۱۳۸۸/۰۹/۰۷

نامه عباس امیرانتظام به حنا مخملباف

نامه عباس امیرانتظام به حنا مخملباف:
به خاطر تهیه طرح انحلال مجلس خبرگان در زندانم

پس از آنکه حنا مخملباف، سازنده فیلم "روزهای سبز" بیست و پنجمین جایزه جهانی خود را به عباس امیرانتظام، قدیمی ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی اهدا کرد، امیرانتظام با ارسال نامه ای ابراز امیدواری کرد که "وطن عزیزمان آزاد و مردم آزاده ایران بتوانند در کنار هم به ساخت ایران نوین بپردازنند".

عباس امیرانتظام که اکنون به علت بیماری در مرخصی استعلاجی به سر می برد، در نامه ای به این کارگردان جوان نوشت: "من به وجود شما و افرادی که با خلاقیت های خود نام پرافتخار ایران را در جهان طنین انداز می‌کنند افتخار می کنم و به امید روزی هستم که وطن عزیزمان آزاد و مردم آزاده ایران بتوانند در کنار هم به ساخت ایران نوین بپردازنند".

مهندس امیرانتظام در ادامه این نامه می نویسد: "اکنون که این نامه را می نویسم سی سال است که در زندانم آن هم به دلیل خدمتگذاری و تهیه «طرح انحلال مجلس خبرگان» که دولت موقت با اکثریت مطلق آرا آن را تصویب کرد ولی آقای خمینی آن را وتو و مانع انجام آن شد".

وی هدف خود را از تهیه آن "طرح قانونی" چنین توضیح داده است که "حکومت دینی بر سر کار نیاید و خاطره تلخ تاریخ حکومت تفتیش عقاید را که در سال های (1000 تا 1300 میلادی) به مدت سه قرن و فجایعی که در آن زمان انجام گرفت تکرار نشود".

آقای امیرانتظام افزوده است: "پس از اینکه زعمای حکومت دینی فهمیدند که تهیه کننده طرح من هستم، مرا متهم به جاسوسی برای امریکا کردند. ولی من، این سال ها را باافتخار در زندان گذراندم و هرگز تسلیم به قبول اتهام نشدم و به شدت آن را رد کردم".

حنا مخملباف هنگام دریافت این جایزه گفته بود: "می خواهم این جایزه را با عشق و احترام کامل به امیر انتظام تقدیم کنم که 25 سال بی گناه در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کرد، یعنی بیشتر از عمر من. و اگر امروز من و نسل من می توانیم آزادی را فریاد بزنیم به خاطر وجود کسانی چون امیر انتظام است، که 25 سال در زندان های جمهوری اسلامی مقاومت کردند".

متن کامل نامه عباس امیرانتظام به حنا مخملباف به شرح ذیل است:

سرکار خانم حنا مخملباف،

بسیار خوشوقتم که یکی از هموطنانم، با استعداد فطری خود در فن کارگردانی و تهیه فیلم برنده جایزه بین المللی شده است. این نشانه از استعداد و توانائی این ملت بزرگ و تاریخی است، آن را به شما تبریک می گویم.

تعدادی از کارهای شما و پدر هنرمند و وطن پرست شما را دیده و تحسین کرده ام.

من به وجود شما و افرادی که با خلاقیت های خود نام پرافتخار ایران را در جهان طنین انداز می‌کنند افتخار می کنم و به امید روزی هستم که وطن عزیزمان آزاد و مردم آزاده ایران بتوانند در کنار هم به ساخت ایران نوین بپردازنند.

دخترم، از اینکه با حق شناسی خود جایزه پرافتخار خودتان را به من هدیه کرده اید بسیار سپاسگزارم. اکنون که این نامه را می نویسم سی سال است که در زندانم آن هم به دلیل خدمتگذاری و تهیه "طرح انحلال مجلس خبرگان" که دولت موقت با اکثریت مطلق آرا آن را تصویب کرد ولی آقای خمینی آن را وتو و مانع انجام آن شد.

هدف من از تهیه آن طرح قانونی این بود که حکومت دینی بر سر کار نیاید و خاطره تلخ تاریخ حکومت تفتیش عقاید را که در سال های (1000 تا 1300 میلادی) به مدت سه قرن و فجایعی که در آن زمان انجام گرفت تکرار نشود.

پس از اینکه زعمای حکومت دینی فهمیدند که تهیه کننده طرح من هستم، مرا متهم به جاسوسی برای امریکا کردند. ولی من، این سال ها را باافتخار در زندان گذراندم و هرگز تسلیم به قبول اتهام نشدم و به شدت آن را رد کردم.

دخترم در حال حاضر هنوز زندانی هستم و با استفاده از مرخصی استعلاجی در منزل به مداوای خودم مشغولم و دائماً به فکر ایران و هموطنانم هستم که اسیر این نظام دینی شده اند.

من آرزوی موفقیت های بیشتری را برای شما و پدرتان دارم و امیدوارم روزی در ایران شما عزیزان را در آغوش گیرم.

سایت من به قرار زیر است : http://www.iran-amirentezam.com

به امید آزادی ایران

پاينده باد ايران، پر رهرو باد راه پويندگان راه آزادی و عدالت

» ادامه مطلب

جمهوریت سبز

جمهوریت سبز

ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبوده‌ايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.


قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين می‌شد و بايد سكوت می‌كرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب می‌كردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامه‌ها و بر رو‌ی پرده سينما، آن تصوير بی‌روح و دل به هم‌زنی را می‌ديديم كه حاكمان می‌خواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!

بعد از همه اين سالها كه به نظر می‌رسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار می‌آيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب می‌شود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما‌، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم می‌آورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بی‌قرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.

مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علی‌الخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دوران‌های خوش‌تر شانه خالی می‌كردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این‌ اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!


این‌ها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگی‌مان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب می‌آيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".


من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمی‌پرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود می‌پرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب می‌آورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.


به این ترتیب پایه‌ای‌ترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژ‍رفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان می‌تواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.


شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیت‌های روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بی‌یار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت می‌كنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بی‌نوای آن‌ها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجه‌گرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه می‌دهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبت‌آمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهایی‌شان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت می‌كنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه ده‌ها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند.
مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟

این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغام‌ها را با پوستر و ايميل و
sms به سايرين می‌رساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت می‌كنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.

به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قوی‌ترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش می‌داند كه مدیون همه دیگران است و فقط می‌تواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آن‌ها در تنهایی‌، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم‌ و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني می‌بایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفه‌اش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.


ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و بازگشت "جمهوریت سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا می‌شود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.


پي نوشت:
اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
» ادامه مطلب

سه قطره خون و ۵۶ سال فریاد ضد استبداد

۱۶ آذر امسال و۵۶ سال فریاد ضد استبداد


بیست و دو سال پس از آن که خون سه آذر اهورایی بر سرسرای دانشکده فنی ریخت، معلمی مانند دکتر علی شریعتی می‌نوشت که اگر اجبارش به زنده ماندن نبود، خود را در اعتراض به این ددمنشی استعمار و عمال داخلی اش مقابل دانشگاه آتش می‌زد. اگر او آن روز چنین کرد، ما امروز چه باید بکنیم، با خون بر زمین ریخته سه که نه، صدها هم‌وطنی که دانشجویانی همچون اعرابی‌ها، روح الامینی‌ها، آساها، بروایه‌ها، غنیان‌ها، آقاسلطان‌ها و بسیاری دیگر تنها بخشی از آن‌ها بوده‌اند. اگر آن روز خون دانشجویان را سربازان آمریکایی بر زمین می‌ریختند، و دست کم می‌توانستیم از این که دانشگاه را "خارجی"ها به خاک و خون کشیده‌اند کمی آسوده باشیم، امروز دانشجویان را کسانی به گلوله می‌بندند، کسانی تا مرگ شکنجه می‌کنند، و کسانی در کمال شگفتی مورد تجاوز قرار می‌دهند، که علی القاعده باید هم‌وطن و هم‌خاک و برادر ما باشند؛ گر چه به جای این که در اخوت ما شریک باشند، در سبعیت با همان خارجی‌ها در پیوند اند، و به جای آن که رحماء بینهم و اشداء علی الکفار باشند، با بیگانگان مهربان شده اند و در عوض، اهل خانه را به شدت می‌گیرند.

۱۶ آذر امسال، مثل ۱۳ آبان و مثل سایر مناسبت‌ها، دیگر روزی خاک گرفته در تقویم تاریخ پس از پنجاه و شش سال نیست. در این جنبش، هر مناسبت و نمادی که فرا می‌رسد مطابق با تجارب و وقایع اخیر بازتاویل و بازتفسیر می‌شود: ۱۶ آذر امسال به طور خاص نماد تمام رنج‌هایی است که بر دانشجویان و مردم در این مدت رفته است. ۱۶ آذر روز فریاد بغض و خشم فروخورده دانشجویان و مردمی است که مشت و لگد و باتوم و شوکر و اشک آور و فحش و تحقیر خوردند و مظلوم و مضروب، نتوانستند دم بر آوردند. روز فریادِ دانشجویانی که سهم شان از مشارکت در انتخابات و پرسیدن از سرنوشت آرای شان، حکم انضباطی و توبیخ و تعلیق و بازداشت و بازجویی و کتک بود.

روز فریاد دانشجویانی که دوستان شان را به فجیع‌ترین شکل زیر شکنجه‌ها کشته اند، و آن‌ها حتی حق برگزاری مراسم برای آن‌ها ندارند. روز فریاد دانشجویانی که دوستان شان را با هر دلیل و گمانی به سلول‌ها می‌برند، بی آن که حق داشته باشند از جرم خویش بپرسند، و بی آن که کسی پاسخگوی این بازداشت‌ها و سرکوب‌های گسترده باشد. ۱۶ آذر امسال روز فریاد تمام دانشجویانی است که از فردای خود مطمئن نیستند، بر سر کسانی که آن‌ها را تحقیر شده و مطیع، و ترسان و لرزان می‌خواهند.

اما این روز تنها از آنِ دانشجویان نیست. این مناسبت نیز، همچون باقی مناسبت‌ها، روزی سبز از آن کل جنبش سبز برای تجدید حیات است. هم‌چون خود جنبش که دیگر از سطح معدود گروه یا قشری خاص فراتر رفته است و در عمق جامعه جوانه زده و فراگیر شده است. از این رو، این روز نیز مانند روزهای پیش، روز همراهی تمامی اقشار جامعه با هم علیه ظلم و ستم و دروغ و دیکتاتوری است. روز ۱۶ آذر روز همراهی مردم با دانشچویان است. این همراهی از این جهت مهمتر می‌شود که اگر همراهی و پیوند مردم با دانشجویان نباشد حاکمیت دستان خود را در سرکوب دانشجویان بازتر خواهد دید. دانشجویان وجدان بیدار و صدای منتقد جامعه، و در زمانه ای که دیکتاتورها می‌کوشند خفقان و اختناق را بر جامعه حاکم کنند، فریاد زنده ماندن و مقاومت و پایداری جامعه اند. اما مردم نیز نباید این صدای اعتراض را تنها بگذارند. آن‌ها نیازمند همراهی و حمایت مردم اند، به خصوص در روزگاری که روز به روز فشارها و تضییقات بر آن‌ها افزایش می‌یابد، و کودتاگران می‌کوشند به هر وسیله ای دانشگاه‌ها را (مثل باقی بخش‌ها) خاموش و رام و مطیع کنند.

