین‌خواری این دانشگاه داشت، از سال ۷۲ به استانداری کردستان می‌رسد و در حلقه‌ای قرار می‌گیرد که غلوگویی‌های غریبی را درباره هاشمی رفسنجانی شروع کردند. آن طور که حامد طالبی، وبلاگ‌نویس حامی کودتا و از همکاران دستگاه‌های امنیتی، بیش از یک سال پیش افشا کرد، در جریان سفر«سردار سازندگی» به کردستان رحيمي كشاورزان را واداشت تراكتورهای خود را طوری پارك كنند كه از بالا جمله «درود بر هاشمي» را شكل بدهند! در همين سفر رحيمي خم شد و دستان هاشمی را بوسید. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ رحیمی از حامیان سرسخت ناطق نوری بود و پس از انتخابات پرونده‌ای از تخلفات او در جریان رای گیری در وزارت کشور گردآوری شد.

۲) در مجلس هفتم: رحیمی که در انتخابات نهم ریاست جمهوری از هاشمی رفسنجانی حمایت کرده بود، در مجلس هفتم به ریاست دیوان محاسبات رسید. دیوان محاسبات عملا بازوی نظارتی مجلس شورای اسلامی است اما گرینه حدادعادل برای ریاست این بازوی نظارتی اعتقاد چندانی به «نظارت» نداشت، اگر می‌دید که می‌شود با «رفاقت» کلاهی از نمدی دوخت. این جا بود که نام رحیمی بر سر زبان‌ها افتاد. او در همایش سراسری مدیران دیوان محاسبات در خرداد ۸۵ از احمدی‌نژاد دعوت کرد برای سخنرانی حاضر شود و در حضور احمدی‌نژاد سخنانی بر زبان راند که گوی سبقت از تمامی متملقین هاشمی رفسنجانی ربود. او از این‌جا شروع کرد که «ما حاضریم در امر نظارت همکاری همه‌جانبه‌ای با دولت داشته‌ باشیم»! با وجودی که پیام این جمله روشن بود، رحیمی احساس کرد که ممکن است احمدی‌نژاد متوجه «نکته» نشده باشد. این است که اضافه کرد: «من در همايش ديوان در سال گذشته گزارش و آماري از تخلفات دولت قبل ارائه دادم ولي در اين همايش آماري ارائه نمي‌دهم و مطمئن هستم در دولت جديد كه مملو از مديران و وزراي كارآمد است، تخلف به شدت كاهش پيدا مي‌كند.»! ولی او حتی به این‌جا هم ختم نکرد!

به گزارش ایسنا، رحيمي افزود: «ديوان محاسبات كل كشور خود را موظف مي‌داند كه با دولت برآمده از آراي مردم با تمام وجود همكاري كند و ما در حال حاضر سعي مي‌كنيم علاوه بر بحث نظارت اگر گره‌اي در كار اجرايي باشد آن گره را بگشاييم» (!!). عجله نکنید! هنوز ادامه دارد: «رييس ديوان محاسبات كل كشور، گفت: اعتقاد قلبي بنده اين است كه بايد با دولت جنابعالي بيشتر از دولت‌هاي قبل همكاري كنيم. البته ما با دولت‌هاي قبل نيز همكاري مي‌كرديم ولي اكنون بايد همكاري با اين دولت به صورت ويژه باشد، چرا که اكنون تمام مديران ديوان محاسبات مطمئن هستند كه اين دولت، دولت خدمت‌گزار است و براي خدمت‌گزاري تلاش مي‌كنند.» به این ترتیب رحیمی به یکباره نهاد نظارتی مجلس را دو دستی تقدیم احمدی‌نژاد کرد تا آینده‌ سیاسی خود را در کنار او تضمین کرده باشد. با این حال تمام ماجرای آن جلسه به این سخنان ختم نشد. به گمان ناظران آن‌چه باعث شد رحیمی دل احمدی‌نژاد را «مطلقا» به دست آورد، سخن دیگری بود که او بر زبان آورد:

