۱۳۸۸/۱۱/۱۱

بهشت زهرا و قبور بی نام؛ میعادگاه سبزها

بهشت زهرا و قبور بی نام؛ میعادگاه سبزها


. ادامه راه سبز «ارس»: بهمن است .... یاد روزی می افتم که امام آمد و در بهشت زهرا مقدمش را گرامی داشتیم. صدایش در گوشم است که می گفت:" شاه قبرستانهای ما را آباد کرد..." قطعه 257 بهشت زهرا، از شلوغ ترین قطعات است، هم برای اینکه قبر رفتگانیست که در این قطعه دفن شده اند، آنان که هنوز سالی بر آن نرفته است و هم برای اینکه مدفن شهدای شناخته شده 30 خرداد است و مردم هر گاه که برای دیدار رفتگانشان می آیند، سری هم به این جا می زنند.

ندا آقا سلطان، سنگ قبرش همیشه شسته و پر از گل است، اماحتی بر روی چهر ه اش در روی سنگ قبرش ، زخم هایی وجود دارد، یکی روی چشمش، همان چشم هایی که که آخرین نگاهش دنیا را تکان داد، و چند تا روی گونه و پیشانی، عده ای می گویند قبل از سالروز تولدش عده ای آمده اند و از بغض روی سنگ قبرش شلیک کردند و این زخم ها جای شلیک گلوله است. زخم ها تقریبا یک اندازه است. هدیه آنان که حتی نمی توانند پیکر بی روح او را هم شاهد باشند و بر مزارش نیز تیر می افکنند.

سهراب اعرابی هم آن جا دفن است با عکسی که همه دیده ایم، با تی شرت راه راهش، شال سبز بر گردن و نوار سبز بر سر، اشکان سهرابی، علیرضا افتخاری و رامین رمضانی هم این جا منزل دارند. کسی قبر دیگری را نشان می دهد که هنوز سنگ قبر ندارد و می گوید، این را چند روز پس از بقیه بچه ها آورده اند، گلوله ای در قلبش شلیک شده بود. احتمالا از جنازه هایی بوده است که مخفیانه به خانواده ها تحویل داده اند و تهدیدشان کرده اند که حرفی نزنند. عکسی بالای قبر گذاشته شده است و اسمش را با رنگ قرمز به سبک اسم شهدا که خون از آن می چکد، بالای عکس نوشته اند،"فرشاد حسینی خامنه" ، 27 ساله است و روی سنگ قبر تاریخ مرگش 31 تیر ذکر شده است. تاریخ مرگ ها مخدوش است، تاریخ ها را برای آن عده از کشته شدگان که مخفیانه به خانواده ها تحویل داده اند، برای انکه معلوم نشود، همان روز خاکسپاری زده اند.

شهید مظلوم

دنبال امیر جوادی، محمد کامرانی و محسن روح الامینی، شهدای کهریزک و باقی کشته شده های 25 و 30 خرداد می گردم، حداقل آنهایی که اسم شان را می دانم، پیدایشان نمی کنم.

خانواده یکی از شهدا می گوید: محسن را در قطعه شهدا دفن کردند و نمی دانیم کدام قطعه. هنوز فرصت نکرده ایم برای محسن عزاداری کنیم و به خانواده اش تسلیت بگوئیم، او را به دلیل اینکه پدرش سردار سپاه بوده و وفادار به نظام از ما جدا کردند، ما به وفاداری پدرش احترام گذاشتیم اما آنها از نجابت و وفاداری اش سوءاستفاده کردند و مرد دروغگویی که در بی شرمی جهان را حیرت زده کرده است، محسن را در زمره حامیان دولت خواند! او مظلوم تر از دیگر شهدایمان است، هر چند مرگ مظلومانه اش پر برکت بود.

غم انگیزترین قطعه بهشت زهرا

به قطعه 302 می روم که غم انگیز ترین قطعه بهشت زهرا است. در گوشه جنوب شرقی این قطعه، قبرهایی هستند که نامی ندارند، این قبرها فقط شماره جواز دفن دارند و هیچ نامی روی سنگ قبرهای سیاه و کوچکی که روی این قبرها قرار دارد، به چشم نمی خورد. حنیف مزروعی در تابستان از دفن عده ای بدون اسم در این قطعه گزارش شجاعانه تهیه کرده بود و بعد هم ناگزیر از ترک ایران شده بود.

سنگ های بی اسم را می شمرم، 18 عدد قبر هستند. همه مردمی که در آن جا عزیزی دارند از این قبرها اطلاع دارند و به هم نشان می دهند. مردم می آیند و برایشان فاتحه می خوانند و زیر لب زمزمه می کنند که خدا رحمت شان کند اما بعد بی اختیار می گویند، این جوانان بی گناه که حتما آمرزیده هستند، خدا ما را بیامرزد. از یکی در باره قبر بچه هایی که در عاشورا شهید شده اند، می پرسم، می گوید، همه جنازه های عاشورا را به جز چند مورد هنوز تحویل نداده اند. نمی دانم این خبر صحیح است یا نه. جوان هر چه می داند به من و دیگران می گوید. می گوید، شاید می خواهند آنها را هم بی نام و نشان در گوشه ای دیگری از این قبرستان بزرگ دفن کنند اما چشمان مردم همه جا آنها را می بیند.

سبزها در قبر

دنبال قبر های بی نام که می گردم از تعداد جوانان مدفون در این قطعه حیرت می کنم، صاحبان قبور همه جوان هستند، از هر ده قبر، نیمی قبرهای جوانانی است که عکس شان با ژست های زیبا، زینت قبرشان است و قلبم را به درد می آورد، اینهمه جوان،غیر عادی به نظرم می آید، بخصوص که روی عکس و گاه یواشکی پشت عکس برخی از این جوانان، نواری سبز گره خورده است، نگاه شان و علامت سبز آشناست، مثل نگاه همه کسانی که در راهپیمایی ها می بینیم. از ما بوده اند و هستند، دیر یا زود اسرار هویدا می شود. عکس قبر ها و علامت های سبز را می گیرم.

شهیدان گمنام

از اینکه جای آنها نبوده ام، از خود خجالت می کشم، ساعتی می ایستم و نمی دانم چند فاتحه می خوانم، هر چه می خوانم به نظرم کافی نمی آید. با آنها حرف می زنم و کمک می خواهم تا بتوانیم اسم شان را پیدا کنیم؟ نمی دانم خانواده های این قبرهای بی نشان چه می کنند. می دانم که خانواده دختر 17 ساله ای که از روز 25 خرداد گم شده است، هنوز امید بازگشتش را دارند، به آنها گفته اند حتما دخترتان فرار کرده است و آنها از ترس آبرو و شاید به امید اینکه اگر چیزی نگویند، دخترشان را به آنها باز پس می دهند هیچ نمی گویند. شاید این دخترک صاحب یکی از این قبرها باشد. دختران دیگری هم هستند که گم شده اند، در روز عاشورا، دختری را از ماشینش بیرون کشیده اند و برده اند، اسمش در فهرست اوین است اما خودش نیست، همه چشم انتظارش هستند، او را در کدام گور بی نشانی دفن خواهند کرد؟

بهشت زهرا را با همه سبزیش وداع می کنم. با قبور عزیزانی که فقط به جرم یک پرسش " رای من کجاست؟ " امروز به جای اینکه قهقهه خنده شان خانه ها را پر کند، ساکت و بی روح در سرمای زمستان تنها و بی کس در بهشت زهرا غریبانه خفته اند. آنان که حتی خانواده هایشان نمی توانند برای تسلی دلشان هم های های بگریند و باید بغضهایشان را فرو خورند.

با بغضی در گلو و چشمانی پر آب از در اصلی بهشت زهرا خارج می شوم تا پنجشنبه دیگر و دیداری دیگر...

ياسمن تهراني

» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۱۱/۰۸

آدرسهاي بدون محدوديت ادامه راه سبز - ارس

مخاطبان گرامي،


درصوتيكه هر يك از آدرسهاي اعلام شده قبلي مسدود شده باشند، شما ميتوانيد الحساب از اين آدرسها بدون محدوديت (فيل-تر) استفاده نماييد ضمن اينكه كماكان از سيسم خبرخوان هم دسترسي امكان پذير است:

tehran.rahesabz.tk - ghom.rahesabz.tk - arasnews.sub.ir - green.arascom.tk - yaali.arasnews.tk

باز هم هست و اكثرا ميدانيد! تا بعد....
ما تا اجراي كامل بند بند قانون اساسي ايستاده ايم

» ادامه مطلب

جوانان بي‌گناه بر دارِ دروغ

جوانان بي‌گناه بر دارِ دروغ

. ادامه راه سبز«ارس» به نقل از "نداي سبز آزادي": خبر ساده بود و بهت آور: سحرگاه پنج شنبه هشتم بهمن 1388، آرش رحماني‌پور و محمدرضا علي‌زماني به دار آويخته شدند. اين دو در نخستين دور دادگاه‌هاي نمايشي پس از انتخابات به ارتباط با انجمن پادشاهي اعتراف كردند. بعداً مشخص شد كه ماجراي دستگيري آنها ماه‌ها پيش از انتخابات صورت گرفته و هيچ ربطي به وقايع پس از كودتاي خرداد ماه نداشته است.

ماجراي فريب محمدرضا علي‌زماني و دادن وعده آزادي به او براي اين كه در دادگاه عليه خود اعتراف كند و بگويد در وقايع پس از انتخابات دست داشته است خيلي زود افشا شد. وعده آزادي دروغ بود. دادگاه، يا همان معركه كودتا هم نهايتاً حكم اعدام او را صادر و اجرا كرد.

سرگذشت اشك‌بار آرش رحماني‌پور كه به گفته وكيلش خواهر باردارش را بازداشت كرده بودند و با تهديد به آزار خواهر او را واردار به اقرار عليه خود كرده بودند پاره ديگري از نقش سياهي است كه كودتاچيان بر كارنامه خود و تاريخ ما ‌زدند. كودتاگراني كه همه چيزشان با دروغ آميخته است. با دروغ حبس مي‌كنند، با دروغ محاكمه مي‌كنند و با دروغ به دار مي‌كشند.

سرنوشت محمدرضا علي‌زماني، سرگذشت جواني به تنگ آمده از فقيرترين محلات حاشيه تهران بود كه به دست نظامي كه ادعاي ارتقاي زندگي امثال او را دارد، قرباني شد. علي‌زماني، نمونه‌اي از جواناني بود كه اگر به هر دليل در سياه لشكر حاميان دروغ جاي نگيرند، مي‌توانند طعمه‌اي براي دروغ‌هاي ديگر حافظان قدرتِ بي‌مسوليت شوند. قدرتي كه براي فرار از پاسخگويي به اعمال زشت خود، مدام دروغ‌هاي گزافتر مي‌بافد و جان‌هاي بيشتري مي‌گيرد.

كاري كه كودتاچيان با آرش رحماني‌پور كردند، نمونه‌اي بود از بي پروايي‌شان براي دست زدن به هر جنايتي با سوء استفاده از هر موقعيتي و عريان كردن بيش از پيش اين حقيقت كه آنها كه نان «حرمت‌ها» را مي‌خورند، با ذره‌اي از احساسات ساده بشري هم نسبتي ندارند، چه رسد به اين كه بخواهند پاسدار حرمت‌ها باشند يا بر هتك حرمتها زاري كنند.

محمدرضا علي‌زماني و آرش رحماني‌پور قرباني ستمي شدند كه گويا مي‌خواهد به هر قيمتي به حيات خبيثه خود ادامه دهد. اما آيا موفق خواهد شد كه پايه‌هاي لرزان شده خود را بر روي خونابه‌اي كه به راه انداخته تثبيت كند؟ آيا مردم خواهند گذاشت چنين شود؟ آيا خواهند نشست تا اين سلسله دروغ بر آنها فرانروايي كند و فردا بيشتر از امروز قرباني بگيرد؟

اعدام محمدرضا و آرش، پيغامي روشن براي همه داشت و آن اين كه هيچ راهي جز مقاومت و مبارزه نمانده است. در اين راه اگر پيروز شويم، دروغ را شكسته‌ايم و اگر پيروز نشويم، سربلند خواهيم بود كه به حكومت دارِ دروغ تن نداديم. اميد كه پيروزي از آن ما باشد.

» ادامه مطلب

هراس یزدی و یارانش از افشای واقعیت توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

درخواست احمدخاتمی ازهاشمی: منتشرنکنید

. ادامه راه سبز«ارس»: سیداحمد خاتمی تلاش برای منصزف کردن هاشمی رفسنجانی از انتشار اطلاعات ناگفته در مورد آیت الله محمد یزدی را آغاز کرد.

به گزارش وب سایت سفیر وابسته به اصولگرایان ،بعد از ادامه یافتن و اوج گرفتن سخنان تند آیت‌الله محمد یزدی علیه هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که تا پیش از این جوابی جز سلام و آرزو برای بازیابی سلامت یزدی نداده بود، گفت که به صورت مکتوب در مورد برخی مسائل رئیس جامعه مدرسین در زمان امام، انتخاب رهبری و قوه قضائیه توضیحاتی خواهد داد.