۱۶ آذر امسال از این جهت روزی ویژه است، از آن جهت که اگر در سیزده آبان (که آن هم نشان دانشجو و دانش آموز داشت) مردم به مناسبتی در خیابان بودند، در ۱۶ آذر امکان حضور و همراهی مردم در خیابان‌ها برای حمایت از دانشجویان کمتر است. در واقع، از جهت امکان حضور اعتراضی و افزایش برخورد و سرکوب اول روز قدس، بعد روز ۱۳ آبان و بعد از آن روز ۱۶ آذر قرار می‌گیرد. هر چند، بعد از این روز، مناسبت‌هایی دیگر فرا خواهند رسید که امکان حضور مردم باز در آن‌ها افزایش خواهد یافت: روزهای ماه محرم، روزهای ظلم ستیزی و فریاد ندای شجاعت و مظلومیت، و سرانجام، میقات ۲۲ بهمن. اما تا آن روزهای سبز پیروزی و آزادی، باید روزهایی مثل ۱۶ آذر را نیز هر چه بهتر و باشکوه‌تر برگزار کرد، تا زنده بودن جنبش و فراگیری و پایداری آن را به کسانی که متوهمانه می‌پندارند جنبش سبز دچار ریزش شده است و معترضان دست بالا چند هزار نفر اند، نشان داد.

» ادامه مطلب

وقتی سردار جنگ از خاطرات سرکوب مردم می‌گوید

وقتی سردار جنگ از خاطرات سرکوب مردم می‌گوید

"در این آشفته‌بازار زمانه اصلا جای تعجب نیست اگر یک شب یک سردار سپاهی بسیجی یا بسیجی سپاهی (مثلا سردار فضلی) به مسجد محله‌تان بیاید و از خاطراتش در سرکوب و قلع و قمع آنچه وی آنان را عوامل دشمن و یک مشت منافق آمریکایی و مزدور سوروس می‌داند با آب و تاب و مباهات وصف ناشدنی درّافشانی کند و تازه قسم و آیه هم بیاورد که این بسجیانی که ۱۳ آبان و روزهایی نظیر آن دلاورانه خیابان‌های شهر را از هرگونه آشوب بری کردند و اصلاْ نه چماق داشتند و نه زن و بچه و دختر و پسر و جوان را کتک زدند (به کی قسم!) خودشان داوطلبانه آمدند و ما حتی به آن‌ها گفتیم نان و آب نداریم به شما بدهیم و جا برای شما نداریم، ولی آن‌ها اصرار کردند و ما هم چاره‌ای نداشتیم!"

بعد هم در کمال خونسردی از اعترافات حجاریان بگوید و تئورسین پرداخت هزینه را بابت پرداخت هزینه‌اش به ریشخند بگیرد و از خون بودن دلش بابت حذف شعار مرگ بر آمریکا و جایگزینی آن با شعارهایی نظیر مرگ بر روسیه و مرگ بر چین بگوید و از این بگوید که شعارگویان و شعارنویسان نه شایسته توجه‌اند که اینها یک دسته آدم پول‌بگیر اجنبی‌اند و در آخر هم قسم جلاله یاد کند که آن‌ها که به کوی دانشگاه ریختند و با ذکر یا زهرا جوانان مردم را زدند و از بالا به زیر افکندند و همه چیز را زیر و رو کردند بسیجی نبودند و ما اصلا نمی‌دانیم اینها کی‌اند!‌؟ ...

البته در روزگاری که پیش‌قراولان عدالت، عین قساوت و مدعیان دیانت عین ضلالتند، چندان دور نیست که در آینده شاهد مجالس روحوضی و قوالی هم در مساجدمان باشیم هرچند باز روحوضی و قوالی بهتر از بیان سلحشوری‌های اینچنین بی‌رنگ و ریاست!

» ادامه مطلب

هفت سوال هفته از هفت روز هفته بسیج!

هفت سوال هفته از هفت روز هفته بسیج!


لطفاً به تمام سوالات پاسخ درست داده و بعنوان جايزه ۱۶ آذر در خيابان كتك بخوريد تا ما فيلم شما را به تمام دنيا نشان بدهيم:

1) آیت الله جوادي آملي هم از امامت جمعه قم كناره گيري كرد. فكر ميكنيد چرا؟

  1. چون نماز جمعه اعتراف دادگاه نيست كه كاغذ ميدهند ميگويند اينها را بخوان.
  2. چون نماز جمعه صحن مجلس نيست كه هي از لوايح دولت دفاع بكنند.
  3. چون اگر ميخواست همينطوري عين ريگ دروغ بگويد خب چه كاريه ميرفت رئيس جمهور ميشد.
  4. چون اگر كناره گيري نميكرد كناره گيري اش ميكردند .

2) بهزاد نبوي با وثيقه هشتصد ميليوني ده روز مرخصي گرفت و به بيمارستان رفت. كجاي اينكار خنده دار است؟

  1. اينجاش كه از اول مهر بدون وثيقه و مرخصي همينجوريش بيمارستان بود .
  2. اينجاش كه بيمارستان هم عين زندان وقت ملاقات دارد .
  3. اينجاش كه هزينه بيمارستان روزي هشتاد ميليون است.
  4. اينجاش كه اعتراف نكني مريضت ميكنند هشتصد ميليون هم ميگيرند كه بروي خودت را براي راند بعد معالجه كني.

3) بعد از قطعنامه شوراي حكام آژانس، جمهوري اسلامي اعلام كرد همكاري اش را به حداقل خواهد رساند. بفرمائيد وقتي همكاري به حداكثر رسيده بود چه غلطي ميكردند؟

  1. يك غلطي كه روزي ده تا قطعنامه صادر ميشد .
  2. همين غلطي كه الآن دارند ميكنند فقط علني نميگفتند .
  3. بمب ميساختند ميگفتند غلط كردي قطعنامه دان پاره ميشد .
  4. هر غلطي كردند كه آخرش افتادند به چیز خوري .

4) سردار نقدي اعلام كرد انگليسي ها ندا را كشته اند. چرا ما تا حالا فكر ميكرديم آرش حجازي قاتل است؟

  1. چون همين نقدي قبلاً گفته بود آرش حجازي قاتل است .
  2. چون دروغگو حافظه خوبي دارد .
  3. چون ونزوئلا هم قبلاً همينجوري شده بود .
  4. چون اگر راست ميگي پس چرا احمدي نژاد همه جا فوري عكس مروه الشربيني را از تنبان مبارک درمي آورد؟ (اگر شهیده عزیز میدانست که عکسش ملعبه دست کذابی قرار میگیرد عمرا اگر شهید می شد!)

5) جمهوري اسلامي تمام جوايز شيرين عبادي را توقيف كرد . خيلي باحاله نه ؟

  1. آره چند وقت ديگه مدالهاي هادي ساعي را هم مصادره ميكند ميگويد ماليات چو دان سوكي را نداد .
  2. آره نروژ هم سفير ايران را احضار كرد گفت بابا خيلي باحاليد شماها .
  3. آره جمهوري اسلامي هم تكذيب كرد گفت ما فقط آدم و روزنامه توقيف ميكنيم .
  4. نخير هيچ هم باحال نيست. دوباره پس فردا دويست نفر حمله ميكنند به خانه اش احمدي نژاد براي همانها نامه مي نويسد كه از جان شيرين عبادي محافظت بشود. حوصله داري ها.

6) اعظم سادات فراحي فقط يكبار عكس گرفت دو دفعه رفت مسافرت. از اين به بعد فاطي رجبي بايد چيكار بكند ؟

  1. بايد برود بوق بزند . تا اعظم سادات هست ديگه بهش نمي خنديم .
  2. بايد اينقدر مزه نريزد مثل اعظم سادات سنگين تا كند بلكه خنده دارتر شد .
  3. بايد بگويد بخت ما اگر بخت بود قد مموتي اندازه درخت بود .
  4. حرفهاي ناموسي نزن ميرحسين بيانيه ميدهد ها باز .

7) هيجده نفر از متهمان پس از انتخابات جمعاً به ۱۱۳ سال زندان محكوم شدند . اين محاسبه چطوري انجام شد؟

  1. پالام پولوم پيليش .
  2. هر ، كي ، تك ، بي ، آ ، ره ، اون ، جیز میشه .
  3. پسرا شيرن مثل شمشيرن دخترا موشن مثل خرگوشن .
  4. طی لایحه پیشنهادی مموتی جهت طرح هدفمند کردن یارانه ها!
علیرضا رضایی با پس و پیش جزیی
» ادامه مطلب

۱۱۳ سال حبس برای ۱۸ نفر بازداشتی پس از انتخابات!

۱۱۳ سال حبس برای ۱۸ نفر از بازداشت شدگان پس از انتخابات!


جهت دانلود روی عکس زیر کلیک نمایید

یک عضو مجمع روحانیون مبارز در گفت و گو با «خبر» از صدور احکام زندان چند ساله برای اکثر فعالان سیاسی بازداشت شده پس از انتخابات خبر داد.

پیش از این مقامات دادگستری استان تهران از صدور حکم دادگاه بدوی برای بیش از ۸۰ نفر از سران احزاب معترض خبر داده بودند که اکثر آنها تقاضای تجدید نظر کرده اند.

به گفته این عضو مجمع روحانیون، احکام زندان صادر شده برای برخی از سران اعتراض، به شرح زیر است:

۱) هدایت الله آقایی: ۵ سال حبس قطعی

۲) بهزاد نبوی: ۶ سال حبس تعزیری

۳) احمد زیدآبادی: ۶ سال حبس تعزیری، ۵ سال تبعید به گناباد، محرومیت دائمی از فعالیت سیاسی و اجتماعی

۴) محمدعلی ابطحی: ۶ سال حبس تعزیری

۵) سعید حجاریان: ۵ سال حبس تعلیقی

۶) محمد عطریانفر: ۶ سال حبس تعزیری

۷) علی تاجرنیا: ۶ سال حبس تعزیری، ۷۴ ضربه شلاق

۸) سعید شریعتی: ۷ سال حبس تعزیری

۹) عبدالله مومنی: ۸ سال حبس تعزیری

۱۰) شهاب طباطبایی: ۵ سال حبس تعزیری

۱۱) کامبیز نوروزی: ۲ سال حبس تعزیری و ۷۶ ضربه شلاق

۱۲) مسعود باستانی: ۶ سال حبس تعزیری

۱۳) کیان تاج‌بخش: ۱۵ سال حبس تعزیری

۱۴) حسین رسام: ۴ سال حبس تعزیری

۱۵) عاطفه نبوی: ۴ سال حبس تعزیری

۱۶) حسام سلامت: ۴ سال حبس تعزیری

۱۷) علی بهزادیان‌نژاد: ۶ سال حبس تعزیری

۱۸) علی‌رضا عاشوری: ۶ سال حبس تعزیری

» ادامه مطلب

۱۶ آذر، روز پیوستن دانشگاهیان به بدنه اجتماعی جنبش سبز


تاملی در اهميت بيانيه پانزدهم میرحسین موسوی در آستانه شانزده آذر:
۱۶ آذر، روز پیوستن دانشگاهیان به بدنه اجتماعی جنبش سبز


«مفاهيمي که فطرت مردم آنها را مي‌پسندد چرا بايد در نزد برخي از دوستان بسيجي ما نفرت ايجاد کند؟ کدام زشتي در نام‌هايي چون آزادي وجود دارد که وقتي بر زبان مي‌آيد قلب بعضي از آنان را مشمئز مي‌کند، گويي که نام بزرگترين گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترين ميعادگاه‌ها در اکثر شهرهاي ما به نام آزادي خوانده مي‌شوند. مگر نمي‌گوييم عنوان‌هايي چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها، و امثالشان محمل‌هايي است تا قدرت‌ها رياکارانه خويشتن را به آنها الصاق کنند و سيمايشان را زيبا جلوه دهند؟ چرا آنهايي که قاعدتاً بايد صاحبان اصلي و اصيل چنين آرمان‌هايي باشند از آنها فاصله مي‌گيرند؟» ميرحسين موسوي، ۴ آذر ۱۳۸۸، بيانيه پانزدهم

بيانيه پانزدهم مير حسين موسوي به مناسبت سالگرد تشكيل بسيج، به رغم ظاهر ساده‌اش اهميت سياسي بسيار دارد. اهميت اين بيانيه اگر در نسبت با بحث‌هاي اخير خوانده شود، بيشتر روشن مي‌شود. در روزهاي اخير بحث شعارهاي جنبش و بحث خشونت از مطرح‌ترين مسايل پيرامون جنبش سبز بوده‌اند. بیانیه شماره پانزده میرحسین موسوی نیز به ابعاد مختلف این بحث پرداخته است. در این نوشتار به شرح و توضیح این ابعاد و اهمیت آن در آستانه ۱۶ آذر می‌پردازیم:

مسئله خشونت و رويكرد به آن

پس از وقايع ۱۳ آبان برخي گروههاي سياسي و روشنفكران به نوعي از اين كه جنبش در برابر خشونتي كه عليه‌اش اعمال مي‌شود به اصطلاح «راديكال» شود، ابراز نگراني كرده بودند. ميرحسين موسوي نيز در دومين مصاحبه ويديويي خود، كه پس از 13 آبان انجام شد، گفت كه نبايد در برابر اين خشونت‌ها عصباني شد. با اين حال رويكرد او در بيانيه اخير از نظر سياسي متفاوت، و مهم‌تر بود.