«وجود مبارك جناب‌عالي را محترم مي‌شمرم. ما خود را پاره‌اي از دولت جناب‌عالي مي‌دانيم و در سراسر كشور در عرصه‌هاي اجرايي با جناب‌عالي همراهي و سعي خواهيم كرد تا اگر گره‌اي در كار اجرايي وجود داشته باشد، آن را بگشاييم. در دو سفر اخير كه به تركيه و سوريه داشتم، دو نكته توجه من را جلب كرد. در يكي از سفرها شاهد بوديم كه آن‌جا مردم به وجود شما افتخار مي‌كردند و حتي در يك جا و محله به بركت وجود شما به ما هديه دادند و گفتند رييس‌جمهور شما كسي است كه يك تنه، در برابر استكبار و آمريكا ايستاده است. در حلب ما افتخار مي‌كرديم؛ چرا كه در اين شهر وقتي راه مي‌رفتيم همه به ما احترام مي‌گذاشتند و به بركت وجود شما، ما را مورد نوازش و احترام قرار مي‌دادند و حتي در جاهايي ما را به چاي و بستني دعوت مي‌كردند و مي‌گفتند دكتر احمدي‌نژاد رييس‌جمهور ماست. در اين كشورها حال و هواي ديگري حاكم بود. در اين شهرها ما را مورد نوازش قرار مي‌دادند و شما را به خاطر اقداماتتان مورد ستايش. البته من اينها را اين‌جا نبايد عرض مي‌كردم، ولي عمدا گفتم و تاكيد دارم كه ديوان با دولت شما بيشترين همكاري را خواهد داشت. به شما مي‌گويم كه ديوان در خدمت شما خواهد بود. ديوان جايي است كه به هيچ دستگاهي نيازمند نيست، اما ما در كنار شما خواهيم بود. در گذشته ما در كنار دولت‌ها بوديم و در آينده نيز خواهيم بود. ما با عزم و جزم زياد در كنار شما خواهيم بود. در سوريه در شهر تاريخي بصرا كه اسم آن را بعضا ممكن است نشنيده باشيد، يكي از مسلمانان به من گفت كه من معتقدم اگر بنا بود بعد از پيامبر، پيامبري بيايد، آن احمدي‌نژاد بود و اين ابراز احساسات براي ما افتخار بزرگي است.»

حدادعادل چنین فردی را در راس نهاد نظارتی مجلس قرار داد و او نیز به درستی رگ خواب احمد‌ی‌نژاد را پیدا کرد. از آن جلسه تا امروز که رحیمی به معاونت اول دولت کودتا رسید کارنامه او مشحون است از سه سال پادویی در خدمت دروغ‌های پیاپی احمدی‌نژاد

۳) در دولت نهم: در مجلس هشتم رحیمی از دیوان محاسبات کنار گذاشته شد. احمدی‌نژاد او را به معاونت مجلس ریاست جمهوری منصوب کرد و در مراسم معارفه‌اش گفت: «در ابتدا تصميم داشتم آقاي رحيمي را به وزارت كشور ببرم اما به دلايلي اين تصميم تغيير كرد كه يكي از آن‌ها را در اينجا مي‌گويم. وقتي ديدم قلم‌ها و زبان‌هايي حاضر شده‌اند او را در اين سمت قطعه قطعه كنند و فرصت خدمت را از او بگيرند از تصميم خود صرف نظر كردم، با اين حال امروز يك نفر ديگر به جمع ما در قوه مجريه اضافه شد. آقاي رحيمي در دوران تصدي مسووليتش در ديوان محاسبات هيچ‌گاه عليه دولت مانع‌تراشي نكرد، در حالي كه برخي بدون اين كه يك سوال از دولت بكنند نامه مي‌نويسند و حكم مي‌دهند و بعد اعلام و مردم را نگران و ناراحت مي‌كنند.» در این دوران نام رحیمی با ماجرای استیضاح علی کردان، وزیر کشور سه ماهه دولت نهم، بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد. هنگامی که نمایندگان اقدام به افشای تقلبی بودن مدرک کردان کردند او به آب و آتش زدن را شروع کرد تا اعتراضات را خاموش کند. او ابتدا با ایرنا مصاحبه کرد و گفت نماینده‌ای را به انگستان فرستاده تا سایت دانشگاه آکسفورد را بررسی کنند (!) و در نتیجه‌ بررسی این نماینده مشخص شده است که «مطالب مربوط به مدارک وزير کشور از روي سايت اينترنتي کاملا حذف شده و اطلاعاتي دراين خصوص وجود ندارد، در نتیجه نماینده ما اقدام به استخدام وکيل کرد. وکيل انگليسي از طريق مقامات قانوني به سايت اصلي دانشگاه آکسفورد مراجعه و همه اطلاعات مربوط به دکتراي کردان را که در جلسه اخذ راي اعتماد توزيع شده بود، از آن سايت استخراج کرد. وکيل انگليسي بعد از مراجعه به مقامات قضايي مراتب صحت مدرک را تاييد کرد و از طريق سفارت ايران براي آقاي کردان فرستاد که اين مدرک شنبه گذشته به دست وي رسيد و من شخصا مدرک را ملاحظه کردم(!)» (این خبر پس از تایید جعلی بودن مدرک کردان از خروجی ایرنا حذف شد، اما موج سبز آزادی تصویر آن را این‌جا منتشر می‌کند)


