«شعری برای سیزدهم آبان»
باز هم نبض خیابان همه جا ،
چشم در راه دل یاران شد.
باز هم بغض خداوند شکست،
اشک او زمزمه ی آمدن باران شد.
لحظه ای باز به فتوای دلت گوش بکن،
که پر از واژه ی زیبای رهایی شده است.
نازنین هم نفسم باش،
بیا با گل و مهتاب ،به همخوانی من،
که در این شهر غریب،
من شدم راوی سرسبزترین قصه ی تو،
تو شدی یار دبستانی من.
به دل عاشق سهراب قسم،
و به چشمان ندا،
که در این قحطی با هم بودن،
باز هم ما همه با هم هستیم،
و به آواز شقایق سر گلدسته ی آزاد شدن دل بستیم.
سوگواران همه اینبار غزلخوان شده اند
همصدا با دل یاران شده اند
کوله ات را پر از ایثار بکن ،چند شبی
در دل گرم خیابان،همه مهمان شده اند
0 نظرات:
ارسال یک نظر