در خبری که صبح امروز منتشر شد، آمده است:

بعد از ادامه یافتن و اوج گرفتن سخنان تند آیت‌الله محمد یزدی علیه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که تا پیش از این جوابی جز سلام و آرزو برای بازیابی سلامت یزدی نداده بود، گفت که به صورت مکتوب در مورد برخی مسائل رئیس جامعه مدرسین در زمان امام، انتخاب رهبری و قوه قضائیه توضیحاتی خواهد داد.

منابع پارلمانی به خبرنگار پایگاه خبری سفیر خبر دادند که بعد از انتشار این سخنان رئیس مجلس خبرگان رهبری، سید احمد خاتمی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که رابطه نزدیکی با محمد یزدی دارد با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای عدم انتشار این نامه رایزنی کرده است.

خاتمی در این تماس به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است که مطالبی که آقای یزدی مطرح کرده است، مطالب صحیح و درستی نبوده و این کار اشتباه بوده است.

او افزوده است که با توجه به این‌که آقای یزدی هم اشتباه خود را پذیرفته است و تاکید کرده است که دیگر این موارد را تکرار نمی‌کند و همچنین با توجه به فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری و اینکه در آستانه دهه فجر هستیم از شما می‌خواهیم که این نامه را منتشر نکنید.

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در پاسخ به احمد خاتمی گفته است که او این نامه را نوشته و آماده انتشار است و این نامه نه برای مسائل شخصی که برای مصحلت نظام نوشته شده است.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به احمد خاتمی نگفت که این نامه را قطعا منتشر می‌کند یا نمی‌کند.

به نظر می‌رسد پاسخ این سئوال در روزهای پیش‌رو مشخص می‌شود.

ساعتی بعد از انتشار این خبر که بازتاب گسترده‌ای نیز داشت، خبرگزاری حامی دولت، فارس با سیداحمد خاتمی مصاحبه‌ای بدین ترتیب انجام داد:

آیت‌الله سید احمد خاتمی اعلام كرد كه در پی تماس او با هاشمی رفسنجانی و یزدی، طرفین پذیرفتند كه مشاجرات به مصلحت اسلام، نظام، روحانیت و مجلس خبرگان نیست.

آیت‌الله سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در گفتگو با خبرگزاری فارس، با اشاره به انتشار اخباری به نقل از وی در برخی رسانه‌ها گفت: در بعضی از سایت‌های خبری از تماس اینجانب با رئیس مجلس خبرگان رهبری نقل شده و چون در این رابطه درست و نادرست در هم آمیخته است توضیحاتی را پیرامون آن ارائه می‌كنم.

عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری گفت: آنچه درست است این است كه شرایط كشور به گونه‌ای است كه باید همگان به سمت وحدت و همدلی حركت كنند و این ضرورت همیشه انقلاب است.

وی با بیان اینكه بنده وقتی مصاحبه آیت‌الله یزدی و نیز واكنش آیت‌الله هاشمی را دیدم تلاش كردم در جهت بستن پرونده این مشاجرات حركتی كنم، افزود: به مسئول دفتر آیت‌الله یزدی پیغام دادم كه از ایشان می‌خواهم كه به این مشاجرات ادامه ندهند و پاسخی به نامه آیت‌الله هاشمی ندهند.

وی در ادامه خاطرنشان كرد: از سوی دیگر روز گذشته تماسی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گرفتم و عین این درخواست را نیز از ایشان داشتم و محضرشان عرض كردم كه ادامه این مشاجرات به مصلحت اسلام، نظام، روحانیت و نه به مصلحت مجلس خبرگان رهبری نیست.

احمد خاتمی با اشاره به اینكه از هاشمی رفسنجانی تقاضا كردم به واكنش خود ادامه ندهند تصریح كرد: آیت‌الله هاشمی فرمود "من از خدا می‌خواهم در جامعه تشاجری نباشد " و با بزرگواری پذیرفتند كه به واكنش خود ادامه ندهند.

وی تاكید كرد: این تمام آن چیزی بود كه بنده دلسوزانه به این دو بزرگوار گفتم و هر دو نیز پذیرفتند اما متاسفانه كسانی كه در پی اختلاف در جامعه هستند این خبر را با سخنان نادرست درآمیختند زیرا من هرگز در این مكالمه تلفنی نگفتم كه آیت‌الله یزدی پذیرفته‌اند كه اشتباه كرده‌اند.

امام جمعه موقت تهران ادامه داد: آنچه در ذیل خبر دروغ آمده كه آیت‌الله هاشمی نپذیرفته‌اند نیز دروغ است زیرا هر دو بزرگوار پذیرفته‌اند كه به این نزاع ادامه ندهند.

وی با دعوت آحاد مردم به وحدت و پرهیز از اختلاف گفت: وقتی گامی دلسوزانه در مسیر وحدت برداشته می‌شود نباید آنرا تخریب كرد.

واقعیتی که یزدی از آن فرار می‌کند


به گزارش پارلمان‌نیوز، احمد خاتمی در حالی این خبر را تائید کرده که در چند خط بعد آن را دروغ خوانده و تلاش کرده رایزنی خود را گامی برای وحدت(؟!) نشان دهد در حالی که به گواه بسیاری از کارشناسان و بخصوص مردم، سخنان تحریک‌آمیز احمد خاتمی در تریبون‌های رسمی از موانع جدی وحدت در ماه‌های اخیر بوده است و در این خبر هم نیامده است که آیت‌الله هاشمی درخواست خاتمی را نپذیرفته است.

علی‌رغم آنکه هدف احمد خاتمی برای این رایزنی کاملا مشخص است و بیشتر از آنکه در راستای به اصطلاح وحدت باشد در جهت روشن شدن کارنامه محمد یزدی است و انتشار این خبر به نظر می‌رسد از اجرای برخی سناریوهای آن‌ها جلوگیری کرد، اما پیگیری‌های خبرنگار پارلمان‌نیوز نیز نشان می‌دهد که انتشار نامه آیت‌الله هاشمی درباره برخی مسائل محمد یزدی از جمله تلاش وافر او برای معرفی و انتخاب آیت‌الله گلپایگانی به رهبری و مخالفت با رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و موارد مهم دیگری که تناقض در گفتار و عمل رئیس جامعه مدرسین را در سالیان گذشته به خوبی عیان می‌کند هنوز صد در صد منتفی نشده است.

» ادامه مطلب

تا 22 بهمن: سینوس اعتراض و سرکوب

سینوس اعتراض و سرکوب

. ادامه راه سبز«ارس»: تردیدی وجود ندارد که حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت پوپولیستی است، و پوپولیسم همسایه دیوار به دیوار حکومت دموکراتیک است. تنها تفاوت این دو این است که حکومت دموکراتیک روایت واقعی حکومت مردم است، و حکومت پوپولیست، روایت کمیک و نمایشی حکومت دموکراتیک. به همین دلیل است که پوپولیسم در بسیاری موارد گرفتار دموکراسی است، پوپولیست ها باید چنان نشان بدهند که انگار مردمی هستند، پوپولیست ها باید چنان نشان بدهند که اکثریت دارند، پوپولیست ها باید نشان بدهند که مخالفان شان اقلیت دارند و چون در اقلیت هستند، دولت به عنوان نماینده اکثریت حق دارد خواست خودش( که غالبا خواست اکثریت نامیده می شود) را به عنوان خواست مردم اجرا کند.

حکومت پوپولیستی چند تفاوت مهم با حکومت دموکراتیک دارد:

اول: حکومت دموکراتیک بر مبنای تغییر خواست های مردم، دائم تغییر می کند و به همین دلیل همیشه می تواند در صورت قواعد بازی در تعادل پایدار قرار بگیرد، اما حکومت پوپولیست، همیشه خواسته های رهبران کشور را به عنوان خواست مردم قلمداد کرده و سعی می کند مردمی را به عنوان مردم بپذیرد که با خواست هایش موافق اند، به عبارت دیگر در حکومت دموکراتیک خواست مردم تعیین کننده محتوا و شکل حکومت است، اما در حکومت پوپولیستی خواست حکومت تعریف کننده ملت است. ممکن است هشتاد درصد مردم دشمنان خلق باشند و فقط بیست درصد مردم، خلق باشند.

دوم: یک حکومت دموکراتیک موظف است به حقوق اقلیت احترام بگذارد، اصولا دموکراسی برای غلبه کردن اکثریت بر اقلیت نیست، بلکه برای برسمیت شناختن حقوق اقلیت توسط اکثریت است، اما در حکومت پوپولیستی، در هر حال خواست دولت پوپولیست رسمیت دارد، گاهی این خواست توسط بیست درصد تائید و گاهی توسط هشتاد درصد تائید می شود، در هر دو حال فرق نمی کند، چون دولت با نظام تبلیغاتی خود همیشه طرفدارانش را اکثریت نشان می دهد، چه بیست درصد باشند و چه هشتاد درصد. در چنین حکومتی، منطق اصلی این است که خواست دولت، خواست اکثریت است و به همین دلیل اقلیت باید خفه بشود.

سوم: در سیستم دموکراسی همیشه سازمان و سازوکاری وجود دارد که در آن مردم می توانند خواست های خود را نشان بدهند و نمایندگان خود را در دولت پیدا کنند، در پوپولیسم، همیشه هر جمعی که طرفدار حکومت است، همه مردم است، حتی اگر ده هزار نفر باشند، و جمعی که مخالف دولت باشند، حق نمایش داده شدن ندارند، و اقلیتی کوچک بشمار می روند، حتی اگر میلیونها نفر باشند.

چهارم: حکومت پوپولیستی مثل یک آلبوم قدیمی شامل عکس های خاطرات قدیمی یک انقلاب است، عکس های سی یا بیست یا هشت یا سه سال قبل که در همه آنها تعداد انبوهی آدم که همه طرفدار دولت هستند جمع شده اند، در آن آلبوم شما صفحات خالی را می بینید که در آنها کسانی هستند که در عکس های قدیمی بودند، اما در عکس های جدید نیستند. آنها دیگر طرفدار حکومت نیستند. البته آن عکس ها گم نشده اند، آنها دست وزارت اطلاعات است و دارند شناسایی می شوند. از این عکس ها دو استفاده ممکن است بشود، اگر قبل از تغییرات عکس ها شناسایی شدند، آن افراد به زندان خواهند رفت و اگر بعد از تغییرات شناسایی شدند، احتمالا به عنوان رهبران حکومت جدید( دموکراتیک یا پوپولیستی) بشمار خواهند آمد.

پنجم: پاشنه آشیل پوپولیسم جمعیت انبوه مخالفان است، یعنی همان چیزی که نظام های سیاسی کمونیستی را از بین برد، در حکومت پوپولیست، شما هر حرفی را با هر شدتی می توانید بزنید، ولی نباید جمعیت چنان انبوه باشد که مردم باور کنند که دولت اکثریت ندارد و مردم اکثریت دارند. مساله این است که معمولا در همه حکومت های پوپولیست یک توهم وجود دارد و به آن دامن زده می شود، حکومت معتقد است اکثریت مردم حامی حکومت اند و طرفدارانش هم همین را باور می کنند، و مخالفان هم به دلایل مختلف و بخصوص تبلیغات حکومتی، گمان می کنند هرچقدر هم جمع بزرگتری باشند، باز هم اکثریت ندارند. همیشه آنها خود را بیش از آنچه هستند تصور می کنند و همیشه ما خود را کمتر از آنچه هستیم تصور می کنیم. این مشکل اصلی است.

در این روزها، دقیقا در فاصله کمتر از سه هفته به 22 بهمن، بازی جنبش دموکراسی و پوپولیسم در جریان است. آنچه که دولت در اختیار دارد، ابزارها و وسایل جلوگیری از افزایش حضور مردم در اعتراضات است( پلیس، ارتش، لباس شخصی ها، دوربین های خاموش و کنترل خیابان ها) و آنچه دولت در اختیار ندارد، جلوگیری کامل از مردمی است که اگر موفق شوند به هم بپیوندند، رودخانه ای بزرگ می شوند، تصویری عظیم می سازند و صدای شان برای همیشه می ماند. به همین دلیل دولت تا قبل از نزدیک شدن به روز اعتراض هر کاری بتواند می کند، سخنان مسالمت آمیز می گوید، سعی می کند خبرهای انحرافی بدهد، رهبران جنبش را برای دعوت نکردن مردم به سازش می کشد، و فضای رسانه ای مخالفان را کور می کند. و درست یک روز بعد از برگزاری آن مراسم عظیم مردمی، دولت شروع به بمباران افکار عمومی می کند، تهدید می کند، خشونت می ورزد، دستگیر می کند، فشار می آورد و سعی می کند خودش را برای سیل بعدی آماده کند.

