درود بر خاتمی دیکتاتور.
قبل از انقلاب مردم آنقدر به شعار " جاوید شاه" عادت کرده بودند که بعد از اینکه موج انقلاب شروع شد، شعار می دادند " جاوید شاه خائن" اصولا شعار همینطوری است، آدم ها در مورد آن فکر نمی کنند، با بدن شان شعار می دهند، نه با مغزشان و فکرشان. بعد از جنبش سبز، مردم عادت کردند از فکرشان و هنرشان برای شعار دادن استفاده کنند، به همین دلیل شعارهای بامعنی ایجاد شد. مثلا " دروغگو دروغگو، شصت و سه درصدت کو؟" یعنی ای آقایی که آمار غلط می دهی و تقلب می کنی و می گوئی شصت و سه درصد رای آوردی، حالا که می بینی ما که دو میلیون نفر هستیم، در یک راهپیمایی دو میلیون و نیمی، مخالف توایم، پس تو دروغ می گویی که شصت و سه درصد رای آوردی وگرنه 63 درصد مردم طرفدار تو بودند نه ده درصد.
این می شود شعار با معنا، ولی اگر کسی از آن طرفی ها بگوید " موسوی دروغگو، شصت و سه درصدت کو؟" این شعار احمقانه است، چون موسوی نه دروغگوست، نه گفته است 63 درصد رای آوردم. امروز علیرضا بهشتی به نمایشگاه مطبوعات رفت. یک گروهی از طرفدارانش شعار می دادند " یا حسین میرحسین" و " صل علی محمد بوی بهشتی آمد." تا اینجا قضیه قابل فهم است. اما شعارهای حامیان حکومت و گردانندگان نمایشگاه، این بود " بهشتی دروغگو" و " دیکتاتور واقعی، موسوی و خاتمی" و " بهشتی ننگ بهشتی شده."
ببین! برادر من! دیکتاتور معنی دارد، با پدرسگ و کره خر و بی شرف هم فرق دارد، دیکتاتور کسی است که قدرت دارد و به دیگران چیزی را دیکته می کند. آدمی که قدرت ندارد که نمی تواند دیکتاتور باشد، آن هم دیکتاتور واقعی. شعار هم که فحش نیست که من بگویم پدرسگ، شما هم بگوئی خودتی. وقتی سبزها به احمدی نژاد می گویند دیکتاتور، طرفداران احمدی نژاد هم باید به موسوی بگویند " مخالف مردمی" یا " مهندس معماری" یا مثلا " چیز چیز کن" یا یک چیزی که جور باشد، آدم که نمی تواند فقط بخاطر قافیه دروغ بگوید. خاتمی هشت سال رئیس دولت بوده، یک نفر سه تا دلیل بیاورد که خاتمی دیکتاتور است. الکی که نیست، در حالی که حداکثر 48 ساعت بعد از اعلام نتایج انتخابات خرداد 88 هر کسی می توانست سی دلیل بیاورد که احمدی نژاد در همان دو روز دیکتاتور بوده. یا مثلا وقتی کسی می گوید " بهشتی ننگ بهشتی شده" باید یک دلیل هم داشته باشد. مثل ما که برای هر توهینی به احمدی نژاد دلیل داریم. مثلا برای مواردی مثل " کوتوله دروغگو"، " قاتل دروغگو"، " کوتوله بی لیاقت" و مواردی از این دست من می توانم تا صبح یک میلیون دلیل که نه، ولی سی تا دلیل بیاورم.
نه بمب می خوایم نه فشفشه، دولت باید عوض بشه
به نظرم باید یواش یواش به فکر نتیجه گرفتن از راهپیمایی ها و اعتراضات مردمی باشیم. منظورم البته برای این هفته و هفته دیگر نیست، انشاء الله برای سه چهار ماه آینده عرض می شود. البته خدای ناکرده فکر نکنید منظور این است که اگر دولت عوض نشود، ملت شهر را شلوغ می کنند و از این چیزهای تند که ما از آن خوشمان نمی آید، بلکه منظورم این است که اگر هم ما هم حرفی نزنیم، ملت خودشان شهر را شلوغ می کنند، یعنی واقعش را بخواهید از همین حالا هم شهر شلوغ است.