موسوي در سالروز تاسيس بسيج، با زباني كه علي‌القاعده بايد ميان او و بسيج مشترك باشد، و با اتكا به ارزش‌هايي كه او به آن‌ها معتقد است و انتظار دارد كه مورد اعتقاد بسيج هم باشد، بسيجيان را مورد خطاب قرار داد، اما براي اين‌كه از آن‌ها بپرسد كه چرا با مردم خشونت مي‌كنند؟ آيا با جايزه گرفتن به خاطر خشونت عليه مردم، باز هم مي‌توانند خود را با آن‌چه آرمان‌هاي بدو تاسيس‌شان مي‌خوانند، پايبند بدانند؟ آيا خود را در وضعي متناقض نمي‌بينند؟

اين مخاطبه فقط از اين جهت كه بسيجيان را به خاطر خشونتي كه مي‌كنند به پرسش گرفته مهم نيست، بلكه به خاطر پيامي كه از ميان خطوط آن مي‌توان خواند معنادارتر مي‌شود. اين‌كه در موقعيت اعمال خشونت گسترده، مردم را مخاطب قرار دهيم و بگوييم «مبادا راديكال شويد»، چيزي جز نوعي ابراز نگراني نخواهد بود. ابراز نگراني‌اي كه بدون اشاره به هيچ راه حلي براي خشونت، معلوم نيست قرار است چه فايده‌اي داشته باشد. موسوي در بيانيه پانزدهم، گامي از اين نوع ابراز نگراني فراتر گذاشته. او به سراغ عوامل خشونت رفته تا آن‌ها را با تناقضات رفتارشان مواجه كند و از آن‌ها بخواهد به سوي مردم برگردند. به اين ترتيب، موسوي اين بار نه به سوي خشونت‌شده، كه به سراغ خشونت‌گر مي‌رود.

جنبش چه مي‌خواهد؟ يك يادآوري الهام بخش

در آن بخش بياينه كه موسوي بسيج را به سوي مردم مي‌خواند نكته مهمي وجود دارد كه مي‌تواند در حركت‌هاي بعدي جنبش كارساز باشد. چنان كه در پاره نقل شده در آغاز اين نوشته آمد، موسوي از بسيجيان مي‌پرسد كه چرا از اسم آزادي نفرت دارند؟ چرا به آزادي حمله مي‌كنند؟ چرا از آزادي مي‌گريزند؟ آن هم در زماني كه «هنوز» حاكميت بر استفاده از نام آزادي، همچون ميراثي انقلابي پافشاري مي‌كند. حمله به آزادي، در عين استفاده از آن، درست در جملات بعدي با موضوع مشابهي پيوند مي‌خورد. موسوي يادآور مي‌شود كه در گفتار ايدئولوژيك حاكميت، « حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها، و امثال‌شان» محمل‌هايي شمرده مي‌شوند كه «قدرت‌ها رياکارانه خويشتن را به آنها الصاق» مي‌کنند كه «سيمايشان را زيبا جلوه دهند». اما آيا اين همان كاري نيست كه حاكميت با نام آزادي مي‌كند؟ آيا در عين اين ابراز تنفرها از آزادي نيست كه رييس دولت كودتا بارها وضعيت موجود در ايران را آزادي مطلق يا نزديك به مطلق خوانده است؟ آيا اين مشابه همان «رياكاري‌اي» كه به «قدرت‌ها» نسبت داده مي‌شود نيست؟

در اين‌جا در عين حال موسوي تصريح مي‌كند كه خواست مردم در جنبش سبز، خواستِ آزادي، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها، و امثال اين‌ها است. در جايي كه پاره‌اي از تحليل‌گران با اشاره به شعارهاي «راديكال» اخير، آن‌ها را با احتمال راديكال شدنِ مردمِ مورد خشونت مربوط مي‌كنند، موسوي در خطاب به بسيجيان كه عامل خشونت شده‌اند تاكيد مي‌كند كه شعارهاي جنبش را بايد اساساً شعارِ آزادي، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها، و امثال اين‌ها دانست. موسوي مي‌گويد كه شعار ما اين است و اصل برخورد وخشونت با مردم، به‌خاطر چنين شعارهايي است كه صورت مي‌گيرد.

موسوي باز هم گامي به پيش مي‌گذارد: اگر استفاده «قدرت‌ها» از اين شعارها «رياكارانه» دانسته مي‌شود، پس خود شعارها به نوعي تصديق مي‌شوند. و از آن مهم‌تر، اين شعارها به تعبير او، مانند شعار آزادي مورد «پسند فطرت مردم» هستند. شعارهايي كه به فطرت برمي‌گردند، شعارهايي انساني هستند. شعارهايي هستند كه تحقق‌شان به خير و صلاح همه انسان‌ها است. پس بسيجيان به عنوان بخشي از مردم، خود بايد از «صاحبان اصلي» اين شعارها شناخته شوند، و اگر امروز آن‌ها در برابر خواهندگانِ اين شعارها خشونت مي‌ورزند؛ اگر براي خشونت‌ورزي‌شان پاداش مي‌گيرند؛ اگر پي دروغ‌گو رفته‌اند، همه اين‌ها به اين دليل و به اين معني است كه با خود بيگانه شده‌اند و بر عليه اصل خود و «فطرت» خود عمل مي‌كنند. بيگانگي‌اي كه موسوي در بندهاي ديگر بيانيه در بعد ايدئولوژيك و آرمان‌هاي هنوز مورد ادعا هم نشانش داده است.

شعارهاي جنبش: هم استراتژي هم تاكتيك

بيانيه موسوي در اين بند را مي‌توان حامل پيامي براي مردمي كه در اين‌جا مخاطب نيستند، هم دانست: شعارهاي ما آزادي، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها، و امثال اين‌ها هستند. ما تحقق اين‌ها را مي‌خواهيم، پس مي‌توانيم به اين شعارها نه صرفاً به مثابه هدف و استراتژي، كه همچون تاكتيك مبارزه هم نگاه كنيم؛ كاري كه خود موسوي در اين بيانيه به نوعي انجام داده است. موسوي در اقدامي الهام بخش، خواسته نشان دهد كه شعارهاي جنبش چنان فراگيرند، كه حتي مي‌توان آن‌ها را به ميان بسيج برد و به نفوذ آن‌ها در ميان بسيجي كه امروز عامل اصلي سركوب جنبش است هم اميد بست. مي‌توان با بلندپروازي‌اي به سبك خود او، روزي را تصور كرد كه همه با هم «سبز شويم». مستقل از اين كه چنين آرزويي به وقوع خواهد پيوست يا نه، اين رويكرد مي‌تواند به عنوان تاكتيكي اساسي در جنبش مورد اعتنا قرار گيرد.

جنبش سبز با توجه به ظرفيت شعارهاي اساسي‌اش «آزادي، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقليت‌ها و...» بايد به اين بيانديشد كه چگونه اين شعارها را به ميان اقشار و طبقات و گروههاي مختلف اجتماعي ببرد. بايد به اين بينديشد كه چگونه به هر كسي نشان دهد كه او هم بايد اين شعارها را بخواهد. جنبش سبز مي‌تواند به طراحي شعارهاي مشخص‌تر بر پايه همين شعارهاي اصلي و پيوند برقرار كردن با گروههاي مختلف براي ايجاد تفاهم بر سر اين شعارها بينديشد.

در آستانه شانزدهم آذر

دانشگاهيان اين روزها شايد بيشتر از هر زمان ديگري در سال‌هاي اخير هدف حملات ارتجاع قرار گرفته‌اند. ارتجاعي كه از زبان فرمانده بسيج مي‌گويد «در دانشگاه‌ها جهل غربي ترويج‌ مي‌شود». فرماندهي كه نزديك‌ترين فاصله‌اش با دانشگاه در 18 تير خونين 1378 بود و لابد اين معرفت را هم از همان‌جا آورده است.


دانشگاهيان و دانشجويان در اين هجوم روز افزون راهي ندارند جز اين كه پاسخ اين تاريك انديشي‌ها را با روشنگري بدهند. در همين راه دانشگاهيان مي‌توانند سهم مهمي در يافتن طرق ارتباط با بخش‌هاي مختلف جامعه بازي كنند. آن‌ها مي‌توانند بر پايه همين ارتباط به بردن شعارها به ميان گروههاي مختلف وملموس كردن آن‌ها براي همگان فعاليت كنند. دانشگاهيان همچنين مي‌توانند در اين راه در كنار ديگران فعاليت كنند كه با ايجاد ارتباط با بخش‌هاي مختلف جامعه، خواست‌هاي آن‌ها را بازنمايند و نسبت اين خواست‌ها را با شعارهاي جنبش نشان دهند. 16 آذر مي تواند آغازي براي پيوند خوردن بيشتر دانشگاه با بدنه اجتماعي جنبش باشد.

» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۹/۰۶

شورای حکام آژانس علیه ایران قطعنامه صادر کرد

شورای حکام آژانس علیه ایران قطعنامه صادر کرد


شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل روز جمعه به دلیل پنهان‌کاری جمهوری اسلامی در فعالیت‌های هسته‌ای، قطعنامه‌ای را با اکثریت آرا در محکومیت ایران صادر کرد.

۲۵ کشور رای موافق، سه کشور ونزوئلا، مالزی و کوبا رای مخالف، و افغانستان، برزیل، مصر، پاکستان، آفریقای جنوبی و ترکیه رای ممتنع دادند؛ جمهوری آذربایجان نیز در این رای‌گیری غایب بود.

صدور چنین قطعنامه‌ای علیه ایران از سال ۲۰۰۶ به این سو سابقه نداشته است؛ این قطعنامه از سوی بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایالات متحده، روسیه و چین به شورای حکام آژانس پیشنهاد شده بود.

با صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل علیه ایران، راه برای تصویب قطعنامه دیگری در نیرومندترین نهاد سازمان ملل که همان شورای امنیت است، هموارتر می‌شود.

در این قطعنامه از ایران خواسته شده است که بی‌درنگ ساخت تاسیسات غنی‌سازی قم را که به تازگی افشا شده را متوقف کند و ضمن روشن ساختن انگیزه واقعی از ساخت چنین کارخانه‌ای اطمینان دهد که تاسیسات یا برنامه پنهان دیگری در کشور ندارد.

این قطعنامه در حالی به تصویب رسید که بیشتر کشورهای در حال توسعه در آژانس با این اقدام شواری حکام مخالف بودند و آن را تحریک‌کننده و غیرمفید دانستند.

ایران از پیش هشدار داده بود که در صورت تصویب چنین قطعنامه‌ای ممکن است همکاری خود را با آژانس کاهش دهد.