حضور ما در مراسم 22 بهمن کمابیش شبیه همان روز قدس است، همه با نشانه های سبز می رویم، همه با پلاکاردهای خودمان می رویم، همه نشانه های سبز را تا قبل از به هم پیوستن آماده می کنیم، و همه سعی می کنیم جمعیت عظیم مستقل از راهپیمایان دولتی را سازمان دهیم. طبیعی است که بیست و دوم بهمن روزی بسیار بزرگتر از آن چیزی است که ما تصور می کنیم.

سید ابراهیم نبوی

» ادامه مطلب

هشدار سازمان مجاهدین انقلاب نسبت به احتمال ادامه خط ترور

هشدار سازمان مجاهدین انقلاب نسبت به احتمال ادامه خط ترور

. ادامه راه سبز«ارس»: در پی اقدامات تروریستی و مشکوک اخیر، خصوصاً ترور شهید سیدعلی موسوی و استاد شهید علیمحمدی و به دنبال برخی اظهار نظرات اصولگرایان که ادامه ترورهای مذکور و همچنین اهداف بعدی آن را نیز پیش بینی کرد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران با صدور بیانیه ای ضمن محکوم ساختن این اقدامات تروریستی و اظهار نظرهای صورت گرفته اخیر، خواستار جدیت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور در شناسایی و معرفی عاملان ترورهای مشکوک اخیر شد.

در بخشي از اين بيانيه آمده است: «پیش از آقای بادامچیان و در جریان تبلیغات انتخاباتی، آقای شریعتمداری مدیر مسئول و نماینده ولی فقیه در مؤسسه کیهان با اشاره به ترور خانم بی نظیر بوتو، از احتمال ترور آقای خاتمی در آینده خبر داده بود.اگر واقعاً اراده ای برای شناسایی عوامل ترور های اخیر و توقف خط ترور وجود دارد، باید افراد مذکور احضار و از ایشان خواسته شود اطلاعات خود را در اختیار مراجع امنیتی و اطلاعاتی قرار داده و روشن کنند که این اطلاعات را از چه طریقی و در ارتباط با کدام محافل به دست آورده اند. ما یقین داریم در صورت بازجویی و بررسی دقیق، اطلاعات ذیقیمت افراد مذکور می تواند پرده از ماهیت ترور های اخیر بردارد.»

متن کامل این بیانیه به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

أن النبی ص قال: إن الإیمان قید الفتک‏

پیامبر بزرگوار(ص): ایمان به خداوند با ترور نسبتی ندارد.(بحارالأنوار،ج ۴۵: ۹۶)

ملت شریف ایران

بیش از دو هفته از ترور دکتر مسعود علی محمدی می گذرد و به رغم اخبار اولیه مبنی بر یافتن سرنخ هایی از این جنایت، هنوز از هویت آدم کشان خبری نیست. دکتر علی محمدی اولین قربانی تروریسم کور نیست. شواهد و قرائن بسیاری حاکی از آن است که نه این اقدام یک ترور کور بوده و نه احتمالاً با این ترور پرونده ترور ها بسته خواهد شد. پیش از شهید علی محمدی، مرحوم سید علی موسوی به دست آدم کشان حرفه ای ترور شد.

اما متأسفانه به رغم این که آن ترور در روز روشن و در برابر انظار مردم صورت گرفت، هنوز قاتلان شهید موسوی شناسایی نشده اند. عاملان سوء قصد و تیراندازی به خودروی آقای کروبی در قزوین نیز همچنان ناشناس باقی مانده اند. قبل از آن نیز دهها تن از مردم عادی امثال ندا آقا سلطان توسط عوامل مجهول الهویه به قتل رسیدند. ماهیت تروریستی این حوادث عموماً تحت الشعاع جنبه های دیگر آن و در غوغای تحولات ماه های اخیر به سرعت رنگ باخته و به فراموشی سپرده شده است.

بی شک اعتراضات خیابانی ماه های اخیر نمی تواند توجیه مناسبی برای عدم امکان شناسایی عاملان و طراحان خط ترور باشد، زیرا دستکم تیراندازی به اتومبیل آقای کروبی و ترور دکتر علی محمدی در شرایط تظاهرات و ناآرامی اتفاق نیافتاده است. به رغم این تا این لحظه تنها تحرک علنی مقامات امنیتی و رسمی کشور در قبال این ترورها، انتساب آن ها به سرویس های اطلاعاتی و امنیتی بیگانه و گروهک منافقین بوده است.

آن چه ماجرا را مبهم تر کرده، بر نگرانی ها افزوده و احتمال ادامه خط ترور را تقویت می کند، اظهار نظرهای برخی افراد و مراجع رسمی است.

از جمله آقای بادامچیان، قائم مقام حزب مؤتلفه اخیراً ضمن تحلیلی در باره جنبش سبز اظهار کرده است:

«… [دو دسته از]افرادی که در این جنبش به اصطلاح سبز قرار دارند افرادی هستند که از افکار خود دست نمی کشند و منزوی می شوند و یا افرادی که از افکار خود دست نمی کشند و دست به عملیات های تروریستی می زنند…لازم است سران اغتشاش هر چه زودتر حساب خود را از افرادی که به ترور و عملیاتهای تروریستی [گرایش]دارند جدا کنند و هر چه سریع تر از اقدامات آنها تبری جویند.

وی در پاسخ به اینکه آیا تروریسم به دنبال ترور سران اغتشاش خواهد بود گفته است: ممکن است این اقدام هم صورت بگیرد زیرا این گروه برای پیشبرد هدف خود امکان دارد دست به این اقدام بزنند.»

پیش از آقای بادامچیان و در جریان تبلیغات انتخاباتی، آقای شریعتمداری مدیر مسئول و نماینده ولی فقیه در مؤسسه کیهان با اشاره به ترور خانم بی نظیر بوتو، از احتمال ترور آقای خاتمی در آینده خبر داده بود.

این اظهارات را نمی توان تحلیلی بی مبنا و زائیده اذهانی بیمار تلقی کرد. قائم مقام یکی از احزاب قدرتمند متحد حاکمیت و مدیر مسئول روزنامه ای که با محافل اطلاعاتی و امنیتی ارتباطی نزدیک داشته و اخبار و مطالب آن، حاکی از دسترسی آزاد و نامحدود وی به اخبار محرمانه است، ممکن است سخنی انحرافی و کذب بگوید اما بی دلیل سخن نمی گوید؛ از این رو ممکن است چنین تلقی شود که این اظهارات و سخنان با هدف ایجاد بستر ذهنی مناسب و آماده سازی افکار عمومی برای ادامه ترورها ابراز شده باشد.

با توجه به این نکته اگر واقعاً اراده ای برای شناسایی عوامل ترور های اخیر و توقف خط ترور وجود دارد، باید افراد مذکور احضار و از ایشان خواسته شود اطلاعات خود را در اختیار مراجع امنیتی و اطلاعاتی قرار داده و روشن کنند که این اطلاعات را از چه طریقی و در ارتباط با کدام محافل به دست آورده اند. ما یقین داریم در صورت بازجویی و بررسی دقیق، اطلاعات ذیقیمت افراد مذکور می تواند پرده از ماهیت ترور های اخیر بردارد.

البته اینان تنها منابع ارزشمند برای کشف عاملان ترورهای اخیر نیستند. ظاهراً دستگاه امنیتی کشور نیز خود، اطلاعات ذیقیمتی در این زمینه در اختیار دارد. وزیر سابق اطلاعات در جریان ناآرامی های پس از انتخابات طی مصاحبه تلویزیونی به صراحت مدعی شد: ما اطلاع دقیق داریم که در ستاد یکی از کاندیداهای رقیب آقای احمدی نژاد طرح ترور برخی کاندیداها مورد بررسی قرار گرفته است.

با توجه به اطلاعات ذیقیمت مذکور، از دستگاه های امنیتی کشور پذیرفته نیست که از عهده شناسایی و دستگیری عاملان ترورهای اخیر ناتوان باشند. به راستی چگونه می توان پذیرفت دستگاه امنیتی قدرتمندی که مخوف ترین سازمان های تروریستی را متلاشی کرده است، از شناسایی آدمکشانی که روز روشن در برابر چشم مردم از داخل اتومبیل به فردی شلیک می کنند و او را به قتل می رسانند، آن چنان ناتوان و ضعیف باشد که حتی اتومبیل تروریست ها را هم نتواند ردیابی و کشف کند؟

چگونه دستگاه امنیتی کشور و اطلاعات نیروی انتظامی قادر نیست اتومبیل متعلق به نیروی انتظامی را که ادعا شده است به سرقت رفته شناسایی کند و با استفاده از فیلم های موجود از این حادثه کسانی را که با استفاده از این اتومبیل شهروندان بیگناه را زیرگرفته و به قتل رسانده اند، دستگیر کند؟ چگونه است که بلافاصله پس از ترور دادستان یک شهر کوچک توسط یک گروه تروریستی، عاملان به سرعت شناسایی و معدوم و دستگیر می شوند اما در جریان چند ترور و سوء قصد اخیر حتی یک نفر به عنوان مظنون نیز شناسایی نمی شود؟ از یک سو گفته می شود این ترورها کار سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل است و از سوی دیگر کلیه رسانه های رسمی و غیر رسمی حاکمیت، اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز را متهم میکنند که آگاهانه و ناآگاهانه عامل آمریکا و انگلیس و اسرائیل شده اند.

چگونه است که تیم های ترور آمریکا و انگلیس و اسرائیل اهداف ترور خود را فقط از میان اصلاح طلبان و طرفداران جنبش سبز انتخاب می کنند؟ کدامیک را باید باور کرد: وابستگی اصلاح طلبان و فعالان جنبش سبز به بیگانگان و یا دست داشتن سرویس های امنیتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ترور ها؟ و یا قربانی شدن اصلاح طلبان…؟

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن محکوم کردن ترور شهید دکتر علی محمدی، نسبت به احتمال ادامه خط ترور هشدار می دهد. سازمان همچنین سخنان اخیر آقای بادامچیان مبنی بر احتمال ترور رهبران جنبش سبز در آینده را نگران کننده و حاکی از احتمال ادامه خط ترور ارزیابی کرده، اعلام می کند دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور در صورت بی تفاوتی نسبت به اطلاعات نامبرده و کانال های ارتباطی و اطلاعاتی وی، باید پاسخگوی ترورهای احتمالی آینده باشند. سازمان همچنین خواهان اقدام فوری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور در شناسایی عاملان ترورهای اخیر و ارائه گزارش شفاف و بی ابهام از نتیجه اقدامات به ملت است.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
۸/۱۱/۸۸

» ادامه مطلب

وکیل آرش رحمانی‌پور: حکم بدون ابلاغ به خانواده و به صورت مخفیانه اجرا شد

وکیل آرش رحمانی‌پور:
حکم بدون ابلاغ به خانواده و به صورت مخفیانه اجرا شد

. ادامه راه سبز«ارس» به نقل از کمپین بین‌الملی حقوق بشر: سحرگاه روز پنج شنبه دو تن از زندانیان سیاسی در ایران به نام های محمدعلی زمانی و آرش رحمانی پور پس از تایید حکم اولیه اعدام توسط دادگاه تجدیدنظر تهران به دار اویخته شدند. با آنکه طبق آیین نامه اجرای احکام در جریان اجرای حکم باید وکیل ویاوکلا و خانواده متهم حضور داشته باشد، نه خانواده و نه وکیل از اجرای چنین حکمی اطلاع داشتند. کیفرخواستی که علیه این دو متهم به عنوان مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفته بود توسط سعیدمرتضوی دادستان وقت تهران مطرح شده بود این درحالی است که خود سعید مرتضوی هم اکنون یکی از متهمان پرونده دستگیری‌های بعد از انتخابات است.

نسرین ستوده وکیل آرش رحمانی نیا در گفت وگو با «کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» گفت: «پدر آرش حتی تا امروز ظهر در تماس تلفنی که با من داشت از اجرای حکم اطلاع نشد. این نشان می داد که نه تنها حکم مخفیانه اجرا شده است بلکه حتی پس از اجرا هم خانواده را در جریان قرار ندادند. این درحالی است که قانون اجرای احکام مربوط به اعدام قوه قضاییه را ملزم می کند که در زمان اجرای حکم به خانواده اطلاع بدهد تا تشریفات قضایی و قانونی را پیش بینی کنند تا با حضور متهم و وکلا حکم اجرا شود. تمام این تشریفات در مورد موکلم آقای رحمانی پور نادیده گرفته شد تا به سرعت برق و باد اعدام شود و فقط پس از اجرای حکم خبر را در رسانه ها اعلام کردند.»