الآن حکایت جنبش سبز و حامیان دولت شده داستان لی لی پوتی های طرفدار کوتوله اعظم و ملت میلیونی که مردم با قد 180 سانت وسط یک مشت کوتوله بیست سانتی راه می روند و هر از گاهی یکی با سنگ یا چوب یا تیزی به آنها حمله می کند، و ملت سبز هم باید احتیاط کنند که پایشان را روی انصار حزب الله یا اراذل و اوباش یا بطور خلاصه خبرنگاران رجانیوز و فارس نگذارند. البته من هنوز نمی فهمم، یعنی این کارکنان فارس و رجانیوز و برنا و ایرنا، خواهر و مادر و پدر و همسر و زن ندارند که به آنها بگوید نان بی ناموسی به خانه نیاور، یا بزند توی سر یارو که دیگر در اماکن مشکوک کار نکنند و نان آدم فروشی به خانواده ندهند؟ البته می دانیم که واقعا خیلی سخت است.
آدم کار که دارد هزار تا بدبختی دارد، اگر کار هم نداشته باشد که دیگر هیچ. از کجا بیاورد زندگی کند. شما فکر کنید، تا به حال کیهان به مرحله بازجویی و آدم فروشی رسیده بود و آدمهایی مثل حسین شریعتمداری یا حسن شایانفر یا ایمانی در حوزه بازجویی و این قضایا کارهایی می کردند، ولی کسی از آنها گاز اشک آور نمی زد و چاقو نمی کشید، حالا که دیگر خبرگزاری فارس و رجانیوز دوره تخصص " کونگ فو" و " نانچیکو" و " ووشو" و " پرتاب چاقو و کفش" برگزار می کنند. لااقل این کارها را هم نمی گویند به سرایدار یا نگهبان یا دستیار خبر انجام دهد، خود سردبیر فارس چاقو می کشد.
تا اینجا عباس توانگر سردبیر فالس نیوز و حسن روزی طلب و حامد ملک پور از فالس نیوز و ایران در کتک زدن کروبی در نمایشگاه دست داشتند. پیشنهاد می کنیم انجمن روزنامه نگاران مسلمان از سال آینده جایزه پرتاب نیزه و چاقو و دارت و جودو و کاراته را هم در کنار مقاله نویسی و عکس و تیتر به مسابقه اضافه کند. البته به نظرم همه این بزن بزن و خین و خین ریزی ها، مقدمه برگزاری سیزده آبان است که انشاء الله از شب قبل از سیزده آبان یعنی شب دوازدهم آبان با الله اکبر شبانه در همه شهرها شروع می شود، فردا هم که ملت به تقاضای دولت عزیز که سی سال است از مردم دعوت می کند که برای مراسم شرکت کنند، لبیک می گوئیم و عمرا اگر نیم ساعت هم دیر برویم. اول وقت همه آماده زدن مشت محکم به سازشکارانی که نمی خواهند ملت ایران در صحنه نبرد سیزده آبان حضور یابد، آماده ایم.
داشتم یک چیز دیگر می گفتم، اینکه ما باید یواش یواش شعارهای مان را به طرف عوض شدن دولت تغییر بدهیم. یعنی از مجلس بخواهیم که حداقل برای نجات حکومت هم شده، دولت را عوض کند. البته مردم می توانند مثلا تا 22 بهمن به مجلس فرصت بدهند. مثلا عرض کردم، نه اینکه فکر کنید برنامه خاصی در ذهن دارم، دور هم هستیم داریم حرف می زنیم.