در مقابل کشورهای طرفدار این قطعنامه می‌گویند ساخت پنهانی تاسیسات غنی‌سازی قم، این سوء ظن را که ایران به دنبال ساخت بمب اتمی است، بیشتر تقویت می‌کند.

تصویب این قطعنامه همچنین با عدم تمایل ایران برای اجرای توافق وین هم‌زمان شده است؛ ایران در ماه اکتبر در وین به طور اصولی موافقت کرده بود که ۷۵ درصد از ذخیره اورانیوم خود را، که معادل ۱۲۰۰ کیلوگرم است، به روسیه بفرستد و دربرابر مقدار کمتری اورانیوم با غنای بالاتر برای مصرف در رآکتور تهران دریافت کند.

با صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل علیه ایران، راه برای تصویب قطعنامه دیگری در نیرومندترین نهاد سازمان ملل که همان شورای امنیت است، هموارتر می‌شود.

وزارت امور خارجه روسيه نيز در بيانيه ای از ايران خواسته است تا واکنش جدی به پيام قطعنامه شورای حکام عليه ايران بدهد.

در بيانيه وزارت امور خارجه روسيه با تاکيد بر همکاری کامل ايران با آژانس بين المللی انرژی اتمی آمده است:«ما روی اين که تهران به پيام قطعنامه با جدیت کامل واکنش نشان می دهد، حساب می کنيم»

رويکرد روسيه در مساله هسته ای ايران مهم است، چرا که مسکو از مخالفان تشديد تحريم عليه تهران محسوب می شود.

روسيه و چين به قطعنامه شورای حکام علیه ایران رای مثبت داده اند.

در همين زمينه گلن ديوس، نماينده آمريکا در آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز جمعه گفت تصويب قطعنامه آژانس نشان می دهد که کاسه صبر جامعه جهانی در ارتباط با برنامه هسته ای ايران لبريز شده است.

گلن ديوس که پس از تصويب قطعنامه عليه برنامه هسته ای ايران در شورای حکام آژانس صحبت می کرد، افزود: مقصود، مجازات ايران نيست، بلکه اميدواريم که تصويب قطعنامه به طی مسير ديپلماتيک تحرک بيشتری بخشد.

نماينده آمريکا در آژانس بين المللی انرژی اتمی، بارديگر تاکيد کرد:ما نمی توانيم به مذاکره بخاطر مذاکره، ادامه دهيم.

از سوی ديگر گوردن براون، نخست وزير بريتانيا گفت: اگرايران قطعنامه جديد را ناديده بگيرد، گام بعدی بايد تشديد تحريم های آن باشد.

همزمان ديويد ميليبند، وزير خارجه بريتانيا، نیز گفت :تصويب اين قطعنامه محکم ترين پيامی است که می توان به ايران فرستاد، کشوری که اعمال و مقاصدش همچنان مايه نگرانی عميق جامعه بين المللی است.

آقای ميليبند تصريح کرد تا زمانی که ايران تعهدات خود در قبال آژانس بين المللی انرژی اتمی و شورای امنيت سازمان ملل متحد را به طور کامل اجرا نکند، جامعه جهانی نمی تواند نسبت به مقاصد ايران مطمئن شود.

تاکنون سه قطعنامه تحریمی علیه ایران در شورای امنیت به تصویب رسیده است و تصویب چهارمین قطعنامه تحریمی منوط به رضایت چین و روسیه در این نهاد بین‌المللی است.

» ادامه مطلب

ویدئوی مصاحبه با مهدی کروبی در تلویزیون هلند

کروبی در گفتگو با تلوزیون هلند: این خشونت‌ها برایم تازگی داشت

. ادامه راه سبز«ارس»: مهدی کروبی از نامزدهای معترض انتخابات ریاست‌جمهوری و از رهبران جنبش سبز در مصاحبه‌ای اختصاصی با برنامه نوفا در شبکه دو تلویزیون هلند در مورد رخدادهای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری صحبت کرد.

به گزارش وب سایت رادیو زمانه وی در این مصاحبه که در خانه او انجام شد در مورد سرکوب‌های پس از انتخابات گفت:اولاً فکر نمی‌کردم برخورد بشود. دوماً برخوردی به این وسعت، وحشیگری و خشونت.

وی افزود: این که به شدت زن‌ها را زدند، پیرها را زدند و به راحتی می‌زدند برایم تازگی داشت. ما در زمان شاه زیاد فعالیت کرده‌بودیم، آن زمان به این راحتی نمی‌زدند. زمان شاه خبیث تنها سعی می‌کردند مردم را در تظاهرات به قول معروف کیش کنند و پراکنده کنند.

مهدی کروبی در پاسخ به پرسش مصاحبه‌کننده درباره احتمال دستگیری خود می‌گوید:هیچ موضوعی را نمی‌شود بگوییم که امکان‌پدیر نیست.

شبکه نوفای هلند در این مصاحبه نام مصاحبه‌گر را به خاطر مسائل امنیتی ذکر نکرد و بدون نشان دادن تصویر شخص مصاحبه‌کننده صدای او را نیز تغییر داده‌است.

دبیرکل حزب اعتماد ملی در بخشی دیگر از این مصاحبه به انتقاد از محمود احمدی‌نژاد می‌پردازد و می‌گوید:اشکال جدی احمدی‌نژاد دشمن‌تراشی‌ها و بسیج کردن کشورها علیه ماست.

به گفته برنامه‌سازان نوفا، مهدی کروبی از زمان آغاز اعتراضات خانه‌نشین شده‌است. مهدی کروبی در آغاز این مصاحبه می‌گوید: دست ما خیلی بسته است.

رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی در مورد حمله حامیان محمود احمدی‌نژاد به وی در تاریخ یکم آبان امسال و در جریان بازدید از نمایشگاه مطبوعات در تهران گفت: در نمایشگاه مطبوعات حمله کردند، فحاشی کردند، چیز پرت کردند. معلوم است که ناراحت هستم.

در نمایشگاه مطبوعات در تهران، حمله لباس شخصی‌هایی که چماق در دست داشتند، باعث به زمبن افتادن عمامه آقای کروبی شد. در پی این حمله به دبیر کل حزب اعتماد ملی، همراهانش وی را به بیرون از نمایشگاه هدایت کردند.

آقای کروبی در بخش پایانی این مصاحبه در مورد رخدادهای پس از انتخابات ابراز ناراحتی بسیار کرد و گفت: بخش اعظم این ناراحتی من برای جامعه است چون احساس کردم مردم برای تغییر آمدند و نشد
وی در مورد آینده اعتراضات افزود: مردم به نتیجه مطلوب که خواست‌های مشروع قانونی‌شان است طبیعی است که می‌رسند.

در جریان رویدادهای پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، حزب و روزنامه مهدی کروبی ممنوع اعلام شد و بسیاری از هواداران او بازداشت شدند. معترضان معتقدند که در این انتخابات "تقلباتی" رخ داده‌است.
خبرنگار و فیلم‌بردار شبکه نوفای هلند پیش از این به خاطر پوشش دادن اعتراضات خیابانی در تهران، از ایران اخراج شدند.



جهت دانلود بر روی تصویر زیر کلیک نمایید

دانلود کیفیت پایین فرمت 3gp حجم ~ ۴.۶ مگ


دانلود کیفیت بالا فرمت mp4 حجم ~ ۲۸ مگ


» ادامه مطلب

پیش به سوی 16 آذر سبز

پیش به سوی ۱۶ آذر سبز

به یاد شهید عزت ابراهیم نژاد تقدیم به دوستان در بندم محمد پورعبدالله، عباس حکیمی زاده، حمید قهوه چیان، سلمان سیما، مهرداد بزرگ، سورنا هاشمی، علیرضا موسوی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و البرز زاهدی

دانشگاه در همۀ این سالهای سرکوب و اختناق کابوس اقتدارگرایان بوده است؛صدایی که خواب خوش انحصار و استبداد را آشفته می کرد.

در همۀ این سالها هیچ نهادی به اندازه دانشگاه محل نگرانی حاکمیت و طبیعتا تحت فشار نبوده است. دانشگاه و دانشگاهیان در این سی سال فراز و فرودهای بسیاری را به چشم دیده اند؛ یک بار به تیر انقلاب فرهنگی گرفتار آمده و سالها نیز از ترکشهای آن انقلاب منحوس بهره مند شده اند: تغییر بی قاعده متون درسی، محرومیت استادان دگر اندیش از تدریس و محرومیت دانشجویان منتقد و معترض و ناهمرنگ و از تحصیل و سرکوب آزادیهای آکادمیک، تنها بخشی بوده است از حکایت مکرر تازیانه های ممتد فاشیسم اسلامی بر پیکرۀ دانشگاه. خاطره حملات وحشیانه و فاجعه بار سالهای 78، 82 و 88 به کوی دانشگاه تهران و برخی دیگر از دانشگاههای کشور در اصفهان و تبریز و مشهد نیز هنوز در یادها زنده است، بی آنکه هیچ یک از آمران و عاملان آن حملات به پای میز محاکمه کشیده شوند یا عدالت دستیار و دستگیر قربانیان آن فجایع شود.

دانشگاه اما با همین پیکر نیمه جان هم کابوسی بود و هست برای همان ها که با آزادی گریزی آغازیدند و با خرد ستیزی و کتاب سوزی ادامه دادند ونهایتا کارشان به تجاوز و آدم کشی هم رسید.

دانشگاه سالهای سال از معدود سنگرهای آزادیخواهی در این سرزمین بود حالا ولی دانشگاه تنها نیست، امروز ایران کوچه به کوچه و خیابان به خیابان، سنگر آزادیخواهی و استبداد ستیزی است. امروز جبهه استبداد و کودتا لحظه ای خواب آرام ندارند، آنها دیگر مسئله شان کابوس گاه به گاه دانشگاه نیست، آنها اکنون با کابوسی همیشگی و سخت دهشتناک تر مواجهند، کابوسی که لحظه ای رهایشان نمی کند: کابوس مردم.

در چنین شرایطی است که 16 آذر دیگری در راه است. در شرایطی که یک جنبش گسترده اجتماعی علیه حکومت وجود دارد، جنبشی که سرانجام با فعال شدن همه شهروندان مخالف و ناراضی گسترده تر هم خواهد شد. جنبشی که رهبری و خواستها و نمادهای خاص و مشخص دارد و حتی شیوه سازماندهی خود را نیز به وجود آورده است. جنبشی که بی سر نیست بر عکس هزاران سر ِخود- رو دارد و البته موسوی و کروبی که شجاعانه ایستاده اند را نیز. جنبشی که با قتل و شکنجه و تجاوز هم از وزن و حضور سنگین اجتماعی خویش نکاست:جنبش سبز

حاکمیت همواره از 16 آذر می هراسیده است این بار اما هراس از 16 آذر تقارنی مبارک با وحشت از جنبش سبز هم دارد! موجودی که "بسیار" ترسیده باشد همیشه دست به عکس العملهای غیرمعقول و غریزی می زند، بازداشت گسترده فعالین دانشجویی لیبرال و تحکیمی و طیفهای دیگر فعالین دانشجویی نشان دهنده یک نمونه از این عکس العملهای غریزی و غیر معقول یک موجود ترسو است. دولت کودتا اکنون می ترسد، از دانشگاه، از دانشجویان، از معلمان، از کارگران، از روزنامه نگاران از پزشکان و در یک کلمه از مردم. کنش و واکنشهای ماههای اخیر کودتاچیان را تنها با یک کلمه می توان توصیف کرد:ترس

این برخوردها و سرکوبها نشانه اقتدار نیست، نشانه ضعف و وحشت است. احمدی نژاد و حامیان ریز و درشتش می ترسند، این را می شود در چشمهایشان خواند، گرد همایی مقامات عالیرتبه نظام اکنون به گرد هم آمدن جماعت سوته دلی می ماند که اگر چه شاید بر زبان نرانند اما در دل سخت از آینده خویش بیمناکند :رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون !

بازداشت گسترده فعالین دانشجویی که در روزهای اخیر با دستگیری اعضای دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال اوج گرفته و احتمالا تا 16 آذر و مدتی پس از آن ادامه خواهد داشت معنایی ندارد جز ترس حاکمیت از یک روز سبز دیگر و این بار از 16 آذر سبز. مسلما بازداشت فعالین و رهبران دانشجویی برخلاف آنچه برخی تحلیلگران امنیتی می اندیشند هیچ تاثیری در کنترل دامنه اعتراضات دانشجویی در 16 آذر نخواهد داشت، همانطور که بازداشت صدها تن ازروزنامه نگاران و فعالین سیاسی اصلاح طلب و تحولخواه هیچ تاثیری بر کنترل امواج جنبش مردمی نداشته و ندارد.

نهادهای امنیتی فکر می کنند که با دستگیری یا اعمال فشارهای گوناگون بر فعالین دانشجویی شناخته شده می توانند اعتراضات دانشجویی را کنترل کنند، این پیش فرض اما کاملا غلط است چرا که آنها به مهمترین ویژگی فصل جدید جنبش دانشجویی پس از کودتای 22 خرداد توجه نمی کنند: این جنبش اکنون " خود- سازمانده"، "خود- خبررسان" و "خود-راهبر" است، از این رو حتی اگر همه فعالین شناخته شده دانشجویی هم بازداشت شوند و تمام مدت سال تحصیلی را در زندان بگذرانند باز هم اعتراضات دانشجویی به نحوی گسترده ادامه خواهد یافت.

بازداشت و اعمال فشار بر فعالین و گروههای دانشجویی دستاوردی برای دولت کودتا نخواهد داشت، همانطور که بازداشت و شکنجه فعالین سیاسی و مدنی در خارج از دانشگاه نیز هیچ دستاوردی برای کودتاچیان نداشته و تنها عرصه را بر آنها تنگ تر کرده است. دولت کودتا در خیابانها با احزاب و فعالین سیاسی طرف نیست بلکه طرف حساب آن مردم هستند، مردم به جان آمده ای که خیال عقب نشینی ندارند. در دانشگاهها نیز وضعیت تفاوتی ندارد، در دانشگاهها هم طرف حساب کودتاگران دفتر تحکیم وحدت، لیبرال ها یا مارکسیست ها نیستند، دولت کودتا اکنون با "همه دانشجویان" طرف است، حالا هر چه هم که فعالین دانشجویی را دستگیر کنید یا محروم از تحصیل کنید این جنبش "خود- سازمانده" و "خود- راهبر" باز هم به مسیر خود ادامه خواهد داد.

باری شک نکنید که یک روز سبز دیگر در راه است؛ این بار 16 آذر سبز. دانشجویان از هم اکنون عزم خود را برای برگزاری با شکوه این روز جزم کرده اند و بازداشت فعالین دانشجویی این عزم را جزم تر و همبستگی دانشجویان را بیشتر خواهد کرد. مردم پیروز خواهند شد، دولت غاصب کودتا رفتنی است؛ پس پیش به سوی 16 آذر سبز، بار دیگر:

آفاق از صدای سبز تو روشن است

خاموشیت مباد که فریاد میهنی


» ادامه مطلب

فقط توفان، کودکان ناهمگون می زاید

فقط توفان، کودکان ناهمگون می زاید

. ادامه راه سبز«ارس»: جنبش های اجتماعی در جوامع توسعه یافته و دموکراتیک در نظر دولتمردان به مثابه سوپاپ اطمینان و نسیمی است که از توفان ها و انفجارهای مخرب اجتماعی جلوگیری می کند لذا نظام های سیاسی در برابر با جنبش های ریز و درشت اجتماعی روشمند و عقلانی برخورد کرده و سعی دارند تا با کنش و واکنش ها ی ا منظم افکار عمومی را متقاعد و مشکلات را حل کنند.

جامعه شناسان تعربف مختلفی از جنبش اجتماعی بدست می دهند یکی از این تعاریف عبارت است از " تلاش جمعی برای تغییر و استقرار نظمی نو در زندگی فردی و اجتماعی ". حذف و زدودن نظم موجود و تلاش به منظور ایجاد نظمی جدید که خالی ار تنش و نا آرامی نیست ؛ جنبش های اجتماعی اصولا ناشی از شکاف های اقتصادی ( طبقاتی ) ؛ سیاسی و قومی - ایدئولوژی است و از این میان شکاف های نوع سوم معمولا به رویدادهای خونبار منتهی می شود .

براساس این تعریف اگر کتاب تاریخ یکصد ساله جنبش های سیاسی ؛ اجتماعی ایران را ورق بزنیم می توان دریافت که این جنبش ها با تمام تفاوت های مبنایی و صوری در یک نکته یعنی قهرآمیز و خشونت بار بودن مشترک بودند که بخشی از این مساله معلول ضرورت های تاریخی و ناگزیری ناشی ازعمق نارضایتی و خشم توده ها از ظلم و ستمی بوده است که رژیم های حاکم بر مردم روا می داشتند.

ما پس از پیروزی انقلاب در 30 سال اخیر جدای از جنبش های محلی و منطقه ای سه جنبش فراگیر و سراسری را تجربه کردیم یک جنبش در اوایل پیروزی انقلاب بوده است که در دهه 60 بطور مشخص از سوی مجاهدین حلق کلید خورد که بسرعت به جنگ مسلحانه و رویارویی خونین منتهی شد.

- جنبش دوم در دوم خرداد 76 رقم خورد که آن را جنبش اصلاحات نام کذاری کرده اند و بسیاری از کارشناسان از آن به عنوان سرفصل نوین در تاریخ حرکت ها و جنبش های ایران نام می برند و در اثبات این ادعا می گویند این برای اولین بار بوده است که ملت ایران در یک خیزش درونی بدون خونریزی و توسل به خشونت و در واقع بصورت مدنی و دموکراتیک در پای صندوق رای برای تغییر وضع موجود برخلاف نظر مراکز رسمی قدرت و سران نظام و حاکمیت به کاندیدای مورد نظر خود رای دادند.

مردم ایران در این حرکت تاریخی برغم این که احزاب و گروه های رقیب اصلاح طلبان سعی در ایجاد تنش و درگیری در جامعه داشته ؛ اما ملت بی آن که ضرورتی برای متوسل شدن به خشونت ببیند براورده شدن مطالبات خود را در پای صندوق رای دیده و برخلاف جنبش های پیشین در واقع روش غیر متعارفی را برگزید.

جناح رقیب که مراکز قدرت از جمله مراکز نظامی و امنیتی را در اختیار داشته به گفته رییس دولت اصلاحات هر 9 روز یک بحران افرید تا با چنگ و دندان پروسه گذار و تغییر را در جامعه متوقف کند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نبوده و از هر ابزار و روش غیر اخلاقی برای حذف جناح پیروز استفاده کرده است.

اصلاح طلبان با پیروزی در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در سال 1376 و انتخاب محمد خاتمی به ‌عنوان رییس قوه مجریه با بیش از ۲۰میلیون رأی توانستند قدرت اجرایی کشور را بدست بگیرند و پس از آن، اکثریت کرسی نمایندگی مجلس ششم و نخستین دوره شورای شهر را از آن خود کردند و جریان اصلاح طلب هشت سال یعنی تا انتخابات سال 84 کنترل دولت را در اختیار داشت وانتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری خروج کامل اصلاح‌طلبان از قدرت را در پی داشت و موجب روی کار آمدن دولت نومحافظه کار احمدی نژاد به عنوان نماینده اصولگرایان شد.

جنبش سوم که مرزهای جهان را در نوردیده ؛ جنبش سبز است که با برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شکل گرفت . این جنبش به تعبیری سر امد جنبش های اجتماعی ایران است زیرا مردم برغم خشم و عمق نفرتی که نسبت به انتخابات و دولت دهم داشتند و برغم سرکوب شدید ملت از سوی نیروهای نظامی و امنیتی (رسمی و لباس شخصی ) وابسته و طرفدار دولت اصول گرا ؛ کوشندگان و شرکت کنندگان اعراضات خیابانی به یک درک جدید تاریخی رسیدند که تا کنون سابقه نداشته است.

جنبش سبز که علاوه دربرگیری طیف وسیعی از طبقات و اقشار مختلف جامعه بطور مشخص تر و خاص طبقه متوسط مدرن شهری را نمایندگی می کند در یک زمان کوتاه به دلیل مشارکت گسترده جوانان و تحصیل کردگان با همراهی رهبران چنبش شعار پرهیز از خشونت را برگزیدند و این امر نیروهای طرفدار دولت و وابسته به جناح رقیب را تا سرحد جنون خشمگین کرده و موجب شده با اتخاذ روش های امنیتی و سرکوب به مقابله با این شعله برافروخته بپردازند و این امر بزرگترین اشتباه استراتژیک دولت در برخورد با جنبش بوده است بطوری که این سرکوب ها حتی از سوی بخش وسیعی از نیروهای اصول گرا نیز مورد انتقاد قرار گرفت و عقلای این طیف نیز تلاش کردند تا با موضع گیری علیه این برخوردها ؛ از این حوادث اعلام برائت کنند.

نسیم جنبش ارام سبز برای تغییرو اصلاح وضع موجود می توانست موجب مشروعیت و به تبع آن افزایش کارآمدی نظام جمهوری اسلامی شود اما درک نادرست نیروهای طرفدار دولت دهم ؛ شیفتگی نوکیسه های تازه به دوران رسیده به قدرت ؛ توهم تئوری توطئه و مهم تر از همه ایدئولوژی زدگی شدید نئومحافظه کاران موجب شد تا این نسیم در مسیری قرار گیرد که به باور برخی از کارشناسان احتمال تبدیل به توفان انقلاب برای این جنبش متصورشود.

نیروی حاکم در صورت عدم درک صحیح نیروی حاکم و دخالت نیروهای نظامی و سیطره تفکر و روش آنان در امور سیاسی می تواند جنبش را بسرعت به طرف انقلاب سوق دهد که بروز و ظهور آن بی تردید بساط انان را برخواهد چید.

در انقلاب ؛ دیگر نمی توان رویددادها و حوادث را پیش بینی کرد و انتظار داشت مردم رفتاری عاقلانه و به دور از خشونت داشته باشند توفان انقلاب همه چیز را با خود خواهد برد که به قول شاملو " توفان کودکان نا همگون می زاید "

س. مبنا

» ادامه مطلب

برادر بسیجی من


-=«(برادر بسیجی من)»=-

برادران بسیجی من! چرا باید چهره ای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورتها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را میپسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نامهایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان میآید قلب بعضی از آنان را مشمئز میکند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاهها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده میشوند"

میرحسین موسوی - بیانیه ۱۵

» ادامه مطلب

قطعه ۲۵۷، جايي كه بچه ها كنار هم ارميده ند


قطعه ۲۵۷، جايي كه بچه ها كنار هم ارميده ند

محبوبه عباسقلي كه به تازگي فعاليت در عرصه سايبري را اغاز كرده است در وبلاگ تازه تاسيس خود ، چهره شكسته از ظلم اما خستگي ناپذير پروين فهيمي را به تصوير كشيده است . تصويري از دردهاي مادر سهراب اعرابي كه در هياهوي و هم همه بچه ها و موتور ماشين ها و عبور عابران و زندگي در جريان ، سخت شنيده مي شود .

پروين فهيمي مادر سهراب اعرابي پس از گذشت نزديك به ۱۶۰ روز از گذشته سهراب ، روزهاي انتظار و قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا جايي كه سهراب و بقيه بچه ها كنار هم آرميده اند ، قطعه اي كه فهيمي فرزندش سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است سخن مي گويد .