ستوده وکیل آرش رحمانی پور ساعاتی پس از اعدام موکلش با کمپین گفت: «من به عنوان آرش رحمانی پور از خبر اعدام ناگهانی وی شوکه شدم. به موجب قانون هیچ حکمی قبل از ابلاغ قابلیت اجرا ندارد. این حکم مخفیانه صادر شد و مخفیانه دور از کسانی که باید اطلاع داشته باشند برای اجرا رفت و پس از اجرا پایگاه اطلاع رسانی دادسرا آن را اعلام کرد. هیچ دلیلی جز ایجاد رعب و وحشت در این پرونده برای صدور حکم آرش وجود نداشت. آرش بر خلاف مطلبی که در پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی انقلاب اعلام شده در ماجراهای پس از انتخابات بازداشت نشد. او در فروردین سال جاری و دوماه قبل از انجام انتخابات و در منزل خودش بازداشت شد و در زمان دستگیری بیش از ۱۹ سال نداشت. بسیاری از اتهاماتی که علیه آرش مطرح شد مربوط به زمانی بود که کمتر از ۱۸ سال داشت. بنابراین به طور قطع ویقین پرونده آرش از پرونده های اعدام های زیر ۱۸سال است که اعلام شده و این بار اعدام زیر ۱۸ سال از بین متهمان سیاسی قربانی گرفت. در تمام طول بازداشت و محاکمه علیه وی فشارها و وعده و وعید های فراوانی در جریان بود. از ابتدا خواهر آرش بازداشت شد. دو ماه خواهر آرش در بازداشت بود. پس از آن با قرار منع تعقیب آزاد شد اما فشارهایی که در زمان بازداشت تحمل کرده بود منجر به از دست دادن فرزندش شد. آرش در تنها ملاقاتی که من به مدت ربع ساعت با وی داشتم به من گفت که در دو تا بازجویی خواهرش را روبروی او گذاشته اند و گفتند که اگر می خواهد آزاد شود باید به اعتراف هایی که از او درخواست می شود اقرار کند. همین طور به من به عنوان وکیل انتخابی آرش هرگز اجازه شرکت در محاکمه داده نشد. در جلسه ای که مرداد ماه دادگاه آرش تشکیل شد من برای شرکت در جلسه دادگاه اصرار کردم. این موضوع باعث شد ماموران امنیتی من را تهدید به بازداشت کنند و سپس با اخذ پروانه وکالت من آن را صورت جلسه کردند و بعدا پروانه را به من برگرداندند.»

پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران با انتشار خبری نوشته است که در پی آنچه این خبرگزاری «اغتشاشات و اقدامات ضدانقلابی و ساختارشکنانه ماه‌های اخیر به خصوص در روز عاشورا» نامیده، شعب دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران به اتهامات تعدادی از متهمان رسیدگی و ۱۱ نفر را به اعدام محکوم کردند. این گزارش می‌افزاید: احکام ۹ نفر دیگر از محکومان اغتشاشات ماه‌های اخیر نیز در مرحله تجدیدنظرخواهی است که در صورت قطعیت احکام صادره، طبق مقررات نسبت به اجرای حکم اقدام خواهد شد. اتهام محاربه و تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و عضویت در گروهک مسلح ضد انقلابی انجمن پادشاهی ایران و گروهک تروریستی منافقین، از جمله اتهامات افراد یاد شده مطرح شده است.

ستوده وکیل رحمانی‌پور افزوده است:‌«در نامه ای که همان زمان به رییس قوه قضاییه نوشتم عنوان کردم که اگر علیه وکلا چنین فشارهایی اعمال می شود علیه خود متهمان چه فشارهایی وارد می شود. درهمان جلسه که حضور من به این ترتیب جلوگیری شد از پدر آرش خواستند که آرش را متقاعد کند که جلوی دوربین قرار بگیرد و وقتی با مقاومت پدر مواجه شدند تهدید کردند که اگر آرش را وادار به اعتراف نکنی همان جا خودش را بازداشت می کنند. بنابراین یک سوال وجود دارد: اگر آرش مرتکب چنین جرم سنگینی شده بود که مستوجب مجازات اعدام باشد این فشارها علیه آرش چه ضرورتی داشت. که با اعمال این فشارها او را وادار به اعتراف به کارهای ناکرده بکنند؟ بنابراین به دلایل مختلف حکمی که صادر شده کاملا غیرقانونی، غیرعادلانه و غیرمنصفانه است.»

ستوده با توجه به نقش سعیدمرتضوی و لزوم بازبینی درچنین پرونده هایی به دلیل اتهاماتی که هم اکنون در گزارش مجلس علیه وی وارد شده گفت«من که یک بار اجازه مطالعه پرونده را پیدا کردم متوجه شدم که اساسا قرار مجرمیتی در پرونده نیست. دوم آنکه کیفرخواست آرش در یک روند غیرمعمول توسط آقای مرتضوی که در آن زمان دادستانی تهران را به عهده داشت امضا شده بود. اگر پرونده اتهامی آقای مرتضوی در دادسرای انتظامی قضات به موجب گزارش کمیته ویژه مجلس در جریان است، بنابراین باید جلوی اجرای کلیه احکامی که به استناد کیفرخواست صادره توسط ایشان صادر شده جلوگیری شود. من از این فرصت استفاده می کنم و نگرانی خودم را نسبت به بقیه احکام اعدامی که صادر شده اعلام می کنم. نسبت به موکل خودم آقای رضا خادمی و نسبت به اجرای حکم یعقوب پرکار طبیعی است که جامعه باید هوشیار باشد و من نگران اجرای حکم اعدام در مورد موکلانم هستم.»

پدر آرش حتی تا امروز ظهر در تماس تلفنی که با من داشت از اجرای حکم اطلاع نشد. این نشان می دهد که نه تنها حکم مخفیانه اجرا شده است بلکه حتی پس از اجرا هم خانواده را در جریان قرار ندادند. این درحالی است که قانون اجرای احکام مربوط به اعدام قوه قضاییه را ملزم می کند که در زمان اجرای حکم به خانواده اطلاع بدهد تا تشریفات قضایی و قانونی را پیش بینی کنند تا با حضور متهم و وکلا حکم اجرا شود. تمام این تشریفات در مورد موکلم آقای رحمانی پور نادیده گرفته شد تا به سرعت برق و باد اعدام شود و فقط پس از اجرای حکم خبر را در رسانه ها اعلام کردند.»

ستوده در پایان گفت:«فکر می کنم این احکام تنها برای ایجاد رعب ووحشت صادر شده بود. پس از ماجرای عاشورا و ترسی که در حاکمیت ایجاد شد به صورت عجولانه به اجرای این احکام رو آوردند و شبانه روز قضات را به صدور احکام سنگین تشویق و موظف می کردند. حتی طرحی را گفتند به مجلس می بریم که به موجب آن در ظرف پنج روز احکام اعدام قابلیت اجرا پیدا کند.

فایل صوتی مصاحبه با نسرین ستوده را می‌توانید در سایت بین المللی حقوق بشر بشنوید.

» ادامه مطلب

درخصوص حوادث پس از انتخابات؛ ۹ نفر محکوم به اعدام و ۲ نفر اعدام شدند

درخصوص حوادث پس از انتخابات؛ ۹ نفر محکوم به اعدام و ۲ نفر اعدام شدند

. ادامه راه سبز«ارس»: اتهام محاربه و تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و عضویت در گروهک مسلح ضد انقلابی انجمن پادشاهی ایران و گروهک تروریستی منافقین،از جمله اتهامات این محکومین است.

به گزارش كلمه، در پی حوادث اخیر به خصوص در روز عاشورا، شعب دادگاه‌های انقلاب اسلامی تهران به اتهامات تعدادی از متهمین رسیدگی و ۱۱ نفر را به اعدام محکوم کردند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، در همین راستا حکم دو نفر از این افراد به نام‌های «محمدرضا علی‌زمانی» و «آرش رحمانی‌پور» که به تایید دادگاه تجدیدنظر تهران رسیده بود سحرگاه امروز (پنج شنبه) اجرا شد و محکومان به دار مجازات آویخته شدند.

احکام ۹ نفر دیگر از محکومین نیز در مرحله تجدیدنظرخواهی است که در صورت قطعیت احکام صادره،طبق مقررات نسبت به اجرای حکم اقدام خواهد شد.

اتهام محاربه و تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و عضویت در گروهک مسلح ضد انقلابی انجمن پادشاهی ایران و گروهک تروریستی منافقین،از جمله اتهامات این محکومین است.


«محمدرضا علی‌زمانی» و «آرش رحمانی‌پور»
این دو تن پیش از رویدادهای 22 خرداد بازداشت شده بودند!

خبرهای مستند حاکی از بازداشت محمد رضا به همراه تنی چند از افراد خانواده اش در فروردین ماه سال جاری است. مسئولان زندان در صورت همکاری به وی قول تخفیف در مجازاتش را داده بودند. به نظر می رسد که وی نیز همچون سایر افرادی که طی سالهای گذشته با این حیله اعترافاتی در برابر رسانه های گروهی داشتند و اقرار به جرم ناکرده نمودند.

ستوده وکیل آرش نیز در رابطه با محکومیت وی پیشتر گفته بود که "حقایق بسیار تکان دهنده ای در پرونده آقای رحمانی پور وجود دارد. اول اینکه ایشان در فروردین ماه بازداشت شده اند و هیچ ربطی به انتخابات و وقایع بعد از انتخابات ندارند. از سوی دیگر هنگام بازداشت ایشان ، رعب و وحشت زیادی ایجاد کرده و حتی خواهر باردار ایشان را نیز بازداشت و پس از چند روز آزاد کرده اند؛هر چند متاسفانه خواهر ایشان به دلیل رعب و وحشتی که ایجاد شده بود کودک خود را از دست داده است." وی همچنین تاکید دارد: "رحمانی پور با توجه به وعده هایی که درباره آزادی و تخفیف در مجازات در صورت اعتراف و همکاری با ماموران ، به او داده بودند به کارهای نکرده اعتراف کرده است."


» ادامه مطلب

مهدي كروبي: آقای ‌جنتی فریاد امروز مردم‌ پاسخی است به خیانت شما به رای مردم

حجت الاسلام مهدي كروبي:
آقای ‌جنتی فریاد امروز مردم ‌پاسخی است به خیانت شما به رای مردم


. ادامه راه سبز«ارس»: آقای جنتی‌ادعای تقلب را مضحک و مدعی خیانت به کشور شدند اما کیست که نداند آنکه به این انقلاب، خون شهدا، امام و مردم عزیز ایران خیانت کرد ایشان هستند که کار کشور و انقلاب را به جائی رسانده که برگزاری یک مراسم ختم هم باید با حضور پلیس ضد شورش و لباس شخصی ها انجام شود.انتصابی کردن انتخابات و رد صلاحیت های گسترده نیروهای با کفایت این کشور در انتخابات های متعدد‌ و اعلام نتایج به دلخواه وحتی جابجائی پس از اعلام نتایج از شاهکار ایشان است.

سایت سحام نیوز وابسته به حزب اعتماد ملی گفت و گویی با حجت الاسلام مهدی کروبی انجام داده که به شرح زیر است:


آقای کروبی اخیرا خبری از شما مبنی بر اسقرار دولت آقای احمدی نژاد نقل شد که برداشت های مختلفی را بدنبال داشت. مهمترین برداشتی که ذهن بسیاری از افراد را مشغول کرده عقب نشینی و عدول از مواضع پس از انتخابات شما است. آیا سخن شما به معنی عقی نشینی از مواضع و ورود به فصل تازه ای است؟

برای من بسیار عجیب است که افراد صاحب نظر از عبارت صریح و روشن من چیز دیگری برداشت کردند. من از صاحبنظران می خواهم به مقدمه و موخره جمله من دقت کنند. من بر اشکالات خود نسبت به انتخابات و نتایج آن که محصول تقلب و مهندسی آرا بوده است، تاکید داشته و دارم. با این وجود آقای احمدی نژاد رئیس دولت است که علیرغم تمامی اعتراضات مراحل کسب قوه مجریه را طی و لذا باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. در حال حاضر داخل و خارج، موافق و مخالف از او بعنوان رئیس دولت نظام یعنی کسیکه قوه مجریه را در دست دارد، نام می برند. لذا آنچه در اختیار رئیس قوه مجریه است را از او مطالبه می کنند. این نکته جدیدی نیست و به هیچ وجه به معنای عقب نشینی از مواضع گذشته نیست.

همانطور که در سایر کشورها افرادی که قدرت را به دست می گیرند، صرف نظر از چگونگی کسب آن، از آنان با عنوان مربوطه شان یاد می شود. اشکال من و مردم معترض در مشروعیت این قدرت همچنان بقوت خود باقی است و هنوز هم معتقدم حق مردم در تعین سرنوشتشان در انتخابات دهم نادیده گرفته شده است. اگر انتخابات سالم برگزار می شد و شورای نگهبان به واقع پاسدار قانون اساسی بود، نتیجه چیز دیگری بود و کشور و مردم این مقدار هزینه نمی دانند. همانطور که قبلا هم گفته ام این دولت از آنجا که برآمده از رای مردم نیست، قادر به ادامه کار نخواهد بود.

