تناقضات جدی در ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی و انحراف از مسیر انقلاب:
رژیم شاه هم از برگزاری مراسم مذهبی میترسید
تاریخ همواره درسآموز خوبیست برای کسانی که عادت به بازنگری عملکرد خویش ندارند. حداقل سودی که مطالعه تاریخ برای انسان دارد، این است که میتواند پیامدهای عملکرد خود را در آینه عملکرد گذشتگانش میبیند و از تکرار اشتباهات تاریخی پرهیز کند. اما ظاهرا صاحبان فعلی قدرت در کشور علاقه چندانی به مطالعه تاریخ ندارند.
با نگاهی گذرا به روزهای قبل از انقلاب ۵۷ و نحوه عملکرد رژیم شاه در برابر مجالس و هیئتهای مذهبی و مقایسه آن با اتفاقاتی از قبیل آنچه شب گذشته رخ داد درخواهیم یافت که حکومت جمهوری اسلامی دچار چه تناقضات عمیقی در درون خود شده است. اکثریت قریب به اتقاق حاملان و حامیان انقلاب اسلامی که پس از پیروزی انقلاب مناصب حکومتی را به دست گرفتند، همان کسانی بودند که در سالهای قبل از انقلاب تجربه شرکت در مجالس و هیئات مذهبی را داشتهاند و اگر هم نداشتهاند به خوبی به یاد می آورند که مردم چگونه از طریق مناسک مذهبی صدای اعتراض خود را به گوش حکومت میرساندند.
این افراد که امروز به بالاترین مناصب قدرت دست یافتهاند، همچنین به این امر واقفند که یکی از بزرگترین اشتباهات رژیم شاه که نقش بسیار مهمی در سرنگونی و سقوطش داشت در افتادن با احساسات مذهبی مردم و به هم زدن مراسم دعا و عزاداری و یا منع خانوادههای شهدا از برگزاری مراسم سوگواری بود. واکنش مردم به این دست رفتارهای رژیم بود که تظاهرات میلیونی عاشورا و تاسوعای سال ۵۶ و اعتراضات زنجیرهای پس از آن را رقم زد. تظاهراتی که زمینه سقوط رژیم شاهنشاهی را فراهم ساخت.
حکومتگران امروز ایران، اگر ذرهای به این دست خاطرات رجوع کنند درخواهند یافت که مساجد و مراسم مذهبی از جمله کانونهای شکلگیری انقلاب در سال ۵۷ بود و اکثریت روشنفکران مذهبی و موثر از جمله شهید علی شریعتی و روحانیون انقلابی مردم را به مراسم مذهبی دعوت میکردند و به تنویر افکار آنان میپرداختند. اکنون در آستانه سی سالگی انقلاب اسلامی که برآمده از این دست تجربیات تلخ و شیرین است با وضعیتی مواجهیم که گویی حکومت به هیچ عنوان سر سازگاری با رفتارهای قانونی و مسالمتآمیز و مدنی مردم ندارد و پلیس که شعارش قانونگرایی است، با شکستن و زیر پا گذاشتن قانون به مراسم دعا حمله میکند و با شرکت کنندگان در مراسم دعا چنان سخیف برخورد میکند که گویی با مشتی مجرم مواجه است.
در مقابل چشمان دهها نفر، به دستان مردان حاضر در مراسم دعا و قرائتکنندگان دعای کمیل، دستبند میزند و آنان را شبانه به زندان منتقل میکند. این نوع برخورد در حکومتی که رنگ مذهب به خود زده است و چنین با شهروندان مذهبی خود برخورد میکند خبر از تناقضاتی جدی و عمیق ساختاری میدهد. پیش از این نیز شاهد برخورد خشونتبار حکومت با سایر مذاهب و فرق دینی بودهایم که در این بین شاید بازداشت گسترده درویشان و هتک حرمت مجالس مذهبی و اماکن زیارتی آنان بیشتر به گوش میرسد.
از این دست برخوردهای خشونتبار که پیش از این در لباس حمله به صفوف نمازگزاران در مراسم مذهبی نماز جمعه نیز تکرار شده بود، جز این نمیتوان برداشت کرد که حکومت جمهوری اسلامی ظاهرا برگزارکنندگان مجالس مذهبی را نیز در زمره دشمنان خود جای داده است و آنان را خطری جدی برای بقای خود به شمار میآورد. این البته احساسی است مشابه با آنچه رژیم سلطنتی در اواخر عمر خود داشت و برخوردهای خشونتباری مشابه با آنچه رژیم شاه برای بقای خود به آن دست زد در ایام بعد از کودتای ۲۲ خرداد کم دیده نشد.
