نگاه امروز: "نفاق" از دو سو!
1- ما در ميانه و محاصره نفاق ايستاده ايم. يك سو نفاق گروههايي كه عكس آيت الله خميني را پاره مي كنند و در سوي ديگر حاكماني كه با بازي رواني و تبليغاتي از آن چماقي براي سركوبي جنبش مي سازند. نفاق مانند لبه هاي يك قيچي، قصد دارد اين حركت حق طلبانه را ناكام كند و ما در اين ميانه ايستاده ايم. اين دوران سخت، اگر ما را نكشد، قوي ترمان خواهد كرد. آيا لازم است با هر ترفندي كه اين دو گروه مي زنند، ما نيز به واكنش بيفتيم؟ و در لاك دفاعي فرو برويم؟
2- واكنش اصلاح طلبان درباره اتهامات كودتاچيان، گاهي افراطي است و درافتادن در همان ورطه اي است كه كودتاچيان قصد كرده اند. مسئله آيت الله خميني "موضوع امروز" نيست. نسل امروز خواهان برساختن آينده خود و "پس گرفتن زندگي خويش"از دست غاصبان كودتاچي است. نبايد بگذاريم "موضوع مطالبات" ما را هم بدزدند و به موضع دفاعي و افراط مجبورمان كنند.هوشيار باشيم.
3- كودتاچيان با "بازي رواني" آتش زدن تصوير آيت الله خميني، قصد دارند محملي براي نجات آقاي خامنه اي از بحران بسازند و جنبش را درگير "گذشته" كنند و از حركت به سوي "آينده" بازدارند. آيا ما هم بايد اسير اين جنگ رواني شويم و از حركت روبه جلو باز بمانيم؟ آيا بايد درگير بگومگو درباره گذشته اي باشيم كه جوانان (نيروهاي اصلي جنبش) آن را نمي شناسند و زمان لازم را براي بازسازي كودتاچيان به آنها تقديم كنيم تا سركوبها را افزايش دهند؟
"براي نجات يك موجود حقير از سقوط، مي توانيد براي مدتي او را به بزرگترها سنجاق كنيد، اما اين روش براي هميشه ثمربخش نيست!". "خودزني" يكي از شيوه قمه كشان و اوباشي است كه در مكتب مداحان مي آموزند كه با خودزني، مي توان موجي از احساسات ايجاد كرد و بعد بر آن سوار شد و سواري گرفت. خودزني آخرين ترفند اوباشي است كه قمار را باخته باشند. اينك خودزني در شرايطي انجام مي شود كه اصل مشروعيت نظام زير سئوال رفته و كسي حاضر نيست اين نظام را برگرفته از شعارهاي آرماني قبل از اين فرض كند. رهبر فعلي به شدت تحقير شده و بايد او را با الصاق كردن به يك شخصيت محبوب تر نجات داد!
اكنون در مورد آقاي خامنه اي چنين شده است. حالا اگر او را به خود "امام زمان" هم پيوند بزنند و با شخص پيامبر هم همداستانش كنند، از خشم مردمي ستمديده و به ستوه آمده گريزي نخواهد داشت. خامنه اي و حكومت غاصب و ظالمش سرنوشتي جز رفتن ندارند.
1- ما در ميانه و محاصره نفاق ايستاده ايم. يك سو نفاق گروههايي كه عكس آيت الله خميني را پاره مي كنند و در سوي ديگر حاكماني كه با بازي رواني و تبليغاتي از آن چماقي براي سركوبي جنبش مي سازند. نفاق مانند لبه هاي يك قيچي، قصد دارد اين حركت حق طلبانه را ناكام كند و ما در اين ميانه ايستاده ايم. اين دوران سخت، اگر ما را نكشد، قوي ترمان خواهد كرد. آيا لازم است با هر ترفندي كه اين دو گروه مي زنند، ما نيز به واكنش بيفتيم؟ و در لاك دفاعي فرو برويم؟
2- واكنش اصلاح طلبان درباره اتهامات كودتاچيان، گاهي افراطي است و درافتادن در همان ورطه اي است كه كودتاچيان قصد كرده اند. مسئله آيت الله خميني "موضوع امروز" نيست. نسل امروز خواهان برساختن آينده خود و "پس گرفتن زندگي خويش"از دست غاصبان كودتاچي است. نبايد بگذاريم "موضوع مطالبات" ما را هم بدزدند و به موضع دفاعي و افراط مجبورمان كنند.هوشيار باشيم.
3- كودتاچيان با "بازي رواني" آتش زدن تصوير آيت الله خميني، قصد دارند محملي براي نجات آقاي خامنه اي از بحران بسازند و جنبش را درگير "گذشته" كنند و از حركت به سوي "آينده" بازدارند. آيا ما هم بايد اسير اين جنگ رواني شويم و از حركت روبه جلو باز بمانيم؟ آيا بايد درگير بگومگو درباره گذشته اي باشيم كه جوانان (نيروهاي اصلي جنبش) آن را نمي شناسند و زمان لازم را براي بازسازي كودتاچيان به آنها تقديم كنيم تا سركوبها را افزايش دهند؟
"براي نجات يك موجود حقير از سقوط، مي توانيد براي مدتي او را به بزرگترها سنجاق كنيد، اما اين روش براي هميشه ثمربخش نيست!". "خودزني" يكي از شيوه قمه كشان و اوباشي است كه در مكتب مداحان مي آموزند كه با خودزني، مي توان موجي از احساسات ايجاد كرد و بعد بر آن سوار شد و سواري گرفت. خودزني آخرين ترفند اوباشي است كه قمار را باخته باشند. اينك خودزني در شرايطي انجام مي شود كه اصل مشروعيت نظام زير سئوال رفته و كسي حاضر نيست اين نظام را برگرفته از شعارهاي آرماني قبل از اين فرض كند. رهبر فعلي به شدت تحقير شده و بايد او را با الصاق كردن به يك شخصيت محبوب تر نجات داد!
اكنون در مورد آقاي خامنه اي چنين شده است. حالا اگر او را به خود "امام زمان" هم پيوند بزنند و با شخص پيامبر هم همداستانش كنند، از خشم مردمي ستمديده و به ستوه آمده گريزي نخواهد داشت. خامنه اي و حكومت غاصب و ظالمش سرنوشتي جز رفتن ندارند.
روزنوشته های بابک داد
0 نظرات:
ارسال یک نظر