فهيمي مي گويد : " هر روز ، هر دقيقه و هر لحظه از خدا مي خواهم كه به درد عذاب وجدان دچارشان كند .هيچي نمي خواهم جزاينكه عذاب وجدان بگيرند و بدانند كه من هيچ وقت كوتاه نمي آيم و سكوت نمي كنم ، سكوت نخواهم كرد چون خون بچه ام و ديگران پايمال مي شود . وظيفه مردم و مادران اين است كه نگذارند خون بچه هاي ما پايمال شود سكوت يعني ظلم كردن در حق اين بچه ها " .

پروين فهيمي مي پرسد : " براي من خيلي سئوال است كه سهراب كجا كشته شده ؟ اين سئوال را هنوز كسي پاسخ نداده ! مي خواهم بدانم در زندان كشته شده در خيابان كشته شده ، آن چند روز كجا بوده ، بخصوص ان چهار روزي كه تو نامه ي پزشك قانوني نوشتن ۲۹ تحويل دادند آن چهار روز كجا بوده؟ ۲۵ اگراين كشته شده آن چهار روز كجا بوده اصلا به او رسيدن، نرسيدن ، بچه من چي خواسته چي گفته هنوز وسايلش روهم تحويل ندادن هيچ كدام از وسايل را به من نداده اند يكي از آشنايان ما خواب ديده سهراب دنبال كفش هايش مي گردد . خوب اين ها آزارم مي دهد اذيتم مي كند نمي توانم سكوت كنم ".

در بخشي ديگري از اين تصاوير پروين فهيمي از فرزندش سهراب اعرابي مي گويد :" سهراب عاشق صلح و ازادي بود با سياست كاري نداشت اما اين اواخر از ظلمي كه مي شد واقعا ناراحت بود و مي گفت به ما توهين مي كنند رييس جمهور مملكت به ما توهين كرده است . رييس جمهور مملكت ما رو خس و خاشاك دانسته ، ما كه آينده اين مملكت هستيم براي اين مملكت ارزش نداريم " .

لازم به توضيح است بر اساس اخبار منتشر شده در سايت هاي خبري سهراب اَعرابی، جوان ۱۹ ساله‌ای که سال آخر دبیرستان را می‌گذراند در جریان اعتراض به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ در حوالی میدان آزادی بر اثر تیراندازی نیروهای بسیج کشته شد ه است . ولي تاكنون هيچ مرجع رسمي جزئيات دقيقي از تاريخ و نحوه شهادت او منتشر نكرده است .

===========
پیوندهای مرتبط با این مطلب:

»
مصاحبه ویدئویی با مادر شهید سهراب اعرابی: پرسشهایی که بی پاسخ مانده یک مادر
وبلاگ با مردم
» ادامه مطلب

چين از قطعنامه آژانس عليه ايران حمايت می کند؛ تهديد تهران به كاهش همكارى

چين از قطعنامه آژانس عليه ايران حمايت می کند؛ تهديد تهران به كاهش همكارى


نمايشگاه «دستاوردهاي هسته‌ای» جمهوری اسلامی ایران در اصفهان

همزمان با آغاز نشست شوراى حكام آژانس بين المللى انرژى اتمى و بررسى پيش نويس قطعنامه تازه عليه برنامه هسته اى ايران، چين اعلام كرد كه از اين قطعنامه حمايت خواهد كرد و على اصغر سلطانيه نيز تهديد كرد كه در صورت تصويب قطعنامه، همكارى ايران با آژانس به حداقل مى رسد.

هى يافئى، معاون وزير امور خارجه چين، روز پنجشنبه اعلام كرد، پكن «به طور اصولى» از قطعنامه آژانس كه از ايران مى خواهد تا سريعا در باره يك مركز اتمى خود كه برای سال ها مخفى كرده بود اطلاع رسانى كند.

به گفته اين مقام چينى، تصويب اين قطعنامه در شوراى ۳۵ نفره حكام علامتى براى ايران خواهد بود كه در باره مناقشه بر سر برنامه هسته اى خود همكارى كند.

وى اظهار داشت: «ما اميدواريم كه شوراى حكام آژانس علامتى به ايران بفرستد كه بايد در سريعترين زمان ممكن به پيشنهاد اين نهاد پاسخ دهد. همزمان، ما اميدواريم كه اين موضوع از طريق رايزنى حل و فصل شود.»

هى يافئى در پاسخ به اين پرسش خبرگزارى «رويترز» كه موضع چين در قبال اين قطعنامه چيست، گفت: «در اصول، ما اين موضوع را مورد توجه قرار خواهیم داد.»

كشورهاى عضو گروه پنج به علاوه يك در هفته جارى قطعنامه اى را به شوراى حكام آژانس ارائه كرده اند كه در صورت تصويب آن، از ايران خواسته خواهد شد تا هدف از ساخت تاسيسات مخفى هسته اى در نزديكى قم را روشن كرده و تاييد كند كه مراكز اتمى مخفى ديگرى ندارد.

خبرگزارى رويترز گزارش داده است: ديپلمات هاى حاضر در نشست شوراى حكام پيش بينى مى كنند كه قطعنامه ارائه شده از سوى اين گروه در روز پنجشنبه يا جمعه با اكثريت آراء به تصويب برسد.

تهدید ایران به کاهش همکاری

در صورت تصويب چنین قطعنامه ای، این نخستين اقدام شوراى حكام آژانس در قبال برنامه هسته اى ايران پس از نزديك به چهار سال خواهد بود.

در همين حال، نماينده ايران در آژانس به يك روزنامه آلمانى گفته است: در صورتى كه آژانس قطعنامه اى عليه ايران به تصويب برساند جمهورى اسلامى همكارى خود را با آن كاهش مى دهد و به حداقل خواهد رساند. على اصغر سلطانيه به روزنامه «زود دويچه تسايتونگ» گفته است: راى به اين قطعنامه كه براى نخستين بار پس از چهار سال صورت مى گيرد به جو فعلى آسيب خواهد زد و داراى پيامدهاى طولانى مدت خواهد بود.

شوراى حكام آژانس بين المللى انرژى اتمى در فوريه سال ۲۰۰۶ با انتقاد از عدم همكارى ايران در زمينه شفاف سازى اهداف فعاليت هاى اتمى خود، پرونده هسته اى اين كشور را به شوراى امنيت فرستاد و از آن زمان سه قطعنامه تحريمى عليه تهران در اين شورا تصويب شده است.

در تحولى ديگر، محمد البرادعى، مدير كل آژانس، روز پنجشنبه در آغاز نشست شوراى حكام آژانس گفت: تلاش هاى آژانس براى راستى آزمايى اظهارات ايران مبنى بر صلح آميز بودن فعاليت هاى هسته ايش به بن بست رسيده است. آقاى برادعى با انتقاد از عدم همكارى ايران گفت: پيشنهاد اخير آژانس مى توانست راه را براى تفاهم بگشايد اما، به گفته وى، «متاسفانه ايران تا به حال با هيچ يك از پيشنهادهاى آژانس موافقت نكرده است.» اشاره وى به پيشنهاد روز ۲۲ اكتبر آژانس است كه اورانيوم با غناى ۳.۵ درصد ايران براى غنى سازى بيشتر به روسيه ارسال شود و پس از تبديل به ميله هاى سوخت اتمى در فرانسه، براى مصرف در راكتور تحقيقاتى تهران به اين كشور بازگردانده شود.

محمد البرادعى، همچنين، پنهان نگاه داشتن تاسيسات هسته اى فردو در نزديكى قم را مغاير تعهدات ايران دانست. آژانس مى گويد كه ايران ساخت اين تاسيسات را از سال ۲۰۰۲ آغاز كرده است ولى در سپتامبر سال جارى وجود آن را به اين نهاد اطلاع داده است.

از سوى ديگر، روسيه نيز روز پنجشنبه از ايران خواست تا پيش نويس توافق وين براى مبادله سوخت اتمى را بپذيرد.

گروه پنج به علاوه يك اميدوار است كه با ارسال حدود ۷۰ درصد از اورانيوم كم غنى شده ايران به خارج از خطر دستيابى اين كشور به سلاح هسته اى كاسته شود.
» ادامه مطلب

مزه نريز ممد داعی بگو ايندفعه چقدر ميخوای ؟!

مزه نريز ممد داعی بگو ايندفعه چقدر ميخوای ؟!


با توجه به اينكه محمد البرادعي وجداناً دوباره خيلي نگران برنامه تخمه اي ايران شد و قطعنامه دان آژانس امروز باز هم پاره شد و نيز با توجه به اينكه البرادعي همين پس فردا عين پارسال براي شركت در مراسم سينه زني محرم بطور گرم و صميمانه وارد تهران ميشود (حاضرم شرط ببندم) و بعد از اتفاقاتي كه در امور مالي بيت مي افتد طبق روال مصاحبه هم ميكند در اينجا قسمتي از مصاحبه وي در تهران كه قرار است بعداً انجام بشود در زير مي آيد . شما متن اين مصاحبه را قبلاً صد دفعه شنيده ايد من جايتان بودم دوباره نميخواندم :

ما : لطفاً بفرمائيد در مورد تاسيسات قم چقدر خيلي نگرانيد ؟

البرادعي : ما اصلاً نگران نيستيم . من نميدانم اين غربيها چه ميگويند . ما از تاسيسات قم بازديد كرديم اتفاقاً همه جا را هم ديديم خيلي تميز بود . فقط يكجا شتر گلویي توالتش نشتي داشت گفتيم درست كنند آوريل سه سال بعد مي آئيم براي بازديد . اصلاً من بعضي وقتها نمي فهمم غربيها اين ابراز نگراني هاي منرا از كجايم درمي آورند . نچ نچ نچ !

ما : پس اين قطعنامه اي كه آژانس تصويب كرد جريانش چي بود ؟

البرادعي : آژانس ؟ كدوم آژانس ؟ آهان ! والا ما دو روز نبوديم برگشتيم ديديم امريكا با تحريك آلمان و فرانسه به روسيه و چين فشار آورده اينها قرص فشار نياورده بودند نشستند يك امضائي كردند . من واقعاً متاسفم كه اين 1+5 فكر كرده اند هر كاري در آژانس بخواهند ميتوانند بكنند . اينها براي عمه شان صادر كرده اند قطعنامه هاي ما عين مهريه مي ماند كي گرفته كي داده .

ما : ولي جنابعالي خودت قطعنامه را صادر كردي امضايت هم اول از همه آنجا بود ؟

البرادعي : جان من ؟ دقيقاً امضاي من بود ؟ واقعاً تقلب به اين گستردگي در سطح آژانس انرژي اتمي جاي تاسف دارد . من اصلاً امضاء بلد نيستم . خدا رحمت كند اين عوضعلي همكلاسي ما در آكسفورد را . آن قطعنامه را هم ما ديديم از طرف دشمن خيلي تحت فشاريم گفتيم يك كاغذ پاره اي صادر كنيم برود پي كارش خودشان هم فهميدند بعداً از ما عذرخواهي كردند .

ما : يعني شما هيچ مشكلي با برنامه هسته اي جمهوري اسلامي نداري ديگه ؟

البرادعي : نخير خيلي هم خوش ميگذرد . اصلاً جمهوري اسلامي از كي تابحال با برنامه شده كه سر موضوع هسته اي ميگويند برنامه دارد ؟ اينها جداً خجالت نميكشند اين حرفها را ميزنند ؟ ما فقط يكدفعه گفتيم اگر هشت جاي ديگر هم داريد اورانيوم غني ميكنيد حضرت عباسي يكوقت كم نياوريد ها راحت باشيد . اين شد ابراز نگراني ؟ اتفاقاً گزارش ما از قم تمام نگرانيها را بر طرف كرد . البته بعدش كه احمدي نژاد رفت مشهد دوباره همه نگران شدند كه اين اتفاق هر دفعه كه اين الدنگ ميرود مسافرت مي افتد .

ما : حالا الآن براي چي پا شدي آمدي ايران ؟

البرادعي : براي اينكه همين حرفها را بزنم . ما هم آدميم . بچه هايمان خرج دارند . يعني ما ديديم دوازده سال رئيس آژانس بوديم الآن تمام شده اين يوكيو آمانو آمده جاي ما كه چشمهايش هم اينجوري است . البته من نميدانم كه بچه هاي اين ايكيو هم خرج دارند يا نه . خرج بچه هاي ما كه زياد است دوتا دانشگاه آزادي هم همين تهران داريم . من واقعاً براي اين دولتهاي غربي متاسفم كه برنامه به اين صلح آميزي كه نصف جهان را انداخته به جنگ كورند نمي بينند . خاك بر سرشان !
علیرضا رضایی
» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۹/۰۵

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به عیادت چریک پیر اصلاحات رفتند

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به عیادت چریک پیر اصلاحات رفتند

. ادامه راه سبز«ارس»: : میرحسین موسوی و زهرا رهنورد امروز با حضور در بیمارستان خاتم الانبیاء به عیادت چریک پیر اصلاحات رفتند.

در پي بروز برخي شايعات در خصوص بهزاد نبوي و آزادي وي صالح نيكبخت به ايلنا گفت: "بامداد امروز با تبديل قرار بازداشت به وثيقه موافقت شد و قانونا نبوي آزاد مي‌باشد و امروز نيز گروه كثيري از مردم و دوستان وي براي عيادت از او به بيمارستان خاتم‌الانبياء آمدند."

وكيل نبوي در خصوص علت ماندن موكلش در بيمارستان خاطر نشان كرد: "پزشكان معالج نبوي براي موكلم يك عمل جراحي در اوايل هفته آينده تجويز كردند و طبق نظر پزشكان وي از بيمارستان خارج نشده تا در اين مركز درماني تمهيدات لازم براي جراحي او صورت گيرد و به همين دليل در بيمارستان خاتم‌الانبياء مانده است و هر گونه اظهارنظر ديگر در خصوص علت ماندن وي در بيمارستان خلاف واقع است." صالح نيكبخت درباره ميزان وثيقه نبوي نيز گفت:" ميزان وثيقه براي آزادي نبوي ۸۰۰ میلیون تومان است."

مير حسين موسوي و زهرا رهنورد از جمله چهره هاي سياسي بودند كه امروز براي عيادت نبوي به بيمارستان خاتم الانبيا رفتند.

» ادامه مطلب

گزارش ویدئویی از تظاهرات دانشجویان ونزوئلا بر علیه احمدی‌نژاد

تظاهرات دانشجویان ونزوئلایی برعلیه رییس دولت کودتایی ایران
.

صف آرایی نیروهای ویژه در مقابل دانشجویان مخالف احمدی‌ نژاد، ولی اینبار در ونزوئلا!

. ادامه راه سبز«ارس»: جمعی از دانشجویان و اعضای جامعه مدنی ونزوئلا در واکنش به سفر دیکتاتور ایران به ونزوئلا تظاهرات کردند. به گزارش سایت ونزوئلایی ال یونیورسال ، این تظاهرات علیه رئیس دولت کودتایی ایران در بیرون از هتل محل اقامت احمدی نژاد رخ داده است . به نظر می رسد چاوز هم در صدد است تا از ابزار فشار دانشجویان و اعضای جامعه مدنی این کشور برای گرفتن امتیاز از ایران استفاده کند:
» ادامه مطلب

مصاحبه ویدئویی با مادر شهید سهراب اعرابی

پروین فهیمی، مادر شهید سهراب اعرابی در گفتگو با محبوبه عباسقلی‌زاده از جزئیات شهادت فرزندش میگوید:
پرسشهای بی پاسخ ماندهء مادر شهید سهراب اعرابی

. ادامه راه سبز«ارس»، سایت "جنس دیگر" در مورد پروین فهیمی نوشته است:

براي كسي كه به دنبال رگه هاي زنده جنبش زنان مي گردد، پروين فهيمي نشانه اي است از تغيير. زني كه نيروي مادري و حق خواهي از خون فرزند او را به مبارزي نا آرام و چهره اي ملي تبديل كرده است. هفته پيش فرصتي دست داد او را كه مادر سهراب اعرابي است ببينم. پروين از مدت ها قبل فعاليت مدني داشته است اما شهادت سهراب از او شيرزني ساخته است كه نه تنها مادران جانباختگان بلكه همه زنان درگير در مبارزه براي دمكراسي از او روحيه مي گيرند. با پروين سفري كوتاه داشتم به گذشته زندگي اش با سهراب، روايت هايش از روزهاي انتظار، فاجعه شنيدن خبر شهادت فرزند و حضور در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا، جايي كه به قول پروين همه بچه ها كنار هم آرميده اند و او در آنجا سهراب و بقيه بچه ها را به ندا سپرده است، مي پرسم "چرا ندا؟" بسادگي جواب مي دهد "چون از بقيه بچه ها بزرگتر است".

پروين به راحتي مي تواند هر كنشگري را درگير خود كند. اين روزها با او سفر مي كنم و هر بار گوشه اي از آنچه در دوربينم ثبت مي كنم به شما نشان خواهم داد. اين بار من توانستم درد او را ببينم، دردي كه بخشي از آن را در اين فيلم به چهار قسمت تقسيم كرده ام:

قسمت I - مدت ۲ دقیقه

دانلود اینجا فرمت mp4

قسمت II - مدت ۴.۵ دقیقه

دانلوذ اینجا فرمت mp4

قسمت III - مدت ۴.۵ دقیقه

دانلود اینجا فرمت mp4

قسمت چهارم مدت - ۳ دقیقه

دانلود اینجا فرمت mp4

دانلود ویدئوی مصاحبه با حجم پایین در فرمت 3gp مناسب برای موبایل
جهت دانلود بر روی عکسها کلیک کنید

I


II


III


IV


نمایش کل مصاحبه در یک ویدئو با کیفیت بالا

» ادامه مطلب

شاهپور کاظمی آزاد شد - بهزاد نبوی در سی‌سی‌یو بستری شد


شاهپور کاظمی آزاد شد

شاهپور کاظمی برادر زهرا رهنورد، که در روزهای نخست بعد از انتخابات بازداشت شده بود با قرار وثیقه صبح امروز از زندان اوین آزاد شد.

به گزارش کلمه کاظمی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و آن‌چه که «هدایت آشوب‌های اخیر» خوانده‌ شده است بیش از ۵ ماه در بازداشت به سر برد‌.

این اتهامات در حالی به او وارد شده که شاهپور کاظمی هیچ گونه فعالیت سیاسی و انتخاباتی نداشته و بازداشت وی تنها به منظور تحت فشار قرار دادن میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد ارزیابی می‌شود.

بهزاد نبوی در سی‌سی‌یو بستری است

بهزاد نبوی چریک پیر اصلاحات، زیر بار امضای تعهد مبنی بر دست کشیدن از فعالیت‌های سیاسی نرفته است.

به گزارش نوروز، عصر روز گذشته پس از آنکه نبوی شروط مسئولان مبنی بر اینکه فعالیت سیاسی و ارتباط خود با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را قطع کند تا آزاد شود، را نپذیرفت، دوباره از بیمارستان به سلول انفرادی منتقل شد. بهزاد نبوی پس از انتقال به زندان و سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت، اما این فعال سیاسی با سابقه کشورمان حاضر به پذیرش شروط آزادی نشد. نبوی ساعت یک نیمه شب دیشب، مجددا به بیمارستان منتقل و با قید وثیقه 800 میلیون تومانی آزاد شد.

پزشکان بیمارستان خاتم الانبیا به دلیل فشارهای عصبی وارده بر چریک پیر به او اجازه مرخصی از بیمارستان ندادند. وی هم اکنون در بخش سی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است و قرار است روز یکشنبه تحت عمل جراحی قلب قرار بگیرد. پزشکان به دلیل فشارهای عصبی وارد شده بر این فعال سیاسی در شرایطی که قرار است روز یکشنبه مجددا تحت عمل جراحی قلب قرار گیرد، از وی خواسته‌اند تا استراحت کرده و هیجان و فشار عصبی به او وارد نشود.

بنا به توصیه پزشکان بهتر است تا پیش از عمل جراحی چریک پیر وی ملاقات نداشته باشد. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب 3 سال قبل نیز تحت عمل جراحی باز قلب قرار گرفته بود.








» ادامه مطلب

آسد ممل آقا ! هفت سالگی وبلاگت هم تو آزاد شدی هم ما !

آسد ممل آقا ! هفت سالگی وبلاگت هم تو آزاد شدی هم ما !


وب نوشته هاي آسد ممل ابطحي شش ساله شد . سال ديگر بايد برود مدرسه . اين سال آخري صد و شصت روزش را رفته بود ددر . دويست و پنج روز باقيمانده را هم بچه به اين كوچكي يك حرفهائي زد ميخواهند شش سال بفرستند كانون اصلاح و تربيت . البته فكر آدم باز ميشود آنجا از تلويزيون خودم ديده ام يكي ميگفت . يكي كه نه چندتا بودند فكر همه شان باز شده بود . اينها موقعي كه فكرشان بسته بود جمعاً ميشدند سه تا كابينه از دولتهاي قبلي كه نمودارشان سر مناظره ها ريز ديده ميشد . دوتايشان بعداً قول دادند بيرون كه آمدند زير حرفشان نزنند . همين كه ابطحي تا آمد بيرون فوري دوتا پست گذاشت توي وبلاگ بخاطر همان قول بود !

آسد ممل آقا ! صفحه ات هفت ساله كه شد ببرمان دربند صدتا تخت اجاره كن هزار ملغوز تومن سور بده . البته آنموقع وضع با الآن خيلي فرق كرده زير حرفت زدي هم زدي . فقط آنموقع ما به خاتمي نميگوئيم مقام معظم ها ! گفته باشم . همين خاتمي خالي كفايت ميكند . تا آنموقع تو بشين هي توي وبلاگ قربان بازجو برو ما خودمان مي فهميم چي به چي است . بنويس كه با بازجو از جكوزي آمدي بيرون شير موز خوردي توي محوطه نشستي زير آفتاب برنزه كردي عينهو جنيفر لوپز !

در هفت سالگي وبلاگت بشين از فضاي آزاد جمهوري ايراني كه هفت هشت ماهه ايجاد شده خوب استفاده كن خاطراتت با عطريانفر را بنويس . از آنموقعها كه فردايش دادگاه داشتيد گاوبندي ميكرديد كه چي بگوئيد سياه بازي دربياوريد ! تو ميگفتي اون تائيد ميكرد اون ميگفت تو تكميل ميكردي . ما هم حالش را ميبرديم . باور كن اسكار نقش اول را بايد بدهند به تو . وجداناً از مارلون براندو هيچي كم نداري ! ببخشيد كه من اين حرفها را يك كمي زود ميزنم . الهي كه بپاي وبلاگت پير بشي آسد ممل آقا ولي بخاطر وبلاگت پيرت نكنند !

علیرضا رضایی
» ادامه مطلب

بهزاد نبوی با سپردن وثیه ۸۰۰ میلیونی برای ۱۰ روز به مرخصی خانگی رفت

بهزاد نبوی با سپردن وثیه ۸۰۰ میلیونی برای ۱۰ روز به مرخصی خانگی رفت!

ادامه راه سبز«ارس»: بهزاد نبوي، عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب پس از محاكمه و صدور حكم در دادگاه بدوی در خصوص اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس تعزيری و بنابر اتهام فعالیت تبلیغی علیه ج.ا.ا به يكسال حبس تعزيری محكوم شد.

وی که با تودیع قرار وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی بایستی آزاد می‌شد با ابلاغ حکم شش سال حبس تعزیری و سپردن وثیقه با حکم قاضی پرونده سه‌شنبه شب، ۴ آذر ۱۳۸۸ به مرخصی ده روزه آمد.