شما اشکال به شورای نگهبان کردید در حالیکه آقای جنتی در جدیدترین اظهار نظر خود گفته اند جمهوری اسلامی یکی از سالم ترین انتخابات را برگزار کرد. ایشان ادعای تقلب از سوی افراد در داخل و خارج از کشور را ادعائی مضحک و احمقانه دانسته اند و خاطر نشان کردند که این افراد خود فروخته خیانتی کردند که تاکنون هیچ کس نکرده است. نظر شما در ارتباط با این اظهارات که توهین صریح به ملت و بزرگان این کشور چیست؟

بله من هم اظهارات آقای جنتی را خواندم. آقای جنتی نزدیک به سی سال است در شورای نگهبان هستند و سال های زیادی را دبیر و نقش تعین کننده ای در این شورا داشتند. آقای جنتی و دوستانشان این هنر را داشتند که جایگاه حقوقی شورای نگهبان در قانون اساسی را به این وضعیت اسفبار برسانند. ایشان ادعای تقلب را مضحک و مدعی خیانت به کشور شدند اما کیست که نداند آنکه به این انقلاب، خون شهدا، امام و مردم عزیز ایران خیانت کرد ایشان هستند که کار کشور و انقلاب را به جائی رسانده که برگزاری یک مراسم ختم هم باید با حضور پلیس ضد شورش و لباس شخصی ها انجام شود.

انتصابی کردن انتخابات و رد صلاحیت های گسترده نیروهای با کفایت این کشور در انتخابات های متعدد مانند خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری و اعلام نتایج به دلخواه وحتی جابجائی پس از اعلام نتایج از شاهکار ایشان است که قطعا این خیانت نه تنها در نزد خود ایشان بلکه در نزد مردم پوشیده نیست. آقای جنتی فریاد امروز مردم ایران پاسخی است به خیانت شما به رای مردم، قانون اساسی و آرمان امام و شهدا که اصل انتخابات را از اساس بی معنا کردید و جمهوریت نظام را به مسلخ بردید.

» ادامه مطلب

مادر شهيد رامین رمضانی: پسرم برای دفاع از رایی که به موسوی داده بود شهید شد

مادر شهيد رامین رمضانی:
پسرم برای دفاع از رایی که به موسوی داده بود شهید شد


. ادامه راه سبز«ارس»: هنوز خانواده رامین رمضانی نمی توانند این موضوع را فراموش کنند که روز تولد فرزند دلبندشان امسال با روز خاکسپاری اش مصادف شد.

سخن از رامین رمضانی است. جوانی 22 ساله و از شهدای حوادث پس از انتخابات که امسال روز تولد و خاکسپاری اش با هم برگزار شد. مادرش اشک می ریزد و از گمنامی پسرش می گوید. اینکه کمتر کسی از رامین عزیزش سخن می گوید. رامین در روز 25 خرداد ماه در تجمع مسالمت آمیز میدان آزادی به ضرب گلوله به شهادت رسید.

به گزارش سایت " رای ما کجاست"، مادر و پدر رامین هر دو هنوز سیاهپوش و عزادارند و هرگز نمی توانند داغ از دست دادن پسر عزیزاشان را از یاد ببرند. مادر اشک می ریزد و از رامین حق طلب اش سخن می گوید. او که پس از اعلام نتایج انتخابات لحظه ای چشم بر هم نگذاشت و برای دفاع از حقش کشته شد.
مادر می گوید: پسرم را یک شهید واقعی می دانم که برای دفاع از حقش کشته شد. او حقش را می خواست. رای اش را می خواست، پس شهید است.

رامین جوان و پرشور که یک سرباز وظیفه در شهر زابل بود. درست 4 روز قبل از شهادتش به تهران آمد. مادر او هرگز نمی تواند لحظه به لحظه روز وداع با فرزندش را از یاد ببرد. روزی که برای پسر دلبند و محبوبش غذای مورد علاقه اش را پخته بود، اما آن روز روز آخر دیدار مادر و فرزند شد. روزی که رامین با عجله از خانه بیرون رفت و هرگز هم به خانه کوچکشان باز نگشت.

پدر اشک می ریزد: بین همه فرزندانم رامین جور دیگری بود، حق طلب و پرشور بود کسی که هرگز نمی توانست نسبت به مسائل جامعه اش بی تفاوت باشد و... اشک اجازه ادامه سخنش را نمی دهد.

مادر از نگرانی هایش در آن روز می گوید: خیلی نگران رامین بودم، اما هرگز فکر نمی کردم که حضورش در یک تجمع به کشته شدنش بیانجامد.

آن روز تا پاسی از شب مادر نگران دلبندش بود. تا انکه تلفن خانه به صدا آمد و مادر با خوشحالی شماره رامین را بر دستگاه تلفن دید. اما وقتی با ذوق به تلفن جواب داد ناشناسی پشت خط از مشخصات رامین گفت و اینکه جنازه اش را در یکی از بیمارستانهای شهر دیده است.

مادر رامین با هق هق گریه ادامه می دهد: وقتی کلمه جنازه را شنیدم نقش بر
زمین شدم ...

هر چند آن روز پس از مراجعه به بیمارستان پدر و مادر رامین جنازه اش را تحویل نگرفتند، اما این خبر تلخ حقیقت داشت و چند روز بعد در آگاهی عکسی از رامین را به پدر و مادرش نشان می دهند و درست روز تولد 22 سالگی رامین جنازه اش را به خانواده تحویل می دهند.

پدر که جنازه فرزندش را دیده سری تکان می دهد و سیمای بغض آلودش را به عکس پسرش می دوزد: جای یک گلوله را روی سینه اش دیدم گلوله ریه و کلیه اش را از بین برده بود... و باز اشک امانش نمی دهد.

پدر و مادر رامین از این گلایه مندند که تاکنون هیچ رسیدگی درباره پرونده رامین نشده است. آنها میگویند هرگز از خون فرزندشان نمی گذرند.

پدر رامین می گوید: بارها در کشورمان از اجرای عدالت سخن می گویند، اما این چگونه عدالتی است که با شهروندان مسلمانش این گونه رفتار می کند؟

مادر رامین چشمهای خیسش را به نقطه ای دور دست میدوزد جائی که انگار فقط فرزند حق طلب اش را می بیند: بین مزار ندا و رامین فقط دو سه قدم فاصله است هر وقت سر قبر ندا می روم با او حرف می زنم و می گویم ندای عزیز هر چند همه جا حرف تو است اما بدان که رامین پیشقراول تو شد و راه را برای شهادت تو باز کرد. مطمئنم که رامین از اینکه در این قطعه به خاک سپرده شده روحش شادمان است جائی که انسانهای حق طلب بر خاک خفته اند.

مادر رامین رمضانی می گوید:پسرم آقای موسوی را خیلی دوست داشت. به او رای داد و برای دفاع از رایی که به او داده بود، در خون خود غلتید. ما آرزو داشتیم یکبار هم که شده آقای موسوی را که تبدیل به آرمان فرزند ما شده بود، از نزدیک ببینیم که ایشان به دیدن ما آمدند

» ادامه مطلب

قطع روابط تجاری شرکت زيمنس با دولت ايران

قطع روابط تجاری شرکت زيمنس با دولت ايران

. ادامه راه سبز«ارس»: يک روز پس از اين که يک شرکت ساخت و ساز آلمانی قرارداد بازسازی بندرگاهی در بندرعباس را فسخ کرد، شرکت آلمانی زيمنس نيز اعلام کردکه از ماه اکتبر و پس از پايان سفارشات قبلی ديگر هيچ سفارشی را از سوی ايران نخواهد پذيرفت.


پيتر لوشِر، مدير اجرايی شرکت زيمنس در نشست سهامداران زيمنس اعلام کرده است که به جهت حساسيت بالای تجارت با ايران، اين شرکت تصميم به قطع روابط تجاری خود با ايران گرفته است. وی همچنين تاکيد کرد که تجارت زيمنس با ايران همواره غير نظامی بوده است.

زيمنس از تجارت با ايران سالانه حدود ۷۰۴.۵ ميليون دلار درآمد کسب می کند که در سال گذشته اين مبلغ برابر بود با ۰.۷درصد از کل فروش اين شرکت.

آلمان از يک سو به عنوان يکی از اعضای ۱+۵ به دنبال متوقف ساختن برنامه‌های حساس اتمی ايران است و از سويی ديگر يکی از بزرگترين همتاهای تجاری تهران.

با اين حال، آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، روز سه شنبه در يک کنفرانس خبری اظهار داشت که خودداری ايران از دادن پاسخی شفاف در مورد برنامه ی اتمی به زودی منجر به اعمال تحريم های شديدترعليه ايران خواهد شد.

وی همچنين گفت: «آلمان سابقه همکاری اقتصادی طولانی مدتی با ايران دارد، با وجود اين ما سطح تجارت با ايران را تا حد چشمگيری کاهش داده‌ايم و از تحريم‌های تاثيرگذار استقبال خواهيم کرد.»

پيش از اين باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا، اعلام کرده بود که جمهوری اسلامی تا پايان سال گذشته ميلادی فرصت دارد تا در مورد فعاليت‌های هسته‌ای پاسخی قانع‌کننده بدهد.

کشورهای غربی بر اين باورند که جمهوری اسلامی در تلاش برای ساخت سلاح اتمی است ولی دولت ايران تاکيد دارد که برنامه هسته‌ای ايران، اهدافی صلح‌آميز دارد.
» ادامه مطلب

نماهنگ زيباي "نداي سهراب" با آهنگ و ترانه اي دل نشين

نماهنگ زيباي "نداي سهراب"


(كليپ صوتي تصويري)




(فايل صوتي mp3)

دانلود "اينجا"


[متن ترانه]

خبر اومد زمستون داره می‌‌ره ،
سکوت از شهر تیره پر می‌‌گیره ،
نگاه کن پای آزادی این خاک ،
داره قشنگ‌ترین گلها می‌‌میره ،
داره قشنگ‌ترین گلها می‌‌میره ،

خبر اومد که مردم تو خیابون ،
تموم عاشقان جمعند تو میدون ،

خبر اومد ندا غلتیده در خون ،
نذاره جون بده آزادی آسون ،
نذاره جون بده آزادی آسون ،‌
خبر اومد که سینش سرخه خرداد ،
تمومه شهر پر از آتیش و فریاد ،
خبر اومد که خون شد قلب سهراب ،
ترانه را سوزونده دست بیداد
ببار ‌ای آسمون بر این شب تار
که عاشقان را می‌‌بندند به رگبار
جواب حق ما سرب و گلوله است

ولی‌ جنگل نمی‌‌میره تبر دار

خبر اومد زمستون داره می‌‌ره
سکوت از شهر تیره پر می‌‌گیره
نگاه کن پای آزادی این خاک
داره قشنگ‌ترین گلها می‌‌میره
داره قشنگ‌ترین گلها می‌‌میره

خبر اومد که مردم تو خیابون

تموم عاشقان جمعند تو میدون

خبر اومد ندا غلتیده در خون
نذاره جون بده آزادی آسون
نذاره جون بده آزادی آسون

ببار ‌ای آسمون بر این شب تار
که عاشقان را می‌‌بندند به رگبار
جواب حق ما سرب و گلوله است

ولی‌ جنگل نمی‌‌میره تبر دار

» ادامه مطلب

احتمال کناره گیری مرتضوی از ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز

احتمال کناره گیری مرتضوی از ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز

. ادامه راه سبز«ارس»: گمرکات ایران همواره محور بسیاری گمانه زنی ها و شایعات بوده و بسیاری ناظران کنترل مبادی ورودی کالا به کشور و همچنین واردات بسیاری کالاها به کشور را جزو امتیازات گروهی سیاسی-نظامی خاص دانسته اند.

کلمه:برخی گزارش ها حاکی از آن است که احتمال کناره گیری سعید مرتضوی از ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز افزایش یافته است.

سایت تابناک گزارش داده که مرتضوی، دادستان سابق تهران، پیشتر شرط گذاشته بوده که تنها در صورتی ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز را می پذیرد که ریاست گمرک هم به وی واگذار شود.

ظاهرا احمدی نژاد با این شرط موافقت کرده بوده اما انتشار گزارش مجلس که در آن از سعید مرتضوی به عنوان متهم اول در جنابات بازداشتگاه کهریزک نام برده شده بود، عملی شدن این وعده را ناممکن ساخته است.

به این ترتیب مرتضوی که به دلیل نقش اساسی اش در بستن روزنامه ها به او لقب «سلاخ مطبوعات ایران» هم داده بودند، بدون کنترل بر واردات و صادرات کشور، اشتیاق خود به مبارزه در جبهه قاچاق نیز از دست داده است.

گمرکات ایران همواره محور بسیاری گمانه زنی ها و شایعات بوده و بسیاری ناظران کنترل مبادی ورودی کالا به کشور و همچنین واردات بسیاری کالاها به کشور را جزو امتیازات گروهی سیاسی-نظامی خاص دانسته اند.

آنطور که تابناک نوشته با توجه به احتمال کناره گیری مرتضوی، بحث رفتن میراحمدی، فرمانده سابق اطلاعات سپاه، به عنوان دبیرکل ستاد مبارزه با قاچاق نیز منتفی می نماید.