مدرک مورد اشاره رحیمی منتشر شد و چیزی نبود مگر کاغذی جعلی سرشار از غلط‌های تایپی و گرامری و صوری! (تصویر آن را این‌جا ببینید) پس از آن رحیمی اقدام به تطمیع نمایندگان و پرداخت وجوه پنج میلیونی به نام کمک‌هزینه تعمیر مساجد کرد ولی از آن‌ها رسیدی گرفت که در آن اعلام می‌کردند امضای خود را از نامه استیضاح کردان پس گرفته‌اند! عوض حیدرپور، نماینده شهرضا، و علی‌اصغر زارعی، نماینده تهران، این موضوع را افشا کردند و به دنبال آن عباسی، مدیرکل پارلمانی دولت، از مجلس اخراج شد. با این حال اعتراض نمایندگان مبنی بر دخالت رحیمی در این موضوع راه به جایی نبرد و احمدی‌نژاد ضمن حمایت از او از در تهدید نماینگان درآمد و دستور داد از این پس هیچ کمک مستقیمی از طرف دولت به نمایندگان مجلس صورت نگیرد

در همین زمان بود که نوع حمایت رحیمی از کردان نمایندگان را مشکوک کرد و مشخص شد مدرک دکترای رحیمی (که با آن در دانشگاه آزاد تدریس هم کرده) دوقلوی مدرک کردان است.

با انتصاب رحیمی به معاونت اول بار دیگر بحث مدرک دکتری او بالا گرفت، اما این بار همه می‌دانند که با احمدی‌نژاد سخن گفتن از معایب دروغگویی و تقلب بی‌معناست و شبیه شکایت بردن از دزد به راهزن است. از همین روست که رییس کمیسیون آموزش مجلس به گفتن این جمله اکتفا می‌کند که «در قانون برای معاون اولی مدرک تحصیلی خاصی درج نشده است»، الیاس نادران می‌گوید «دلایل عدم صلاحیت معاون اول رئیس‌جمهور را فعلا رسانه‌ای نمی‌کنم» و احمد توکلی قضیه را شخصی می‌کند تا بلکه رحیمی خودش خجالت بکشد(!): «رحیمی به جعلی بودن مدرکش واقف است». الیاس نادران که پیش از این سندی منتشر کرده بود که برمبنای آن رحیمی به یک موسسه بی‌اعتبار سفارش داده بود تا برایش با عنوان «دکتر رحیمی» تقدیرنامه‌ای دانشگاهی صادر کنند - این بار می‌گوید «دلایل عدم صلاحیت معاون اول رئیس‌جمهور را فعلا رسانه‌ای نمی‌کنم». مشابه همین خبر را سایت فرارو، روزنامه جمهوری اسلامی، و سایت تابناک نیز منتشر کردند و همگی با شکایت رحیمی مواجه شدند بدون این که رحیمی متن خبرشان را تکذیب کند!