مجوز برای سیزده آبان
اینکه آقای احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی به سبزها گفته اند که باید برای شرکت در راهپیمایی سیزده آبان مجوز داشته باشند، من را بشدت به فکر فرو برد، یعنی اگر دولت یک راهپیمایی برگزار کند، که سی سال است می کند، و از همه مردم دعوت کند که در این راهپیمایی شرکت کنند، که می کند، و ما هم به همان جایی برویم که همه می روند، باز هم مجوز لازم داریم؟ حالا فرض کنید مجوز هم گرفتیم، بعدش چکار باید بکنیم؟ یعنی اگر مجوز داشته باشیم، دیگر کتک نمی خوریم؟ یا مثلا اگر مجوز داشته باشیم، باید از روی آن کپی بگیریم و هر کسی یکی به مامورین نشان بدهد؟
یا فرض کنید مثلا برویم مجوز بگیریم و به ما مجوز ندهند، در آن صورت یعنی مراسم 13 آبان برگزار نمی شود؟ یا مجوز به عده دیگری می دهند که آنها بروند در مراسم شرکت کنند و ما نمی توانیم در آن مراسم شرکت کنیم؟ یعنی امسال به جای مجوز، کارت دعوت می دهند برای حضور در مراسم سیزده آبان باتفاق بانو، برای صرف کتک و گاز و دادن شعار و زدن فریاد. بعد از مراسم پذیرایی در اوین انجام می شود. یعنی اینجوری هاست؟ به نظر من ما به دلایل زیر نیاز به دریافت مجوز سیزده آبان نداریم:
اول، ما می خواهیم در مراسم دولتی سیزده آبان شرکت کنیم، یا دولت اعلام کند که امسال سیزده آبان مراسمی برگزار نمی شود، یا اگر برگزار می شود که ما فقط در این حالت در مراسم شرکت می کنیم.
دوم، تا دیروز گفته می شد که دولت ایران و آمریکا به توافق رسیده اند و احمدی نژاد هم گفت این توافق کاملا زیر نظر دولت بوده است. از دیروز آقای باهنر گفته است که " رهبری مخالف مذاکره با آمریکاست" برای ما فرقی نمی کند، اگر تا سیزده آبان، آمریکا بد باشد، ما می رویم جلوی سفارت آمریکا و فحش می دهیم به روسیه، اگر هم تا آن زمان رهبری بالاخره تصمیمش را گرفته باشد و آمریکا خوب باشد، ما هم می رویم شعار می دهیم به نفع آمریکا. یعنی همان کاری که دولت می کند، مخالفت با دولت جرم است، موافقت با دولت هم جرم است؟
سوم، اگر فرض کنیم که دولت بخاطر اینکه سبزها به مراسم سیزده آبان نیایند، این مراسم را برخلاف سی سال گذشته ممنوع کند، ماه آینده که مراسم شانزده آذر با سابقه پنجاه ساله برگزار می شود، چه می کند؟ آن را هم ممنوع می کند؟ حالا شانزده آذر را ممنوع کند، با ماه محرم که هر شب از حالا ملت تکیه سبز قرار است ببندند و دسته های سبز راه بیندازند و نوحه " مرگ بر دیکتاتور" بخوانند چه می کنند؟ ماه محرم هم ممنوع می شود؟ یک دفعه تقویم را پاره کنید و بیاندازید دور!
یه دل می گه برم برم، یه دلم می گه نرم نرم....
ول کن بابا اسدالله! ما که می دونیم فردا تکذیب می شه، ولی اگر نشد، دوستان در خراسان آماده پذیرایی باشند. فعلا سبزهای خراسان از ظهر دارند از خوشحالی می زنند و می رقصند و با سرشان گردو می شکنند، چون دم ندارند. پوسترها چاپ شده، شعارها آماده، دستبندهای سبز به دست و شال سبز هم گذاشته شده کنار، همه چیز آماده تشریف فرمایی عزیز دل ما، یعنی احمدی نژاد است. الفنون که بعد از سفر یواشکی به سمنان، سفر بدون دیده شدن به شیراز، لغو سفر به اصفهان در هفته گذشته، تصمیم گرفت برای 2345 مین بار به سفر استانی خراسان برود، بزودی در این منطقه با استقبال گسترده سبزهای استان که اصولا رنگ سبز جنبش حاصل فکر بچه های خراسان است، مواجه خواهد شد. به قول محمود که به چاوز گفته بود، بی خیال فرش، بیا تو با کفش، منتظریم سنگینگ!
موسوی! دروغ می گه، نگو!
این حسین شریعتمداری که امروز در غرفه کیهان مورد اعتراض شدید سبزها قرار گرفت، به میرحسین پیغام داده که " موسوی یک بار دیگر مرگ بر اسرائیل بگوید." در حالی هم این حرف را زده که مذاکرات دولت ایران با اسرائیل با وساطت استرالیا لو رفته و فعلا شش ماه است که ایران و اسرائیل هیچ اقدام جدی علیه هم نمی کنند. احتمالا هم قوه قضائیه یک قانون تصویب کرده که هرکس مرگ بر اسرائیل بگوید می رود زندان، شریعتمداری هم منتظر همین است که میرحسین بگوید مرگ بر اسرائیل تا زندانش کنند. میرحسین! این دروغ می گه، نگی مرگ بر اسرائیل!