ممانعت به عمل آوردن از برگزاری مراسم سوگواری توسط خانوادههای معظم شهدای جنبش سبز نیز از جمله این تناقضات جدی بود. اتفاقی که بعد از سی سال در سایه حکومتی رخ داد که صاحبانش روزی طعم تلخ ممانعت از برگزاری مراسم سوگواری برای شهدای انقلاب ۵۷ را چشیده بودند.
امروز به نقطهای رسیدهایم که حکومت جمهوری اسلامی در برابر یک آزمون جدی قرار دارد وآن اینکه آیا حکومتگران به اصول دینی که روزی شعارش را میدادند، همچنان پایبند هستند یا نه؟
یورش به مراسم دعای کمیل جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی و به زندان افکندن آنان به معنای انحصاری کردن دین در دست عدهای خشونتطلب بنیادگراست که پیشانی بر سنگ لحد خویش سیاه کردهاند و از دین جز تزویر و ظاهرسازی و سرکوب چیز دیگری نیاموختهاند.
امروز دین اسلام در کشور ایران به دست چنین افرادی اسیر گشته است و این بزرگترین هشدار برای هموطنان مسلمانی است که دل در گرو دین و اخلاق دارند. انحرافی جدی و عمیق از جریان پاک انقلابی مردمی و اسلامی در حال شکلگیری است و این امر زنگ خطری جدی است برای همه کسانی که هنوز به پاسداشت آرمانهای انقلاب و بنیانگذار آن میاندیشند.
رژیم شاه هم از برگزاری مراسم مذهبی میترسید
شب گذشته پلیس امنیت اخلاقی با یورش به مراسم دعای کمیل که برای آزادی یکی از فعالین سیاسی برگزار شده بود، دهها تن را بازداشت کرد. تاکنون بازداشت سی نفر به طور قطعی تایید شده است. جرم این سی نفر که شب گذشته را در بازداشتگاه به صبح رسانیدند، چیزی نبود جز شرکت در مراسم دعای کمیل. این اتفاق، نشانگر بروز یکی از جدیترین تناقضات در سیستم حاکمیت جمهوری اسلامی در سیسال اخیر و زنگ خطری جدی برای دلسوزان انقلاب و مردم محسوب میشود. حکومتی که از همان روزهای آغازین عمرش، دین و مناسک دینی را دستمایه مشروعیت بخشی به خود قرار داده بود، اینک تا حدی دچار بحران مشروعیت شده است که حتی مناسک دینی جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی که برای آزادی عزیزانشان بی هیچ سر و صدایی دعا میخوانند را هم بر نمیتابد و به فضاحتبارترین وجه ممکن به محل برگزاری مراسم دعا هجوم می برد و حاضران را به صورت فلهای بازداشت میکند.
تاریخ همواره درسآموز خوبیست برای کسانی که عادت به بازنگری عملکرد خویش ندارند. حداقل سودی که مطالعه تاریخ برای انسان دارد، این است که میتواند پیامدهای عملکرد خود را در آینه عملکرد گذشتگانش میبیند و از تکرار اشتباهات تاریخی پرهیز کند. اما ظاهرا صاحبان فعلی قدرت در کشور علاقه چندانی به مطالعه تاریخ ندارند.
با نگاهی گذرا به روزهای قبل از انقلاب ۵۷ و نحوه عملکرد رژیم شاه در برابر مجالس و هیئتهای مذهبی و مقایسه آن با اتفاقاتی از قبیل آنچه شب گذشته رخ داد درخواهیم یافت که حکومت جمهوری اسلامی دچار چه تناقضات عمیقی در درون خود شده است. اکثریت قریب به اتقاق حاملان و حامیان انقلاب اسلامی که پس از پیروزی انقلاب مناصب حکومتی را به دست گرفتند، همان کسانی بودند که در سالهای قبل از انقلاب تجربه شرکت در مجالس و هیئات مذهبی را داشتهاند و اگر هم نداشتهاند به خوبی به یاد می آورند که مردم چگونه از طریق مناسک مذهبی صدای اعتراض خود را به گوش حکومت میرساندند.
