هر که نقشِ خويش میبیند در آب!
ادامه راه سبز «ارس»: یکی از سوء عاقبتهای بزرگِ دولت کودتا، که با حضور محمود احمدینژاد در رأس آن ابعاد تازه و بزرگتری یافته است این است که هميشه مواضعی میگيرد و سخنانی میگويد که به ظاهر در حمله به «دشمن» و توصيف اوست اما سرتاپا نقد حالِ خودِ این دولت است و دستگاههایی که اسباب سرکوب را فراهم میکنند. نمونهی تازهی این بیآبروییها آنجاست که محمود احمدینژاد رسانهها را زرادخانهی اصلی کشورهای غربی میخواند و میگويد: «کشورهای غربی از اصل یک خبر دروغ را جعل و با تکرار آن را تبدیل به سند می کنند و با استناد به آن حمله می کنند». هم اوست که میگوید کشورهای «استکباری» بدون رسانه حتی یک روز هم دوام نمیآورند. او «آزادی اطلاعرسانی» را در غرب یک دروغ بزرگ میخواند و مدعی است: «تمام رسانه هاي استكباري مو به مو سياستهاي دولتهاي استكباري را دنبال ميكنند».موج سبز آزادی: این عبارات را به شيوههای مختلف میشود فهمید، نقد کرد و به کار بست! البته مسؤولیت ما دفاع از رسانههای غربی نيست. هر اندازه هم که شواهد و اطلاعات قابل سنجش – نه از جنس اظهار نظرهای رمالانه – در اختیار داشته باشید که رسانه در جهان غرب مقولهای «دولتی» نیست، باز هم نکتهی مهم اين اظهارات احمدینژاد اینها نیست. در حقیقت او یک گام بلند را بر میدارد که ديگران نمیتوانستند به آسانی بردارد.
محمود احمدینژاد ميان کشورهای «استکباری» و رسانهای که ابتدا خبر دروغ جعل میکنند و سپس آن را تبدیل به سند کرده و به استناد به آن حمله میکنند، ارتباطی تنگاتنگ بر قرار کرده است. در واقع، این از معدود دفعاتی است که سخنانی کاملاً درست و به حق از دهان او خارج شده است. او راست میگويد. رسانهای که دروغ جعل میکند و افترا میزند و پروندهسازی میکند، نمیتواند رسانهای باشد جز در حکومتی «استکباری». در جایی که عدالت، اخلاق و قانون حکمفرما باشد، قاعدتاً نباید چنین فجایعی در حوزهی رسانه رخ بدهد.
اما واقعیتهای موجود اينها است: رسانهی ملی، سالهای سال است که در خدمت قدرت سياسی قرار دارد و هیچ نقش مستقل از قدرتی ندارد. رسانهی ملی، به میل قدرت عمل میکند و در انتقال حقیقت و پرهیز از جعل و افترا سخت نارساناست! رسانهی ملی به ويژه در ماههای اخیر تبدیل به «زرادخانهی اصلی» دولت کودتایی محمود احمدینژاد شده است و دولت او بدون رسانهی میلی فعلی و رسانههای مفتری و دروغپراکن فارسنيوز، رجانیوز، ایرنا و کيهان که تبدیل به حياط خلوت نيروهای نظامی که عملاً کارشان سلب امنيت از جامعه و انديشمندان شده است، حتی يک روز هم دوام نخواهد آورد.
رييس دولت کودتا به درخشانترین وجهی کليد بقا و زوال خود را در برابر چشمان منتقداناش نهاده است: او تنها با رسانههای «استکباری» که کارشان استکبار، گردنکشی، استعلا و استخفاف است، دوام میآورد. هر رسانهای که بتواند اولاً دروغپردازیهای بزرگ این رسانهی خادم به قدرت، خائن به ملت و استکباری ميلی را افشا کند، رسانهای است که سخت مغضوب او خواهد بود؛ چنين رسانهای زرادخانهی دروغ او را بیخاصيت میکند. اين تازه خاصيت رسانههای رقیب است. اما اگر اختيار این رسانهی ملی که در غياب نظارت ملت و پاسخگویی به «همهی ملت»، عملاً ارگان دستگاه کودتاست، به دست ملت بيفتد و از کرنش کردن بر آستان قدرت به سوی ایستادن در جانب حق و عدالت برود، آن وقت است که زوال و فروپاشی «يکروزه»ی دولت کودتا را خواهيم ديد. بیهوده نیست که صدا و سيما و رسانههایی که امروز توپخانهی اصلی او هستند – و ديروز هم همین میکردند – این اندازه محل توجه هستند.
محمود احمدینژاد میفهمد از چه سخن میگويد. تنها تفاوتاش اين است که ما وقتی سخنان او را میشنويم باید بتوانيم آنها را رمزگشايی کنيم. اينها وصف حال خود اوست و دستگاهی که او را با دروغ و تقلب به قدرت رسانده است. يکی از بهترين و بلندترين اقبالهای جنبش سبز این است که محمود احمدینژاد فردی است حراف که از ظاهر شدن در برابر رسانهها و حضور پر جنجال لذت میبرد. همين لذتهای کودکانهی او اسباب افشای سخنانی میشود که ملت نمیتوانند به سادگی بگويند. پس زنده باد محمود احمدینژاد، افشاکنندهی دروغهای خودش!
0 نظرات:
ارسال یک نظر