ظاهرا آقای میر احمدی که در حال حاضر سمت جانشین حفاظت اطلاعات وزرات دفاع را بر عهده دارد، به سعید مرتضوی نزدیک بوده و قرار بوده همراه وی به ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز برود، اما با تحولات اخیر مراسم معارفه اش به تعویق افتاده است.

» ادامه مطلب

محل و آدرس برگزاری مراسم چهلمین روز آیت الله العظمی منتظری در شهرهای تهران و قم

محل و آدرس برگزاری مراسم چهلمین روز آیت الله العظمی منتظری در شهرهای تهران و قم

» ادامه مطلب

افشای فهرست جنایات بزرگ دولت اصلاحات !

افشای فهرست جنایات بزرگ دولت اصلاحات



. ادامه راه سبز«ارس»: آدم واقعا لذت می برد از استدلال بعضی از عزیزان. به تازگی گفته‌اند كه :

بازداشتگاه كهریزك در دولت خاتمی ساخته شده است. با این حساب دولت خاتمی نقش اساسی در تحولات كهریزك داشته است.

بر اساس تحقیقات صورت گرفته دولت خاتمی جنایات بسیاری انجام داده است كه جا دارد او به عنوان جنایتكار علیه حقوق انسان‌ها و ضد حقوق بشر و گفتگو و این حرفها محاكمه شود. بهترین و صالح‌ترین فرد برای پیگیری این مسائل حقوق بشری هم كسی نیست جز داداش جواد لاریجانی كه خیلی حساس است به این چیزها.

خود كهریزك كه سهل است، حتی نام بردن از كهریزك را هم تحمل نمی‌كند و خیلی ناراحت می‌شود كه بعضی‌ها هی این پرونده را باز می‌كنند و خاطر ایشان را مكدر می‌كنند. مثلا لزومی ندارد كه بخاطر چهارمین مقتول كهریزك هر حرفی زد و اتفاقا گفته است: «بزرگ كردن حادثه كهریزك، جنایت نسبت به استقلال كشور بود.»

از موضع داداش جواد كه بگذریم ما فهرستی از جنایات دولت خاتمی را آماده كرده‌ایم كه پیگیری حقوق بشری‌اش دست داداش جواد را می‌بوسد.

در دولت خاتمی با برنامه‌ریزی‌های دشمن چند خیابان به خیابان‌های تهران اضافه شد تا در اعتراضات امسال یك عده‌ای در آنها راهپیمایی كنند و بعد كتك بخورند و بعد هم بازداشت شوند كه سیاه‌نمایی شود.

طرح تجهیز نیروی انتظامی در آن دولت صورت گرفت و از قضا آن ماشین نیروی انتظامی كه كه یك نفر را زیر گرفت جزو خرید‌های دولت خاتمی بوده. اگر آن ماشین خریداری نمی‌شد، چند سال بعد یك نفر آن را از نیروی انتظامی نمی‌دزدید كه برود ملت را زیر بگیرد.

چند كارگاه چاقوسازی در زنجان و جاهای دیگر مجوز كار گرفتند. مسئولیت سایر قتل‌های صورت گرفته بوسیله‌ی چاقو در سال‌های اصلاحات و پس از آن بعهده‌ی خاتمی است.

بسیاری از كارخانه‌هایی كه امروز در حال ورشكسته شدن هستند در زمان همین دولت خائن ساخته شد تا با وركشستگی‌شان، ناكارآمدی و شكست اقتصادی را القا كنند. حق بدهید اگر كارخانه‌ای نبود، این تهدید‌ها هم نبود.

مطبوعات به طرز مشكوكی زیاد شدند تا تعداد توقیف بالا برود و كشور را به رتبه‌ی 165 در آزادی مطبوعات برساند. مطبوعات زیاد، توقیف زیاد هم دارد دیگر! در ضمن باعث شد مرتضوی معروف بشود و بعد كار به جایی برسد كه مجلس او را متهم پرونده‌ی كهریزك بداند.

قیمت گوشت و گوجه و زمین و بسیاری اقلام دیگر خیلی كم بالا رفت تا ضمن ایجاد فضای استكباری رفاه‌زدگی بعدی‌ها نتوانند این كار را بكنند و القای گرانی بشود.

روابط خارجی را با كشورهای كم اهمیتی مثل فرانسه و آلمان و دیگر كشورهای اروپایی افزایش داد و با تبلیغات آنها را مهم جلوه داد. بعدها هم آن كشورها باورشان شد مهم هستند و هم كاری كرد كه مردم دچار تشویش شوند كه آخر ونزوئلا و گویان هم شدند كشور؟

تا داغ است همین خط راه‌آهن تهران - مشهد در دولت آقای خاتمی دو خطه شد كه باعث شد رفت و آمد در این مسیر افزایش پیدا كند و این قطار از ریل خارج شود. در حالیكه اگر ریلی نبود خوب قطاری هم از خط خارج نمی‌شد.

لذا ما ضمن مشاهده‌ی دست اجانب در آستین این به اصطلاح سازندگی‌ها و اصلاحات از دلسوز محترم حقوق بشر می‌خواهیم داد بشریت را از ایشان بستاند و دولت اصطلاحات را بعنوان عامل تمام بحران‌های كشور معرفی نماید.

آی طنز
» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۱۱/۰۷

مصطفی تاج زاده اعتراف کرد: آگاهی ملت جبران کننده بی مرامی ها است

مصطفی تاج زاده نزد همسر اعتراف کرد:
آگاهی ملت جبران کننده بی مرامی ها است

. ادامه راه سبز«ارس»: فخرالسادات محتشمی پور در وبلاگ روزنه نوشته است: بالاخره دل نوشته های ما پس از نزدیک هشت ماه به یک جواب شیرین رسید (که طعم تلخ تحمل ستم در آن موج می زند) آن هم به مناسبت بیست و نهمین سالگرد پیمان مقدسی که در ششمین روز از بهمن ماه خاطره انگیز با یکدیگر بستیم.

همسرم به دخترمان گفته بود که این سالگرد باید کاملا متفاوت از سال های قبل و باشکوه گرفته شود. گفته بود مرا خبر نکنند تا هیجانش برایم بیشتر باشد. گفته بود ابتکار عمل باشد به دست خودت و دخترک از دوستان همیشه همراه کمک گرفت تا شب ششم بهمن ١٣٨٨ با وجود غیبت پدر، برای همه ما بشود یک شب خاطره انگیز! وقتی که وارد خانه دوست شدم ناگهان همه با نقابی از تصویر مصطفی به استقبالم آمدند و من فکر نمی کنم هرگز قادر به ثبت حس و حال واقعی خود در آن لحظه باشم.

لحظه ای که با تمام وجود او را در بطن و متن زندگی خود و عزیزان همراه مشاهده کردم. مصطفی نزدیک ٨ ماه است که دارد تکثیر می شود و ابلهانی که جسم او را به بند کشیده اند از این مسئله غافلند.

از آن جا که ثبت همه حس و حال و اندیشه و گفتار و اعمال این روزها را به عنوان بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر کشورمان و نیز جنبش زنان ایران، ضروری می دانم متن نامه ای را که همسر عزیز دربندم به این مناسبت نگاشته عینا ‌در این روزن منتشر می کنم و درآینده اگر مجالی دست داد به تحلیل آن خواهم پرداخت:

فخری عزیز و فداکارم!

از ششم بهمن ۱۳۵۹ که امام خطبه عقد ما را در جماران جاری کرد، بیست و نه سال پرفراز و نشیب می گذرد.

اعتراف می کنم که در سه دهه گذشته آن چنان که شایسته و درشأن تو بود، زندگی را سامان نداده ام و تو همواره با بزرگواری نه تنها سختی ها را تحمل کردی، بلکه برایم قوت قلب بودی. درود و سلام گرم من از اوین بر تو باد!

برایم سخت است که بدون انجام کوچکترین اقدام خلاف قانون، در زندان نظامی باشم که در تأسیس و تثبیت آن عمرم را سپری کرده ام و کیفرخواستی برای من، همچون سایر دوستانم، تهیه شده که طبق آن « آشوبگر » خوانده می شوم حال آن که شعار و عمل ما فعالیت قانونی، مدنی و مسالمت آمیز بوده است. در صداو سیما نیز افرادی یکطرفه آنچه در شأن خودشان است، متوجه من می کنند بدون آن که امکان پاسخگویی داشته باشم. لطف خداوند و آگاهی ملت جبران کننده این بی مرامی ها و نامردمی هاست.

به رغم این سختی ها، می دانم که فشار بیشتر و اصلی را تو تحمل کردی و عارفه دلبندم که خداوند وقتی در عرفه بودم او را به ما داد و نیز فاطمه عزیزتر از جانم که نامش را به یاد جده ام و جده ات، زهرا، فاطمه گذاشتیم.

فخری جان!

به وجود تو افتخار می کنم که حق همسری را درباره من رعایت و ادا کردی، بیش از آن چه لایق بودم. در این بیش از هفت ماه اسارت نیز مرا شرمنده کردی بویژه با قلم زیبایت که همواره به آن غبطه می خورده ام. متأسفم که از خیل نامه هایت، تنها سه نامه را به طور کامل و چندباره خوانده ام و نیز مصاحبه ات با مجله ایران دخت، کاش می توانستم همه نامه هایت را در زندان داشته باشم و از خواندن آن ها لذت ببرم و به دیگر عزیزان دربند فخر بفروشم که فخری من این است!

از جمله دلخوشی های من در زندان، علاوه بر فرصت خودسازی و مطالعه و مصاحبت نیکان روزگار، ملاقات های سه شنبه با تو و فاطمه و گاهی پدر و مادر بزرگوارم و خواهران و برادر داغدیده ام است. سه شنبه ها برای زنده یاد قیصر امین پور یادآور مرگ بود و برای من تجدید حیات است. کاش می توانستم همچون آن شاعر بزرگ اصلاح طلب، برای سه شنبه ها شعری بسرایم. نقص خود را با پناه بردن به خواجه شیراز جبران کردم. این غزل آمد:

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم

حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن میکده فردا نکند در بازم

ور چو پروانه دهد دست فراغ بالی
جز بدان عارض شمعی نبود پروازم

صحبت حور نخواهم که بود عین قصور
با خیال تو اگر با دگری پردازم

سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم

مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم

همچو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم
از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم

ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم

گر به هر موی سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

از تمام محبت ها و فداکاری هایت سپاسگزارم . از همه سختی ها و نامرادی هایی که به خاطر من تحمل کرده ای، شرمنده ام و از تمام قصورها و تقصیرهای کوچک و بزرگ درباره تو پوزش می خواهم.

روی زیبایت را می بوسم و برایت سلامت و سعادت آرزومندم.

دوستدار همیشگی ات

مصطفای تو 06/11/1388

» ادامه مطلب

دلجویی سید محمد خاتمی از خانواده محمد نوری زاد

دلجویی سید محمد خاتمی از خانواده محمد نوری زاد

. ادامه راه سبز - ارس: سید محمد خاتمی ،رییس جمهوری پیشین ، شب گذشته به دیدار خانواده محمد نوری زاد رفت. در این دیدار وی با خانواده ی این نویسنده دربند اظهار همدردی کرد و ساعاتی را با حضور در منزل ایشان، به گفت و گو با همسر و فرزندان این روزنامه نگار در بند پرداخت.

به گزارش کلمه ، پیش از این نیز مهدی کروبی، کاندیدای معترض انتخابات به دیدار خانواده محمد نوری زاد رفته بود.

محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز ایرانی روز یکشنبه، ۲۹ آذر به اتهام توهین به “مسئولین و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی” بازداشت شده است .

محمد نوری زاد یک روز پیش از بازداشت در وبلاگ خود نوشت که کسی از پلیس امنیت با او تماس گرفته و او را فراخوانده است، اما وقتی آقای نوری زاد از او دلیل این احضار را می پرسد، پاسخ می شنود: “به جرم توهین به رئیس قوه قضائیه”.

آقای نوری زاد در پی اظهارات صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه که به مخالفان دولت هشدار داد که دستگاه قضایی به اندازه کافی از آنها پرونده دارد، نوشته ای در وبلاگ خود با عنوان “سقوط قاضی القضات شهر” در انتقاد از گفته های آقای لاریجانی منتشر کرده بود.

محمد نوری زاد که سالها قبل از نویسندگان روزنامه کیهان بود و موضعی نزدیک به اصولگرایان داشت، در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به نقد اصولگرایان پرداخت.

» ادامه مطلب

مسعود باستانی روزنامه نگار، به زندان رجايي شهر منتقل شد

مسعود باستانی روزنامه نگار، به زندان رجايي شهر منتقل شد

. ادامه راه سبز(ارس): بگزارش سایت کلمه، مسعود باستانی، روزنامه نگاری که از حدود هفت ماه پیش در زندان است، به زندان رجایی شهر منتقل شده است.