این افراد که امروز به بالاترین مناصب قدرت دست یافتهاند، همچنین به این امر واقفند که یکی از بزرگترین اشتباهات رژیم شاه که نقش بسیار مهمی در سرنگونی و سقوطش داشت در افتادن با احساسات مذهبی مردم و به هم زدن مراسم دعا و عزاداری و یا منع خانوادههای شهدا از برگزاری مراسم سوگواری بود. واکنش مردم به این دست رفتارهای رژیم بود که تظاهرات میلیونی عاشورا و تاسوعای سال ۵۶ و اعتراضات زنجیرهای پس از آن را رقم زد. تظاهراتی که زمینه سقوط رژیم شاهنشاهی را فراهم ساخت.
حکومتگران امروز ایران، اگر ذرهای به این دست خاطرات رجوع کنند درخواهند یافت که مساجد و مراسم مذهبی از جمله کانونهای شکلگیری انقلاب در سال ۵۷ بود و اکثریت روشنفکران مذهبی و موثر از جمله شهید علی شریعتی و روحانیون انقلابی مردم را به مراسم مذهبی دعوت میکردند و به تنویر افکار آنان میپرداختند. اکنون در آستانه سی سالگی انقلاب اسلامی که برآمده از این دست تجربیات تلخ و شیرین است با وضعیتی مواجهیم که گویی حکومت به هیچ عنوان سر سازگاری با رفتارهای قانونی و مسالمتآمیز و مدنی مردم ندارد و پلیس که شعارش قانونگرایی است، با شکستن و زیر پا گذاشتن قانون به مراسم دعا حمله میکند و با شرکت کنندگان در مراسم دعا چنان سخیف برخورد میکند که گویی با مشتی مجرم مواجه است.
در مقابل چشمان دهها نفر، به دستان مردان حاضر در مراسم دعا و قرائتکنندگان دعای کمیل، دستبند میزند و آنان را شبانه به زندان منتقل میکند. این نوع برخورد در حکومتی که رنگ مذهب به خود زده است و چنین با شهروندان مذهبی خود برخورد میکند خبر از تناقضاتی جدی و عمیق ساختاری میدهد. پیش از این نیز شاهد برخورد خشونتبار حکومت با سایر مذاهب و فرق دینی بودهایم که در این بین شاید بازداشت گسترده درویشان و هتک حرمت مجالس مذهبی و اماکن زیارتی آنان بیشتر به گوش میرسد.
از این دست برخوردهای خشونتبار که پیش از این در لباس حمله به صفوف نمازگزاران در مراسم مذهبی نماز جمعه نیز تکرار شده بود، جز این نمیتوان برداشت کرد که حکومت جمهوری اسلامی ظاهرا برگزارکنندگان مجالس مذهبی را نیز در زمره دشمنان خود جای داده است و آنان را خطری جدی برای بقای خود به شمار میآورد. این البته احساسی است مشابه با آنچه رژیم سلطنتی در اواخر عمر خود داشت و برخوردهای خشونتباری مشابه با آنچه رژیم شاه برای بقای خود به آن دست زد در ایام بعد از کودتای ۲۲ خرداد کم دیده نشد.
ممانعت به عمل آوردن از برگزاری مراسم سوگواری توسط خانوادههای معظم شهدای جنبش سبز نیز از جمله این تناقضات جدی بود. اتفاقی که بعد از سی سال در سایه حکومتی رخ داد که صاحبانش روزی طعم تلخ ممانعت از برگزاری مراسم سوگواری برای شهدای انقلاب ۵۷ را چشیده بودند.
امروز به نقطهای رسیدهایم که حکومت جمهوری اسلامی در برابر یک آزمون جدی قرار دارد وآن اینکه آیا حکومتگران به اصول دینی که روزی شعارش را میدادند، همچنان پایبند هستند یا نه؟
یورش به مراسم دعای کمیل جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی و به زندان افکندن آنان به معنای انحصاری کردن دین در دست عدهای خشونتطلب بنیادگراست که پیشانی بر سنگ لحد خویش سیاه کردهاند و از دین جز تزویر و ظاهرسازی و سرکوب چیز دیگری نیاموختهاند.
امروز دین اسلام در کشور ایران به دست چنین افرادی اسیر گشته است و این بزرگترین هشدار برای هموطنان مسلمانی است که دل در گرو دین و اخلاق دارند. انحرافی جدی و عمیق از جریان پاک انقلابی مردمی و اسلامی در حال شکلگیری است و این امر زنگ خطری جدی است برای همه کسانی که هنوز به پاسداشت آرمانهای انقلاب و بنیانگذار آن میاندیشند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر