علیرضا بهشتی: آقای دادستان، داد ما را بستان!
. ادامه راه سبز«ارس» به نقل از کلمه: گویی سریالهای مضحک امپراتوری دروغ پایانی ندارد. بنگاه خبرپراکنی فارس در روز شنبه بیست و پنجم مهرماه خبری از سردبیر یکی از روزنامههای شهرستانی به نقل از منابع «قابل اطمینان» (!) منتشر کرده بود که بر اساس آن انگیزه بازداشت اینجانب که «فرزند شهید بهشتی نیز به شمار میروم»(!) کشف شد: «تشکیل باندی برای قاچاق برخی افراد مرتبط با ستاد مهندس موسوی به خارج از کشور که ادعا شده بود در جریان حوادث پس از انتخابات کشته شده اند» (!) سردبیر مذکور که ادعا میکرد احساس مسئولیت شدیدی در مورد یافتن انگیزه دستگیری اینجانب داشته است و پیش از آن تصور میکرده فعالیت برای راهپیمایی روز قدس زمینه ساز این امر بوده که بخت یارش شده بود و سرانجام منابع موثق او را از این اشتباه بیرون آورده بودند!
آن روزها بسیاری با من تماس گرفتند و خواستند نسبت به این خبر سراپا کذب موضعگیری کنم. در پاسخ میگفتم که بنگاههای دروغپراکنی، چه یک خبرگزاری وابسته به ارگانی نظامی باشد و چه روزینامهای در میدان توپخانه، در نزد مردم ما رسواتر از آن شدهاند که نیاز به تکذیب چنین خبری باشد، هرچند آلوده شدن ساحت حرفه روزنامهنگاری و فعالیتهای اطلاعرسانی به دروغسازیهایی تا این حد سخیف به راستی مایه تأسف است. آن روز با مشورت یکی از وکلای بلندپایه به تنظیم و تقدیم شکایتی علیه آن خبرگزاری بسنده کردم و مصاف تبلیغاتی با چنین مصادیق راستین تشویش اذهان عمومی و پخش اکاذیب را در شأن خود ندانستم.
اما آنچه انتظارش نمیرود، تکرار همین اکاذیب توسط مسئولی نظامی است که لباسی در بردارد که قرار است لباس پیامبر (ص) باشد؛ پیامبری که جز برای اقامه راستی و حقیقت قیام نکرد و عمری علیه بزرگترین دروغها که شرک باشد به مبارزه پرداخت. هنوز نه ماههای پرتلاطم پس از پیروزی انقلاب که ادبیات شبنامهای، امواج تهمت و افترا را علیه رهبران و اندیشمندان سترگ این مرز و بوم ایجاد میکردند از یاد رفته، نه تصویر تلخ تلاش زمینهسازان ترور شخصیتی و مهیاکنندگان حوادث شومی همچون هفتم تیرماه سال شصت از ذهن ملت شریف و نجیبمان پاک شده تا منافقان جدید با آسودگی خیال به تکرار آن فجایع بپردازند، و نه جان همچو منی از حیات طیبه آن راست قامتان جاودانه تاریخ ارزشمندتر است.
تردید دارم کسانی که به این آسانی دروغپردازی می کنند به فرارسیدن زمان برپایی محکمة الهی باور داشته باشند تا آنان را نسبت به قطعیت آن هوشیارباش دهم، اما دست کم می توانند در زندگی این دنیا آزاده باشند و به دیگران هم رخصت تجربة آزادگی دهند. این بار هم مانند دفعات قبل، شکایت به دستگاه قضایی خواهم برد و به دادستان محترم تهران که خود جانباز جنگ تحمیلی است و نزد همگان از احترام و اعتبار برخوردار است خواهم گفت که آقای دادستان، داد ما را بستان!
0 نظرات:
ارسال یک نظر