مهسا امرآبادی، همسر مسعود باستانی که خود نیز مدتی در زندان بود، می گوید همسرش صبح روز سه شنبه از انتقال خود به زندان رجایی شهر کرج خبر داده است. غیر از مسعود باستانی چند روزنامه نگار دیگر نیز به زندان رجایی شهر منتقل شده اند یا در روزهای آینده منتقل خواهند شد.

خانم امرآبادی گفت: "روحیه مسعود بسیار بد بود و خیلی ضعیف صحبت می کرد. مسعود یک روزنامه نگار است. ما دلیل واقعی انتقال او را به زندان رجایی شهر، که زندانی بسیار بد با شرایط بسیار نامناسب است، نمی دانیم. در این زندان زندانیانی با جرایمی از قبیل قتل و دزدی و جرایمی از این دست نگه داری می شود و طبق اصل تفکیک زندان ها، جای مسعود در رجایی شهر نیست. من بسیار نگران وضعیت او هستم و از مسئولین خواهش می کنم او را به همان اوین برگردانند."

خانم امرآبادی همچنین گفت: "به مسعود حکمی را نشان داده اند که در آن دستور آقای صلواتی برای انتقال او به رجایی شهر بود و دلیل آن برگزاری کلاس های روزنامه نگاری برای زندانیان بند ۳۵۰ اوین عنوان شده بود. در حالی که مسعود به هیچ عنوان آموزش روزنامه نگاری نداده است و این موضوع به شدت تکذیب می شود."

مسعود باستانی روزنامه نگار، در تاریخ ۱۴ تیر ماه بازداشت شد و دادگاه بدوی او را به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

» ادامه مطلب

مخالفت رهبری با نامه سید محمد خاتمی

مخالفت رهبری با نامه سید محمد خاتمی


. ادامه راه سبز«ارس» به نقل از "جرس": سید محمد خاتمی چندی پیش نامه ای به رهبری نوشته و در آن ضمن تشریح وضع موجود و روند فزاینده قانون شکنی ها و تجاوز به حقوق شهروندی و سلب آزادی های ملت که به نام دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت صورت می پذیرد، ازعواقب روند کنونی بشدت اظهار نگرانی کرده و از وی خواسته است برای نجات کشور هر چه سریع تر اقدام کند و مانع ادامه رفتارهای فاجعه بار کنونی شود.

طی روزهای گذشته شایعات زیادی درباره نامه سید محمد خاتمی به آیت الله خامنه ای مطرح شده که خبرنگار جرس به پی گیری این موضوع پرداخت و یک منبع آگاه در این زمینه توضیحاتی ارائه داد که به دلیل فضای حاکم بر عرصه سیاسی ایران و مسائل امنیتی ، از ذکرنام این منبع آگاه خودداری می شود.

به گفته این منبع آگاه، رهبری پس از مطالعه نامه، عدم موافقت خود را با تحلیل ها و توصیه های آقای خاتمی ابراز کرده است.

وی توضیح داد: مطالبی که از سوی برخی محافل خبری وابسته به مراکز امنیتی و اطلاعاتی حاکمیت (و نیز برخی مطبوعات و سایتهای خبری به اتکاء منابع یادشده) در باره این نامه منتشر شده مبنی بر این که آقای خاتمی در این نامه از اصلاح طلبان انتقاد کرده و یا درباره به رسمیت شناختن دولت سخنی گفته است، تماماً عاری از صحت بوده و نوعی عملیات روانی به شمار می آید.

این فرد مطلع در تشریح اهداف شایعه مذکور گفت: هدف جریان حاکم از این عملیات روانی و ترویج اخبار کذبی از این دست، ایجاد اختلاف و تفرقه میان سران اصلاحات و سلب اعتماد جامعه نسبت به رهبران جنبش سبز است. آنان به خوبی می دانند در صورت موفقیت در ایجاد بی اعتمادی میان جامعه و رهبران جنبش، بخش وسیعی از بدنه اجتماعی جنبش دلسرد و منفعل خواهد شد. و بخشی نیز از آن ها عبور کرده و به سمت رفتارهای ماجراجویانه و افراطی پیش خواهند رفت. این هر دو نتیجه خواست قلبی حاکمیت کنونی است. زیرا خیالش از یک بخش راحت شده و امکان سرکوب خشن بخش دیگر را به بهانه افراطی گری خواهد یافت.

» ادامه مطلب

هاشمی رفسنجانی: از سخنان محمد یزدی بوی توطئه می آید

هاشمی رفسنجانی: از سخنان محمد یزدی بوی توطئه می آید


.
ادامه راه سبز«ارس»: رئیس مجلس خبرگان رهبری اعلام کرد: درمورد سخنان اخیر آقای یزدی همانگونه که قبلا هم گفتم جوابم تا کنون به سخنان توام با عصبانیت وغرض‌آلود ایشان سلام بوده است، ولی با صحبت‌های دیروز ایشان و اطلاعات رسیده، این بار بوی توطئه به مشام می‌رسد و درباره مسائل ایشان در زمان امام راحل و درجلسه انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام و درقوه قضاییه به صورت کتبی مطالبی را گوشزد خواهم کرد.

هاشمی رفسنجانی، در دیدار جمعی ازاستادان علوم سیاسی دانشگاههای قم تصریح کرد: مهمترین دلیل این حملات، مواضع اینجانب درباره لزوم رعایت حقوق مردم و همچنین دفاع از شخص رهبری و پرهیز از افراط بر اساس عقیده و اعتقاد قلبی‌ام است.

به گزارش پارلمان نیوز، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بیان اینکه ساختار نظام اسلامی متکی بر اسلام و سرمایه اعتماد مردم است و هر گونه انحراف از آن می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد، تصریح کرد: اسلامیت و جمهوریت در قانون اساسی جداشدنی نیستند.

وی در ادامه در ادامه اصل ولایت فقیه را محور جمهوری اسلامی خواند و گفت: اگر ولایت و جایگاه رهبری آسیب ببیند نمی‌توان آینده خوبی برای کشور متصور بود.

» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۱۱/۰۶

رهنورد: آقای موسوی دولت برآمده از تقلب را به رسمیت نمی شناسد

دكتر زهرا رهنورد در گفتگو با خبرمگار روز:
آقای موسوی دولت برآمده از تقلب را به رسمیت نمی شناسد

دکتر زهرا رهنورد در گفت و گویی با فرشته قاضی خبرنگار روز آنلاین پیرامون بیانیه شماره ۱۷ مهندس موسوی توضیحاتی را ارائه کرده است:

«من در آن بیانیه نه تنها هیچ گونه سازشی نمی بینم بلکه آن بیانیه کف خواسته ها و آرمان های مردم است و حداقلی از خواسته های مردم و حکومت می تواند به راحتی این خواسته ها را عملی کند.آزادیخواهی و سلحشوری جزو آرمان های من در زندگی بوده و به خاطر همین از مرگ هم هیچ هراسی ندارم. قبلا گفتم سینه مان را سپر کرده ایم و من به شخصه آماده هرگونه تیر و حمله و تروری هستم.میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کنیم.»

متن این گفت و گو به شرح زیر است:

بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی از سوی برخی گروهها و شخصیت های سیاسی نشانه به رسمیت شناختن دولت محمود احمدی نژاد ارزیابی شد و برخی تا بدانجا پیش رفتند که سخن از سازش پشت پرده رهبران جنبش سبز با حکومت به میان آوردند. امری که زهرا رهنورد در مصاحبه با “روز” آن رابه شدت رد و به صراحت اعلام کرد: “نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه سازش می کنیم بلکه صادقانه پی گیر حقوق و مطالبات مردم هستیم.”

با خانم رهنورد در شرایطی مصاحبه کرده ایم که از یک سو فشارها بر میرحسین موسوی، با بازداشت مشاوران و نزدیکان اوافزایش یافته و از سوی دیگر شایعاتی مبنی بر سازش پشت پرده و به رسمیت شناختن دولت احمدی نژاد از سوی او و سایر رهبران جنبش سبز، پخش شده است. اما خانم رهنورد با وجود همه این فشارها و تهدیدها تصریح می کند: “سینه مان را سپر کرده ایم و آماده برای هرگونه تیر و حمله و تروری هستیم.”

مصاحبه با زهرا رهنورد، استاد دانشگاه، نویسنده و همسر میرحسین موسوی را در پی می آید.

خانم رهنورد بعد از انتشار بیانیه هفدهم آقای موسوی، برخی اینگونه برداشت کرده اند که آقای موسوی، دولت محمود احمدی نژاد را به رسمیت شناخته است. چنین برداشتی درست است؟

برداشت شخصی من از بیانیه، این نیست، چون بندهای دیگر همین بیانیه تاکید دارد که تقلبی در کار بوده و انتخابات سالم نبوده است؛ وقتی در بیانیه بر این موضوع تاکید می شود، چگونه چنین برداشتی می شود؟ من فکر میکنم و برداشت من این است که از متن همین بیانیه به وضوح می توان فهمید که آقای موسوی، دولت برآمده از تقلب را به رسمیت نمی شناسد.

ولی اکنون شایعات زیادی درباره سازش پشت پرده آقایان موسوی و کروبی و خاتمی مطرح است و امروز نیز برخی اخبار به نقل از آقای کروبی در مورد به رسمیت شناختن دولت احمدی نژاد منتشر شده است. برخی بیانیه آقای موسوی و سخنان امروز آقای کروبی را به سازش های پشت پرده تعبیر میکنند.

به هیچ وجه چنین چیزی نیست و سازشی در کار نیست. من در آن بیانیه نه تنها هیچ گونه سازشی نمی بینم بلکه آن بیانیه کف خواسته ها و آرمان های مردم است و حداقلی از خواسته های مردم و حکومت می تواند به راحتی این خواسته ها را عملی کند.

ولی حکومت این خواسته را نمی پذیرد یعنی تاکنون نپذیرفته؛ شما فکر میکنید به این خواسته ها تن خواهند داد؟

من نمی توانم آینده را پیش بینی کنم که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه خواهد شد، فقط امیدوارم هر اتفاقی که می افتد به نفع ملت ایران باشد و به سربلندی ملت ایران ختم شود.میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کنیم.

با بازداشت های گسترده ای که موج دوم آن بعد از روز عاشورا آغاز شد، به نظر میرسد فضا بسته تر از سابق شده و از طرف دیگر شامل کسانی شده که به انقلاب خدمات زیادی کرده اند. به نظرتان این بازداشت ها تاثیری در حرکت مردمی خواهد داشت؟

این بازداشت ها کار بسیار غلط و اشتباهی است که متاسفانه همچنان هم ادامه دارد. بازداشت کسانی که حرفهای آزادیخواهانه میزنند و از حقوق مردم سخن می گویند هیچ محمل قانونی ندارد. باید توجه داشت که آرمان های آزادیخواهانه، دموکراسی طلبی، قانون گرایی و مردمسالاری دینی، پایه های خواسته های مردم است که “رای” نیز در درون همان قرار میگیرد؛ دستگیری ها که چه مردم عادی و چه شخصیت های سیاسی و مطبوعاتی و… را در بر می گیرد، محمل درست و قانونی ندارد. بازداشت شخصی مثل دکتر بهشتی که سمبل همه حق طلبی ها و اندیشمندی های جنبش و یک دلسوز دانشگاهی است چه فایده ای برای آقایان دارد؟ منظورم فقط شخص دکتر بهشتی نیست بلکه او را به عنوان سمبلی از عزیزان دربند می گویم که به خاطر آرمان های بلند و انسانی شان بازداشت شده اند. من همچنین می خواهم مساله زنان را به طور اخص مطرح و تاکید کنم که بازداشت شیرزنان فهیم و آگاه ایرانی، ضربه بزرگی به حیثیت جمهوری اسلامی میزند. زنانی که باید دراجتماع و دانشگاهها مشغول کار باشند اکنون در کنج زندان ها هستند و این موضوع سرافکندگی عظیمی در سطح ایران و جهان برای جمهوری اسلامی به دنبال دارد.

آیا این بازداشت ها و بگیر و ببندها تاثیری در حرکت مردم و جنبش سبز خواهد داشت؟

این دستگیری ها هیچ گونه تاثیری در خواست و حرکت مردم ندارد؛ مردم به شدت آگاه هستند و با شعور بالای سیاسی، مطالبات خود را پی گیری میکنند. اکنون این مردم هستند که پیشروی روشنفکران هستند، حتی روشنفکران ما به دنبال مردم حرکت می کنند.