در همین گیرودار پارلمان نیوز در خبری ویژه خبر تحت تعقیب قرار گرفتن رحیمی را در تاریخ بیست و پنجم مردادماه امسال منتشر کرد و نوشت: در پی بی اعتنایی معاون پارلمانی محمود احمدی نژاد به احضار کتبی جهت حضور در دادگاه عمومی جزایی تهران، بازداشت وی در دستور کار دادگاه قرار گرفته است. محمد رضا رحیمی به دو اتهام "تحصیل مال نامشروع" و "تصرف غیرمجاز در اموال دولتی" از سوی شعبه 1057 دادگاه عمومی جزایی تهران تحت تعقیب قرار گرفته است و نیز اعلام کرد در صورتی که رحیمی مجددا در مهلت مقرر از حضور در دادگاه خودداری نماید، دستور جلب وی صادر خواهد شد. اما این شخص ناباورانه همچون متقلبان دیگر این کابینه بی هیچ دغدغه‌ای به فعالیت خود در کابینه کودتا ادامه می‌دهد.

حضور افرادی چون کامران دانشجو، حمید بهبهانی، عوضعلی کردان، اسفندیار رحیم‌مشایی و محمدرضا رحیمی در حلقه‌ نزدیک‌ترین افراد به احمدی‌نژاد و ترک کابینه توسط نیروهایی که حداقلی از کارآمدی داشتند (فتاح و باقری لنکرانی و امثالهم) جای کوچکترین شبهه‌ای برای بی‌کفایتی مطلق این دولت باقی نگذاشته‌ است. از همه دیدنی‌تر در این میان عملکرد مجلس شورای اسلامی، یا همان خانه ملت سابق است که به جای به سوال کشیدن این کابینه پرخطا و تقلب راه سکوت در پیش گرفته است. رای ملت را که به هیچ گرفتند، لااقل کاش برای آبروی این مردم پشیزی ارزش قائل باشند!

» ادامه مطلب

فیلم مستند "ایاک و الدماء"، درباره وقایع پس از انتخابات (کیفیت بالا)

فیلم مستند "ایاک و الدماء" (از خونریزی بپرهیز)

بنا به درخواست اکثر دوستان، لینک دانلود و نمایش آنلاین مستند ایاک و الدماء با کیفیت بالا ویدیو سی دی VCD نیز از هم اکنون در دسترس عزیزان قرار گرفت.

ادامه راه سبز «ارس»: جغرافی از تاریخ، راست‏تر حرف می‏زند، طبیعی است. جغرافیا، طبیعت خدا است و تاریخ، طبیعت خان! و اما، تقدیری که بر طبیعت و تاریخ حکم می‏راند، نشان می‏دهد که علیرغم چنین توفیق بزرگی که جبهه "زور" و "ظلم" و "مذهب حاکم" به دست آورد، عدالت پیروز می‏شود و آرزوی برابری انسانی و زوال نفاق و نزاع ددمنشانه روباه‏ها و گرگ‏های تاریخ آدمی تحقق می‏پذیرد و مگر نه حق و عدل، هنگامی در جهان پدید می‏آید که کفر و ظلم، به اوج قدرت خود برسد؟ این است که "‏شط‏العرب" به "دریا" می‏ریزد.
"حسین، وارث آدم" – معلم شهید، دکتر علی شریعتی

بسم رب الشهدا
میخواستم مطلبی درمورد این واقعیت به پرده کشیده شده بنویسم ولی هرچه بنویسم گویا تر از خود این ویدیو نخواهد بود بخصوص که می بینیم که یک نفر از کشورم با اسم مردم ایران پا به مجامع بین المللی می گذارد و به جای دفاع از مردم کشورش سخن به گزاف از اوهامات و خیال پردازیهایش می گوید و خود را زیر بار مسوؤ لیت مردمی می خواند که در جواب عکس یک شهیدش عکس فردی از کشور دیگری را بیرون می آورد و دفاع می کند. دیدن این صحنه ها تمام وجود را مملو از نفرت می کند، نه از آنچه که او داعیه حمایتشان را دارد، حتی نه از خود او که او خود بس ناچیز است، که ازدروغگویی، پلیدی، بی شرمی و هرآنچه که خصلت او و یاریگرانش است. (ا.ح)

فیلم مستند "ایاک و الدماء" توسط گروهی از هنرمندان دفاع مقدس به سرپرستی ا.ح ساخته و تولید شده است. این مجموعه ارزشمند با اشاراتی از نهج البلاغه، حاوی صحنه‏هایی تکان دهنده از وقایع اخیر بعد از انتخابات ایران، کشتار و تیراندازی به مردم بی دفاع توسط بسیجان و سپاهیان جنگ نرفته است. مستند ارزشمند ایاک و الدماء (از خونریزی بپرهیز) به همه ایرانیان صبور و ظلم‏ستیز تقدیم شده است:

نمایش کامل مستند ایاک و الدماء (کیفیت بالا VCD مناسب اینترنت پرسرعت)


نمایش کامل مستند ایاک و الدماء (کیفیت و حجم پایین مناسب اینترنت کم سرعت)


نمایش همین مستند (کیفیت پایین) در شش قسمت به همراه لینکهای دانلود شش قسمتی
نمایش قسمت اول

نمایش قسمت دوم


نمایش قسمت سوم

نمایش قسمت چهارم


نمایش قسمت پنجم


نمایش قسمت ششم



به درخواست مخاطبین عزیز، لینک دانلود هر شش قسمت فیلم مستند ایاک و الدماء (از خونریزی بپرهیز) در زیر درج میگردد:

دانلود قسمت-۱ اینجا (فرمت flv حجم~ ۱۲ مگ)
دانلود قسمت-۲ اینجا (فرمت flv حجم~ ۱۳ مگ)
دانلود قسمت-۳ اینجا (فرمت flv حجم~ ۱۲ مگ)
دانلود قسمت-۴ اینجا (فرمت flv حجم~ ۱۳ مگ)
دانلود قسمت-۵ اینجا (فرمت flv حجم~ ۱۲ مگ)
دانلود قسمت-۶ اینجا (فرمت flv حجم ~ ۲ مگ)
و
دانلود فایل فیلم از خونریزی بپرهیز (فرمت flv کیفیت بالا VCD در حجم ۱۸۷ مگ):
روی اینجا کلیک راست کرده و Save ... As را انتخاب کنید.

» ادامه مطلب

موسوی، راهبر مدرن

موسوی، راهبر مدرن
مرتضی کاظمیان: میرحسین موسوی را به جرات می‌توان «راهبری مدرن» برای جنبش اعتراضی این روزهای ایران دانست. کمتر کسی پیش از رویدادهای سخت و نفس‌گیر اخیر، چنین رفتار مدرن و کنش هوشیارانه‌ای را از موسوی پیش‌بینی می‌کرد. او اما نشان داد، چنان‌که خود تصریح کرده بود، «اصلاح‌طلبی اصول‌گرا» یا «اصول‌گرایی اصلاح‌طلب» است. مستقل از پایمردی و ایستادگی ستایش‌برانگیز موسوی در برابر فشارها و تطمیع‌ها و تهدیدها، وی در مقام «راهبری مدرن» آگاهی و بینش مدرن و اشراف علمی خود را در قبال تحولات اخیر، به نمایش گذاشته است.

موسوی با فاصله گرفتن از جایگاه یک «رهبر کلاسیک»، چنان‌که در خور جنبش‌های اجتماعی جدید است، به‌مثابه‌ی یک «نماد» و البته، «راهبری مدرن» ایفای نقش کرده است.

او تکثر و تنوع موجود در جنبش سبز را شناخته و فهم کرده و به‌خوبی پذیرفته است. از همین زاویه است که در بیانیه شماره 11 خود تاکید می‌کند: « تاريخ به‌روشنی نشان می‌دهد که هرگاه حکومت‌ها خواسته‌اند به‌سوی محو تعدد و تنوع موجود در جوامع بشری دست دراز کنند، چاره‌ای جز متوسل شدن به چهره‌های ظاهرا گوناگون اما در جوهر يکسان استبداد نداشته‌اند، راه حل‌هايی که نتيجه آن نه يکدست شدن افراد جامعه، بلکه بروز نفاق و دوچهرگی در زندگی مردم خواهد بود و بس. اتخاذ چنين رويه‌ای نه ممکن است و نه براساس آنچه آموزه‌های قرآنی به ما ياد می‌دهد مطلوب است.»

در همین بیانیه او تاکید می‌نماید: «مردم ما اينک با پوست و گوشت و استخوان خود دريافته‌اند که تنها راه همزيستی مسالمت‌آميز سليقه ها و گرايش‌ها، و اقشار، اقوام، مذاهب و اديان گوناگونی که در اين سرزمين پهناور زندگی می‌کنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شيوه‌های زندگی و اجتماع بر کانون آن هويت ديرينه‌ ای است که آنان را به يکديگر پيوند می‌زند.»

موضوع مبارزه‌ی جنبش‌های اجتماعی، «منافع مشترک» است؛ موسوی این منافع مشترک را به خوبی تبیین کرده و مورد تاکید و دفاع قرار داده است: «تقويت وحدت ملی، احيای هويت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترين مولفه قدرت ساختار سياسی کشور ، که جز با پذيرش حق حاکميت مردم و کسب رضايت نهايی آنان از نتايج اقدامات حکومت، و شفافيت در تمامی اقدامات از طريق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نيست.»

او تصریح می‌کند: «در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غيرمتعارف و نابهنگامی نمی‌خواهيم؛ آنچه ما می‌خواهيم استيفای حقوق از دست رفته ملت است.» (بیانیه ۱۱)

وی با پیوند زدن مطالبات کنونی معترضان به خواست‌های مردم ایران از زمان مشروطیت، می‌گوید: «اين دستاورد مبارزات يک‌صد ساله‌ی مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستيابی به آزادی، استقلال، عدالت و پيشرفت در سايه‌ی دينداری است.»

موسوی با دقت، و از منظری ایران‌دوستانه، «حفظ تماميت ارضی و استقلال ملی و صيانت از کيان کشور در مقابل مطامع بيگانگان» را نیز مورد اشاره قرار داده و می‌افزاید: «پس از سی سال ما هنوز با اصولی از اين ميثاق ملی روبرو هستيم که سخن گفتن از اجرايشان دست‌اندرکاران را به خشم می‌آورد، به صورتی که گويی گوينده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمين آزادی‌های سياسی و اجتماعی، رفع تبعيض، امنيت قضايی و برابری در مقابل قانون، تفکيک‌ناپذيری آزادی، استقلال و تماميت ارضی کشور از يکديگر، مصونيت حيثيت، جان و مال اشخاص، ممنوعيت تفتيش عقايد، آزادی مطبوعات، ممنوعيت بازرسی نامه‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعيت‌ها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دريافت‌های دولتی در خزانه‌داری کل، تعريف جرم سياسی و رسيدگی به آن با حضور هيات منصفه، آزادی بيان و نشر افکار در صدا و سيما و بی‌طرفی آن و . . . هر يک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص داده‌اند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و يا به صورتی ناقص و براساس تفسيرهای مخالف با روح اين ميثاق ملی به اجرا درمی‌آيند.» (همان جا)

یکی از ویژگی‌های مهم جنبش های اجتماعی آن است که «حاصل عقلانیت و مدنیت مسلط شده بر اعتراضات به وضع موجود هستند.حامیان و بازیگران جنبشهای اجتماعی با روشی عقلانی در این عمل و واکنش جمعی وارد می شوند و با بسیج منابع اهداف مورد نظر خود را به پیش می برند.» موسوی این نکته را به‌بهترین شکل، محقق نموده، و حداکثر عقلانیت و محاسبه‌ی «هزینه ـ فایده» را در کنش سیاسی خود لحاظ کرده است.