شعار نرم، شعار سخت
سبزهای عزیز! گول نخورید، درگیر بازی نشوید و حرف های صد من یک قازی را که هیچ کمکی به پیشبرد جنبش نمی کند، تکرار نکنید. هر کسی که به وحدت خاتمی و کروبی و موسوی کمک کند، جنبش سبز را پیش می برد. هر سه رهبر جنبش سبز حواس شان هست چه می کنند. راست ها دو بازی را در پیش گرفته، از یک طرف دارد چنان حرف می زند که انگار در حال کنار آمدن با موسوی هستند و از طرفی به اسم اینکه می خواهند از همه چیز انتقاد کنند، فقط به موسوی و خاتمی انتقاد می کنند. حالا انتقاد کنند، انتقاد که مشکلی ندارد، دارند طرف را ضایع می کنند.
این رفیق ما هم وقتی مهاجرانی با حکومت مخالفتش را جدی کرد، شروع کرد بد گفتن به مهاجرانی، وقتی سازگارا علیه حکومت تند شد، یادش افتاد که سازگارا دوهزار سال قبل جزو موسسین سپاه بوده، وقتی موسوی رهبری جنبش را در دست گرفت، جوری حرف زد انگار موسوی رئیس جمهور است و انگار نه انگار در ایران خامنه ای و احمدی نژاد هم وجود دارند. حالا هم گیر سه پیچ به خاتمی و کدیور. اشکالش هم این است که چرا موسوی می گوید شعار تند ندهید. طبیعی است که می گوید شعار تند ندهید. او باید بگوید شعار تند ندهید، ما هم باید بگوئیم چشم، ولی شعارمان را بدهیم. موسوی اعلام کرده که من هیچ حرف پنهانی از مردم ندارم و تا به حال هم رفتارش درست بوده، اگر کسی به اسم دفاع از جنبش سبز علیه موسوی یا خاتمی کاری بکند که دعوا را از دعوای ما با حکومت، تبدیل به دعوای درونی جنبش کند، حتما یک مشکلی وجود دارد.
حالا از اینها گذشته، اکثر شهدای جنبش سبز زمانی کشته شدند که هنوز شعارهای تند اختراع هم نشده بود، چه معنی دارد که مثلا کسی بگوید شعارتان یواش باشد یا تند باشد. شما که در هر حال می گیرید و می زنید، دیگر چه فرقی می کند که آدم چه شعاری بدهد. وقتی هفتاد نفر را بخاطر خواندن دعای کمیل می گیرند و هنوز 19 نفرشان زندانی اند، یعنی همین افراد مشکل حکومت اند، وگرنه شما تندترین شعار را هم بدهید، ولی کسی به شما کاری نداشته باشد، معلوم می شود که اصولا این حکومت است که می خواهد شعارها تند بشود که دیگر نتوان یک جمع دو میلیونی را در خیابان نگه داشت. این نکته را در رانندگی قطعا رعایت کنید، سرعت تان به اندازه ای باشد که دو میلیون نفر بتوانند کنارتان راه بروند، نه اینکه آنقدر تند برویم که از عموم مردم جدا بمانیم. ما به اتحاد سبزها نیاز داریم.
گابریل گارسیا مارکز هم جاسوس شد
شوخی نمی کنم. همانطور که سالها قبل کیهان نوشت که والت دیسنی جاسوس سیا بوده، رجانیوز اعلام کرد که گابریل گارسیا مارکز جاسوس بوده است. البته به اسم کتابهایش هم دقت کنیم متوجه می شویم که جاسوس بوده؛ مثلا " کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد" خودش نشان می دهد که سرهنگ حتما جاسوس بوده که کسی به او نامه نمی نوشت. یا مثلا " گزارش یک مرگ" یا " صد سال تنهایی" یا " ژنرال در هزارتوی خود" همه نشان می دهد که طرف جاسوس بوده، فقط تعجب می کنم ما با این همه عقل مان چرا تا به حال این نکته را نفهمیدیم.
0 نظرات:
ارسال یک نظر