خانم رهنورد تعداد زیادی از نزدیکان شما و همسرتان بازداشت شده اند؛برادرتان دوبار بازداشت شده و خواهرزاده آقای موسوی نیز به شهادت رسیده اند. این مسائل چه تاثیری در زندگی شخصی و خانوادگی شما داشته است؟

ما با جنبش سبز نفس می کشیم و زندگی می کنیم؛ خود من همیشه از سوی جریان های محافظه کار و واپس گرا سرکوب شده ام اما اندیشه هایم را مطرح کرده ام. متاسفانه فشارهایشان بر زنان آزادیخواه و من متمرکز شده و با اهانت ها و حاشیه سازی هایی که تازگی نیز ندارد و از سالها قبل جریان داشته، سعی در سرکوب ما داشته اند، اما اکنون دیگر حیا را خورده و آبرو را تف کرده اند. زمانی کتاب هایم را اجازه انتشار نمیدادند و کاری کردند که من زندگی کاری و اجتماعی ام را فقط در دانشگاه گذاشتم اما فشارها ادامه داشت. حالا شدید تر شده؛ هدف آنها این است که من وجود نداشته باشم، نفس نکشم و نباشم. حتی زندگی عاشقانه ما را نیز بر نمی تابند و سعی کردند حاشیه ها به وجود آورند اما همگان میدانند ما چه نوع زندگی ای داریم و این فشارها و تهدیدها، هیچ تاثیری در روند زندگی و فعالیت ها و آرمان های ما ندارد.

بیشتر میخواهم بدانم چه فضایی بر خانواده و فامیل و نزدیکان شما که این همه هزینه داده و میدهند حاکم است؟ آیا این هزینه ها تاثیری در رابطه آنها با آقای موسوی داشته است؟

این هزینه ها به خاطر آقای موسوی نیست بلکه به خاطر جنبش سبز است؛ ما فرد گرا نیستیم و فردگرایی نداریم و خانواده و فامیل ما نیز جدا از مردمی که هزینه میدهند نیستند. برادر من یک شخصیت کاملا علمی و متخصص است و هیچ نوع فعالیت سیاسی ندارد اما همچون سایر مردم هزینه میدهد. ما سینه مان را سپر کرده ایم و آماده برای هرگونه تیر و حمله و تروری هستیم.

خانم رهنورد خود شما نیز تاکنون سه بار مورد حمله قرار گرفته اید؛ گفته می شد افرادی که به شما حمله کردند از “خواهران بسیجی” بودند. ممکن است توضیح دهید اصل قضیه چه بود؟

من نمی توانم با اطمینان بگویم که بسیجی بوده اند اما می گویم که ماموریت داشته اندو از یک روز قبل از ۱۶ آذر تا ۱۸ آذر من در ناامنی شدید قرار داشتم. به طور مداوم تعقیب ام میکردند و یک بار سرم ریختند و بارها با حرفهای بسیار زشتی اهانت کردند. یکبار که حراست دانشگاه مرا به ماشین منتقل کرد تا از محل دور شوم، یک موتورسوار دستش را داخل ماشین کرد و گاز فلفل زد که به شدت حالم بد شد و مدتی مریض بودم و خونریزی کلیه داشتم. روزهای دیگر نیز حراست دانشگاه مراقبت میکرد. آن ۴ روز تا ۱۸ آذر یا توهین میکردند و یا حمله فیزیکی میکردند و هیچ گونه امنیتی نداشتم اما بعد از ۱۸ آذر دست برداشتند و فعلا که خبری نیست.

شما نمی ترسید از اینکه یکباره حادثه ای برایتان به وجود آورند؟ آیا پیش بینی چنین حوادثی را کرده اید؟

آزادیخواهی و سلحشوری جزو آرمان های من در زندگی بوده و به خاطر همین از مرگ هم هیچ هراسی ندارم. قبلا گفتم سینه مان را سپر کرده ایم و من به شخصه آماده هرگونه تیر و حمله و تروری هستم.

» ادامه مطلب

تا 22 بهمن: كليپ حال و هواي "علي كوچولو" كه ديگه كوچيك نيست!

كليپ حال و هواي "علي كوچولو" كه ديگه كوچيك نيست!

. ادامه راه سبز«ارس»: شعر علی کوچولو را بسیاری از جوان‌ترها از دهه ۶۰ به یاد دارند، از برنامه کودکان، پسری که پدرش به جبهه رفته بود... و حالا روایتي از حال و هواي امروز علي كوچولو بدستمان رسيده كه شما را به ديدن آن دعوت ميكنيم (تصويه ميكنيم تا انتها ببينيد):


كليپ صوتي تصويري
(براي دانلود كليپ mp4: كليك بر روي تصوير كوچك)



فايل صوتي

دانلود فايل صوتي mp3 "اينجا"

متن ترانه

علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست
خوشحال نمیشه، با نمره بیست
دیپلم گرفته، سربازی رفته
دنبال کاره، هفته به هفته

مادرش قرض داره
ته برج دائم کم میاره
رخت می‌شوره، بند می‌ندازه
غم داره بی‌اندازه
با بد و خوب می‌سازه
تنها دلش می‌خواد علی
باز بشه کلاس اولی
وای وای وای

علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست
دنیاش مثل اون کوچه باریک نیست
دستاش خالیه، دلش پردرده
داره دنبال چاره می گرده

هی کتاب می‌خونه
تو اینترنت سرگردونه
دائم فیلتر می‌شکونه
می‌خونه و می‌دونه
اینجا مثل زندونه
دلش می‌خواد جادو بشه
باز علی کوچولو بشه
وای وای وای

علی کوچولو، دیگه کوچیک نیست
سر راهشه، یه تابلوی ایست
یه دانشجوی ستاره‌داره
دست از رویاهاش برنمی‌داره

باباش تو زندونه
علی با مردم تو میدونه
یه سرودو میخونه
سر اومد زمستونه
پیرهنش غرق خونه
تموم می‌شه کار علی
تو دل یه گور جعلی
وای وای وای

وعده ما يك "ياعلي" تا 22 بهمن سبز

» ادامه مطلب

تا 22 بهمن: بیست و دو بهمن و تولد دوباره ی یک باور

بیست و دو بهمن و تولد دوباره ی یک باور

. بیست و دوبهمن برای من و شاید خیلی از نسل سومی ها معنی های متفاتی داره. به اقتضای سنم و شکل گرفتن باورهام معنی ها دگرگون شدن.


اواخر دهه ی 60 بود

هنوز زندگی ها ساده بود !کسی هلاک ساید بای ساید نبود.تا چشمت کار میکرد پیکان میدیدی.

بیست و دوبهمن هایی رو به یاد دارم که 5-6 سالم بود مثل تمام روز های تعطیل دوسشون داشتم چون همه دور هم بودیم.بابام سر کار نبود و فرصت بیشتری برای توجه و محبت به من داشت .

هر 22بهمن واسه من حکم یه تفریح رو داشت!یه گردش یا اردوی علمی.

بادکنک خریدنش قسمت هیجان انگیزش بود ولی بدون شک شیرین ترین قسمتش راه برگشت بود.اونجا که بچه های هم سن من همگی یک صدا فریاد "بابا خسته شدم بابا بقلم کن "سر می دادیم .

مسیر برگشت از بالا و در آغوش پدر صفای دیگه ای داشت.مخصوصا اگه بادکنکت هنوز باد داشت یا نترکیده بود!

چه ذوقی می کردم از آهنگ های انقلابی!

بوی گل سوسن و یاسمن آید

رهبر محبوب خلق از سفر آید.....

.............................................

اوایل دهه 70 من و همه ی نسل سومی ها پا به مدرسه گذاشته بودیم!

دهه ی فجر حکم 13بدر بود. درس و کلاس تعطیل بود. صبح ها با ذوق زود تر می آمدیم تا کلاسمون رو تزئین کنیم!کلاسمون اول بشه و تو جشن 21 بهمن مدرسه به ما جایزه بدن!

کلاس پر می شد از پرچم های ایران و عکس پیری مهربان که بر دیوار می زدیم.هیچ به یادش ندارم او را که روزی می نامیدند. فقط دو تصویربه یاد دارم: یکی وقتی فوت کرد ایران سیاه پوش شد! و دیگری قاب عکسی از او که در کنار تابلوی "وان یکاد الذین..." با ما هر سال مستاجر این خانه و سال بعد مهمان خونه دیگر بود.

ما هرکدام یه جور شناختیمش و بعضی هم نشناخته و از روی بغض او را عامل همه ی نا ملایمتی ها می دونیم ولی به حق پدران و مادرانمون دوستش داشتن اورا آن روز ها!

یه جمله هم رو دیوار کلاس می نوشتیم از او که:انقلاب ما انفجار نور بود.

هیچ وقت هیچ کدوم ما نخواستیم بفهمیم معنی یه این جمله چیه؟!

زنگ های تفریح بلند گوی مدرسه که بی شباهت به بلند گو های سبزی فروشی نبود سرود پخش می کرد:

به لاله در خون خفته

شهید دست از جان شسته

قسم به فریاد آخر

به اشک ارزان مادر

قسم به اسم آزادی

به لحظه ای که جان دادی

که راه ما باشدا راه تو ای شهید

همه به پیش به یک صدا

جاویدان ایران عزیز ما

.............................................

اواخر هفتاد بود! دیگه 22 بهمن فقط واسم روزی بود که می تونستم بیشتر بخوابم! حتی سید دوست داشتنیه نسل سومی ها هم منو نتونست 22 بهمن به خیابان آزادی بکشونه!

فقط اخبار ساعت 14 تیکه تیکه تصاویری از هر شهر و استان نشون می داد و همیشه این جمله رو می گفت مجری:

"خیل عظیم جمعیت برای تجدید میثاق با آرمان های بنیان گذار انقلاب اسلامی و......."

ولی جمعیت میلیونی نبود و نشد هرگز!

می دونستم خیلی از نسل سومی ها هم نمی رند و خیلی از نسل انقلاب هم دل خوشی ندارند !

روز هایی که پیر دوست داشتنی (که بعد ها شد پدر معنوی جنبش سبز ) حصر شد همزمان باور ها و ارزش های نسل انقلابی و نیمچه اعتقادی که ما داشتیم را هم حبس کردن .

تنها سرود انقلابی که هنوز مهرش تو سینه ام بود:

یار دبستانیه من

با من و همراه منی

چوب الف برسر ما

بغض من و آه منی

.............................................

اواسط دهه ی 80

سید 22 میلیونی یه ما هم نیست

آزادی اندیشه تعطیل شد .مردم سالاری رفت تو کما حقوق شهروندی آب شد از شرم به زیر زمین رفت و اعتقادمون ستاره دار شد و مثل خود نسل سومی ها تعلیق شد.

به زور شیر کاکائو و تهدید و تشویق و توبیخ و عمو پورنگ و کلاه قرمزی و زیزی گولو و.... یه جمعیتی میومد و مجری سعید صحاف وار جمعیت چند هزار نفره (با پلنگ صورتی البته) رو میلیونی توصیف می کرد تا منم پای تلویزیون از خجالتش در بیام.

خنده تلخ در 22 بهمن های این دوره تنها تشابه نسلی بود که به انقلاب ایمان داشتن و چه تلخ که پیش بینی ها درست بود و انقلاب به دست نا اهلان افتادو...

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید.

.............................................

بیست و دوبهمن 1388خورشیدی

بی تاب بی تابم...!

میر حسین (رئیس جمهور قانونی و واقعی من) و شیخ شجاع و دلیر ما و منتظری همیشه زنده چه روحی در کالبد ما دمیدند که 22خرداد میلیونی رای سبز دادیم

و پس از آن هم لحظه ای عقب نشستیم!

22بهمن دقیقا عمر جنبش سبز 8ماه میشه!

هشت ماه که به ایرانی بودنم بیش از پیش افتخار می کنم.هشت ماه که سبزیم و سبز میمانیم تا به اهدافمون برسیم.

هشت ماه که دنیا ما رو به خاطر شجاعت و باورمون تحسین می کنن.هشت ماه که هر روزش رویش داشتیم .

هشت ماهی که شهید دادیم به بند کشیدنموم و عزیزان ملت رو گروگان گرفتن همه جور توهین و تحقیر شنیدیم . بی نهایت کتک خوردیم و خونمون ریخته شد و شهید دادیم.

اگر هشتاد ماه هم طول بکشه نسل من به آرزو هاش خواهد رسید و خواسته هاشو مطالبه می کنه.شک ندارم

منی که سال ها بود 22بهمن واسم فقط یه روز تعطیل بود ...

امسال به مراسم شهدای 7تیر رفتم .به نماز جمعه هاشمی رفتم .در رمضانم در جستجوی عدالت علی بودم .

در نیمه شعبانم خواستار کنده شدن ریشه ظلم بودم . برای پدر چنبشم به قم رفتم .عاشورایم بوی کربلا می داد.

ممنونم از دولت کودتا . ممنونم ازت آقای خامنه ای باور هایم رو تو دوباره داری زنده می کنی به قیمت رفتن آبروی جمهری اسلامی و ولایت فقیه.که باور هایم بسیار با ارزش تر از تمام این 31سال عمر ولایت فقیه هست.

خوشحالم که سر شار از انگیزه ام برای 22 بهمن سبز

بهمن خونین جاویدان تا ابد زنده یاد شهیدان
یه نسل سومی سبز
3 بهمن 1388خورشیدی
» ادامه مطلب
آخرين اخبار ارس

ادامه راه سبز - ارس

↑ Grab this Headline Animator