برای موسوی، «راه» و «رفتن» بیش از مقصد و هدف‌های کوچک، واجد ارزش است؛ از همین منظر، تلاش خود و همدلان و همراهانش را گام زدن در «راه سبز اميد» توصیف می‌کند. او به دقت توضیح می‌دهد که «برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ايم از عنوان «راه» استفاده می‌کنيم تا توفيق‌‎هايی که در هر مرحله به دست می‌آوريم پايان کار ندانيم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزيم.»

اما شاید «شاه کلید» استراتژی و «راه» موسوی، توجه او به مفهومی به‌نام «شبکه‌های اجتماعی» است. شبکه­های اجتماعی به‌مثابه‌ی «واحدهای سازمانی جنبش‌های اجتماعی» از جایگاهی ویژه در پیشبرد تلاش‌ها و نیل به مطلوب‌ها، برخوردارند. این شبکه‌ها، در سامانی از روابط و نظامی از مناسبات نزدیک و همدلانه، محقق می‌شوند که تاثیراتی فراتر از عمل سیاسی را موجب می‌شوند. فعالیت‌های خویشاوندی و تعامل‌های فامیلی، دوستانه، مذهبی، و یا جماعتی و محلی و هنری و حتی همسایگی و هم‌کاری و ...، نظامی از روابط را سامان می‌دهند که به میزان زیادی در مقابل تهدیدها و سرکوب‌ها و تحدیدهای حکومت، نفوذناپذیر و مصون می‌مانند. از طریق همین پیوندهاست که فعالان اجتماعی، برداشت‌ها و نگرش‌های ویژه‌ای از جهان را در خود پرورش می‌دهند؛ اطلاعات و حداقل شایستگی‌های لازم را برای عمل جمعی کسب می‌کنند؛ از تجربیات کسانی که قبلا درگیر بوده‌اند درس می‌آموزند؛ و نیز، از انگیزه و فرصت‌های لازم برای کنش جمعی و مبارزه‌ی اجتماعی پرخوردار می‌شوند.

موسوی در بیانیه ۱۱ خود تاکید می‌کند: «آنچه اينک در جامعه ما نقش‌آفرينی می‌کند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در ميان بخش وسيعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پايمال شدن حقوق خود معترض است. اين شبکه دارای ويژگی‌های منحصر به فردی است که به هنگام تصميم‌گيری در مورد راه‌حل‌ها و اقدامات آتی، بايد به آنها توجه کرد. آنچه اينجانب در پاسخ به سوال چه بايد کرد پيشنهاد می‌کنم، تقويت و تحکيم اين شبکه اجتماعی است.»

او تصریح می‌نماید: «بايد اين هسته‎های اجتماعی را در ميان خود تقويت کنيم.» وی از منظر راهبری مدرن، بر اقدام واقع‌بینانه و مورد توافق میان معترضان، تاکید می‌کند: «ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با يکديگر خواهيم شد که در شعاری مشترک همصدا شويم؛ شعاری دقيق و عميق که قادر به تأمين خواسته‌های ما باشد.»

از یاد نبریم که جنبش های اجتماعی، واکنشی هستند به وضعیت‌های بحرانی که اغلب از طریق شکل گیری یک هویت مشترک به عنوان اساسی نو برای همبستگی جمعی رخ می‌دهند. بنا‌براین جنبش اجتماعی محصول یک کنش یا اقدام جمعی و تجلی احساس محرومیت مردمی است که به هویت مشترک جنبش پیوند خورده‌اند.

موسوی به مقوله و مفهومی که با عنوان «عرصه عمومی» مشهور شده ـ و یورگن هابرماس، اندیشمند برجسته‌ی معاصر، آن را تبیین کرده است ـ توجهی خاص دارد؛ چنان که به‌عنوان نمونه، در همین اظهارات دو روز پیش خود، گفته است: «امروز يک شبکه اينترنتی در فضای مجازی شکل گرفته است که در فقدان رسانه بسيار مؤثر عمل می‌کند و هسته‌های اجتماعی که در ورای اين فضای مجازی فعال هستند آسيب‌پذيری کمتری دارند و اعضای اين هسته‌ها ماهيتی پويا به جنبش داده‌اند که ما را بيش از بيش به کارآمد بودن اين تشکيلات اميدوار کرده است.» اشاراتی از این دست، در بیانیه‌ها و اظهارات موسوی، پرشمارند.