چریک پیر جنبش سبز ایران شامگاه ۲۳ خرداد بازداشت، پس از یک روز آزاد و سپس مجددا بازداشت شد. وی در مدت بازداشت همچون سایر فعالان سیاسی برای اعترافات تلویزیونی تحت فشار قرار داشت. امری که با مقاومت وی در برابر بازجویان به نتیجه نرسید. متذکر می‌شود پرونده‌ی این فعال سیاسی در ارتباط با نگهداری اسناد طبقه بندی شده کماکان در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی مفتوح است.

» ادامه مطلب

سخنرانی ٤٠٠ هزار دلاری احمدی نژاد در نیویورک

سخنرانی ٤٠٠ هزار دلاری احمدی نژاد در نیویورک

. ادامه راه سبز«ارس»: بعد از گذشت بیش از دو سال از سخنرانی جنجالی محمود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیاکه طی آن از سوی رئیس این دانشگاه "دیکتاتور کوچک" لقب گرفت، روز گذشته علت مماشات وی در آن جلسه و نیز دلیل انتخاب دانشگاه کلمبیا برای این سخنرانی معلوم شد: کمک مالی ٤٠٠ هزار دلاری بنیاد علوی به دانشگاه کلمبیا چند ماه قبل از سفر احمدی نژاد به نیویورک.

بنیاد علوی که پیش از انقلاب به عنوان بنیاد پهلوی در آمریکا تاسیس شد، و هم اکنون زیر نظر بنیاد مستضعفان اداره می شود، از سال گذشته به دلیل آنچه که دادسرای فدرال نیویورک "همکاری با بانک ملی در تامین کمک های مالی در جهت اهداف هسته ای" نامیده، تحت فشار و مصادره اموال قرار گرفته است.

بنا به گزارش رادیو آمریکا، این بنیاد با نام مستعار "شرکت آسا"، ٦٠ درصد از سهام بانک ملی ایران در آمریکا را در اختیار دارد که هم اکنون کلیه دارایی های آن شامل یک آسمان خراش در منهتن از سوی دادسرای فدرال نیویورک مصادره شده؛و اینک یک روزنامه معتبر آمریکایی خبر داده است که این بنیاد برای سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا 400 هزار دلار پرداخته است.اگر چه آگاهان سیاسی بر این باورند که افشای نقش این بنیاد در زمینه چینی برای سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا با هدف افزایش فشارها بر شرکت آسا و بنیاد علوی صورت می گیرد، اما این خبر در عین حال نقاط مبهمی راکه در زمان اعلام "دعوت دانشگاه کلمبیا از احمدی نژاد" در اذهان عمومی شکل گرفت، روشن می کند.

هم اکنون با افشای این گزارش در نیویورک تایمز، روشن شده است که دانشگاه کلمبیا، بی دلیل از احمدی نژاد برای ایراد سخنرانی دعوت نکرده است، بلکه در ازای آن مبلغی معادل ٤٠٠ هزار دلار به عنوان "کمک به برنامه‌های وابسته به اسلام و فرهنگ ایرانی" دریافت کرده بود تا اجازه دهد رئیس دولت ایران، همچون محمد خاتمی اعتبار سخنرانی در یک آکادمی معتبر آمریکایی را در کارنامه سیاسی خود ثبت کند.

سخنرانی ای که به دلیل توهین های مستقیم رئیس دانشگاه کلمبیا و اعتراضات دانشجویان این دانشگاه نتوانست دستاورد تبلیغاتی مناسبی برای احمدی نژاد محسوب شود. تلاش تبلیغاتی ای که معلوم شده هزینه ای معادل ٤٠٠هزار دلار برای ایران در بر داشته است.

سایت کلمه، ارگان اینترنتی نزدیک به میر حسین موسوی، در گزارشی که از این افشاگری منتشر کرده از "کسانی که این چنین اموال ملت را به باد می دهند"، پرسیده است: "پرسش اینجاست که آیا ارائه کمک هنگفت به یک دانشگاه خارجی به مصلحت است؟"

کلمه می افزاید: "هر چند تبلیغ برنامه‌های اسلامی و فرهنگ ایرانی امری مهم از جمله در کشورهای خارجی است، اما در حالی که کمک به نگهداری و تعلیم و تربیت کودکان یتیم بی بضاعت و کمک به تامین پوشاک دانش آموزان بی بضاعت با اولویت مناطق محروم در راس اهداف بنیاد علوی است، آیا بدون این کمک‌ها، این دانشگاه به انجام چنین اقداماتی نمی‌پرداخت؟"

به گزارش نیویورک تایمز، افشای این زمینه چینی برای سخنرانی تبلیغاتی احمدی نژاد، باعث شد تا دیوید ام. استون، سخنگوی دانشگاه کلمبیا از دریافت چنین مبلغ هنگفتی به عنوان هدیه یاد کند هر چند وی در عین حال تاکید کرد که "با توجه به اخباری که درباره این مؤسسه (بنیاد علوی) نقل می‌شود، ممکن بود ملاحظاتی می‌کردیم".

وی افزوده است: "این کمک چند ماه‌ قبل از سخنرانی احمدی‌نژاد به ما شده بود و ما خیلی شگفت‌زده و خوشحال شدیم، چرا که این اتفاق برای هر دانشگاهی بسیار خوب است که از جانب یک مؤسسه غیرانتفاعی چنین هدیه‌ای دریافت کند".

استون، مجموع کمک‌های بنیاد علوی را حدود ۳۳۲ هزار دلار برآورد کرده که برای ۲۵ سال فعالیت دانشگاه کلمبیا در برگزاری کلاس‌های زبان و فرهنگ ایران، به این دانشگاه اهدا شده است. البته او گفته علاوه بر این مبلغ، ۵۰ هزار دلار دیگر نیز در سال جاری دریافت کرده است.

گفتنی است وزارت خزانه‌داری آمریکا در آذر ماه سال گذشته، بنیاد علوی را که زیر نظر مستقیم آیت الله خامنه ای اداره می شود، متهم کرده از طریق راه اندازی شرکت "آسا" و شرکت مادر "آسا با مسئولیت محدود" به نمایندگی از بانک ملی ایران در آمریکا فعالیت‌های غیرمجاز انجام داده است.این وزارتخانه، در گزارش خود اعلام کرده که بانک ملی ایران در پوشش شرکت "آسا" از آمریکا پول به ایران منتقل می‌کرده است.

اتهام دیگر این بانک، ارائه خدمات مالی به نهادهای فعال در برنامه هسته‌ای ایران، در معاملات بین‌المللی است؛اتهامی که بانک ملی ایران آنرا "سیاسی" می داند و در بیانیه ای که دی ماه گذشته منتشر کرد، مدعی شد: "این بانک از نظر حقوقی و عملیاتی از دولت مستقل بوده و دولت هیچگونه مداخله یا نفوذی در عملیات بانک یا امور روزانه آن و حتی امور اداری آن نداشته و ندارد".

با ممنوع اعلام شدن فعالیت‌های شرکت "آسا" در آمریکا، شهروندان و شرکت‌های آمریکایی مجاز به انجام معامله با این شرکت نیستند. دولت آمریکا از سال ۱۹۹۵، افراد و شرکت‌های آمریکایی را از معامله با ایران، بدون اجازه وزارت خزانه‌داری این کشور، منع کرده و هم اکنون، بیش از ۶۵۰ میلیون دلار از اموال بنیاد علوی مصادره شده است.

روزآنلاین

» ادامه مطلب

ونزوئلا با سرود شاهنشاهی از احمدی نژاد و همسرش استقبال کرد! ( ویدئو )


ونزوئلا با سرود شاهنشاهی از احمدی نژاد و همسرش استقبال کرد!

. ادامه راه سبز«ارس»: نواختن سرود شاهنشاهی بوسیله گارد احترام در فرودگاه کاراکاس ، هنگام ورود محمود احمدی نژاد و همسرش به ونزوئلا از اتفاقات نادر و تعجب انگیزی است که دلیلی برای آن نمی توان پیدا کرد . نواختن سرود و یا بالا بردن پرچم عوضی در مراسم ورزشی مسبوق به سابقه است ولی با توجه به وسعت روابط جمهوری اسلامی و ونزوئلا و حضور مکرر مقامات دو کشور در پایتختهای یکدیگر نواختن سرود شاهنشاهی ، سه دهه پس از الغاء آن در کشور سوال بر انگیز است. به این نوار ویدئو که صبح روز چهارشنبه ۴ آذرماه از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد توجه کنید:



ارس:
البته جای شکرش باقیست که هوگونژاد رسما" (سهوا") همسر محمودچاوز را در فرودگاه به آغوش نکشیده است!

سی و یک سال پس از نواختن آخرین سرود شاهنشاهی بار دیگر این سرود در مراسم رسمی استقبال از محمود احمدی نژاد در ونزوئلا پخش شد. رئیس قوه مجریه جمهوری اسلامی هم بدون هیچگونه واکنشی، گام هایش را با این سرود هماهنگ کرد واز گارد احترام سان دید. جالب تر اینکه این صحنه از سیمای جمهوری اسلامی هم پخش شد تا بدین ترتیب مردم ایران پس از سی و اندی سال بار دیگر صدای این سرود را بشنوند.

در جریان استقبال رسمی از محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی در کاراکاس پایتخت ونزوئلا، برگزار کنندگان این مراسم به جای پخش سرود جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش سرود شاهنشاهی کردند و احمدی نژاد هم بدون هیچ واکنشی این مراسم رسمی را تا پایان انجام داد.

منبع اولیه این خبر تصاویری بود که از شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد؛ روی این تصاویر که به وضوح سرود شاهنشاهی شنیده می شود، گوینده خبر می گوید: "این چهارمین سفررئیس جمهور کشورمان به ونزوئلاست؛ همتای ونزوئلایی او هم 14 شهریور امسال برای هفتمین بار از ایران دیدار کرد." ولی نه گوینده خبر و نه مسئولان دیگر جمهوری اسلامی توضیح نمی دهند که چگونه بعد از 11 بار که طرفین سرودهای رسمی دو کشور را شنیده اند، چنین اتفاقی می افتد و عکس العمل دولت جمهوری اسلامی به این موضوع چه بوده است. در عوض خبرآنلاین، یکی از رسانه های حامی احمدی نژاد در این مورد نوشت: "به دنبال نمایش صحنه های استقبال از احمدی نژاد در ونزوئلا در شبکه خبر، شایعاتی منتشرشد. محور این شایعه نواخته شدن مارشی مربوط به دوران پهلوی به جای سرود جمهوری اسلامی بود. با اینکه هنوز مقامات رسمی در این زمینه توضیحی نداده اند بررسی های به عمل آمده حاکی است سرود نواخته شده در مراسم رئیس جمهور ایران سرود رسمی کشورمان نبوده اما اینکه سرود مزبور مربوط به دوران ستمشاهی بوه احراز نشده است."

حالا معلوم نیست شاهنشاهی بودن این سرود کی احراز خواهد شد اما یک نکته محرز است و آن اینکه در فرودگاه، آقای چاوز به استقبال احمدی نژاد نیامد و با اینکه قرار بود مراسم رسمی استقبال از احمدی نژاد عصر 4شنبه برگزار شود، منابع ونزوئلایی آن را به 5شنبه موکول کردند.

همسر احمدی نژاد نیز در این سفر وی را همراهی می کند اما تصاویر نشانگر آن است که ازهمسر رئیس جمهوری اسلامی ایران، استقبال چندانی نشده و او بعد از لحظاتی از تصاویر حذف شده است.

برادران داسیلوا و چاوز روسای جمهور (دوست و برادر) برزیل و ونزوئلا در دیدار رسمی!
محمود و به رقص آوردیم ، پولشو بدست آوردیم!

» ادامه مطلب
آخرين اخبار ارس

ادامه راه سبز - ارس

↑ Grab this Headline Animator