تاکیدات او بر «زندگی» و «نفی خشونت» نیز به قدر لازم، قابل توجه هستند. او زندگی را برای تمام ایرانیان می‌خواهد؛ چنان که در همین بیانیه‌ی اخیر خود (شماره ۱۳) می‌نویسد: «اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند... پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند... خشونت چاره ساز نیست... خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند... ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم.»

موسوی خودخواهانه و خودمحورانه سخن نمی‌گوید؛ ابایی ندارد که از دیگران بیاموزد؛ خود را در جایگاه معلم یگانه و استاد و خطیب بلافصل و یکه نمی‌نشاند؛ و این‌گونه است که بارها بر «ابتکارات مردم و حامیان جنبش سبز» تاکید می‌کند؛ به «راه»هایی که خود مردم می‌گشایند و نشان می‌دهند، تکیه می‌کند و توجه می‌دهد. از همین روست که در بیانیه ۱۳ خود می‌گوید: « اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامه‌ای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه می‌كردند که با سپاسگزاری از حمایت ملت‌های دیگر ظرف این چند ماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم،»

موسوی خودشیفته و «خود خورشید پندار» نیست؛ به‌قدری که این ماه‌ها نشان داده ـ و نیز سکوت بیست ساله‌اش ـ از کیش شخصیت و جنجال به‌دور است؛ و اینها ویژگی‌های کمیابی در ایران امروز (و بخصوص در میان نخبگان) محسوب می‌شوند. چنین است که سخن او بر دل می‌نشیند؛ که از دل برآمده است: «زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه‌‌طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند. مردمی كه می‌خواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدم‌هایی كه به ناكامی‌‌شان می‌انجامد بابیشترین دقت‌ها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی كنید.»

بر مضمون این نوشتار می‌توان فراوان افزود؛ اما به نظر می‌رسد برای مدعای ابراز شده در ابتدای مطلب، شواهد و دلایل نه چندان اندکی ردیف شده باشد؛ میرحسین موسوی چونان راهبری مدرن، و البته موفق و قابل اطمینان، جنبش اعتراضی سبز مردم ایران را «همراهی» کرده است. او نخواسته «سر» و «مغز متفکر» و «سخنگوی اول و آخر» جنبش سبز باشد. همچنان که نخواسته به همه‌ی اقدامات و کنش‌های رخ داده، تمکین کند. از همین‌روست که نقد و نفی خشونت می‌کند؛ آرمان‌ها و شعارهای انقلاب 57 را آدرس می‌دهد؛ استقلال و تمامیت ارضی ایران را یادآور می‌شود؛ و ...

موسوی، زنهار می‌دهد که «آقای همه‌چیز دان» نیست و تنها مانند یک «هم‌گام و هم‌راه» در «مسیر سبز»، بااحترام و تکریم به مطالبات مردم، تلاشی مشترک را با تمام توان، پی‌می‌گیرد. موسوی اینک به‌مثابه‌ی «سرمایه‌ای اجتماعی» در خور توجه و تکریم است؛ سرمایه اجتماعی، چونان سیدمحمد خاتمی و مهدی کروبی.

بی‌تردید تاریخ سیاسی معاصر ایران، نام میرحسین موسوی را در کنار نام‌ کنشگرانی اصول‌گرا، آزاده و آزادی‌خواه، و مردمی و ملی، چون زنده‌یاد دکتر محمد مصدق، حک و ثبت خواهد کرد؛ مردی که در سال ۱۳۸۸ خورشیدی، تصویری قابل تامل و احترام برانگیز از یک «راهبر مدرن» و پیگیر حقوق ملت ایران، ارائه کرد.

» ادامه مطلب
آخرين اخبار ارس

ادامه راه سبز - ارس

↑ Grab this Headline Animator