براي آنان كه ايستادهاند
امروز دست ِ صاحبان ِ قدرت در ايران رو شده است. هرچند پيش از انتخابات در ميان مردمان اين اميدواري وجود داشت كه آنان كه بالاتر نشسته اند بارديگر به خواسته ي جمهور تن ميدهند و"ميزان" را "راي ملّت" مي دانند، امّا آن چه پس از انتخابات رخ داد آن چنان اميدسوز بود كه مردمان را نسبت به آينده ي مردمسالاري در ايران بيش از پيش بيمناك كرد. در شرايطي كه دولتمردان مي توانستند تنها با اندكي تدبير حمايت اكثريت را از آن ِخويش كنند، با بي تدبيري ِ تمام آتش افروختند، طغيان كردند و خانه سوختند.
اين روزها عرف ِ مديريت ِ سياسي آن است كه آن هنگام كه نتيجه ي انتخاباتي براي رقباي ِ حاضر در آن مشكوك باشد و در امانتداري ِ متوليّان آن شبهه به وجود آمده باشد، آراي ماخوذه بازشماري مي گردد شايد كه اعتماد ِ از دست رفته بازگردانده شود. حتي مردمسالاري ِ نيم بند ِ افغانستان هم اين چنين انعطاف پذير است و از عهده ي چنين كاري بدرميآيد. ولكن صاحب منصبان در ايران نه تنها چنين نكردند بلكه بر مردمان تاختند و حقوق اساسي ايشان را مورد تعرض قرار دادند و بر ستمگري افزودند. اين همه قصه ي پرغصه است و بازگويي ِ آن دردي را درمان نمي كند. امّا پرسش اينجاست كه پس از اين چگونه با ارباب ِ قدرت در ايران بايد معامله كرد. ايشان هيچ گونه انتقادي را پس از اين بر نمي تابند و بر كج روي هاي خويش پياپي مي افزايند و هزينه ي ندانم كاري هاي خويش را بر مردمان تحميل خواهند كرد. چگونه مي توان در چنين شرايطي مسئوليت پذير بود و با خردمندي حق طلبي كرد؟
صاحب اين قلم نه از سياست چيزي مي داند، نه جامعه شناس است و نه از اقتصاد سردرمي آورد. ولكن آنقدر هوش و ذكاوت دارد كه بداند آن كس كه بر مردماني كه پاي صندوق هاي راي رفته اند آتش مي گشايد، شهروندان ِ معترض به نتايج را به انقلاب ِ رنگين متهم مي نمايد، پير و جوان و زن و مرد ِايشان را در بند مي كند و حقوق ايشان را مورد تعدّي قرار مي دهد، بي گمان جايي خطايي بزرگ مرتكب شده و سخت بي آبرو شده كه توان ِ پنهان كردن ِآن را ندارد. اگر نه چه نيازي ست به اين همه گردن كشي؟
در چنين زمانه اي ست كه ديگرباره نام ِ "رسول" در ميانه ي اين همه بيدادگري زنده مي شود. امروز، روزگار ِ "نبي" ست ... هر روز، روزگار ِ "نبي" ست! درست است كه آنان كه بر صدارت امور نشسته اند در پي شنيدن نقد مردمان نيستند. امّا شيوه و خواسته ي پيامبران همواره اصلاح گري ست. چرا كه "اِن اُرِيدُ اِلَّا الاِصلَاحَ مَا استَطَعتُ. وَمَا تَوفِيقِى اِلَّا بِاللّٰهِ. عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وَاِلَيهِ اُنِيبُ" (تا آنجا كه بتوانم قصدي جز اصلاح ندارم؛ و توفيق من جز به اراده ي خداوند نيست؛ كه بر او توكل كرده ام و به او روي آورده ام / سوره ي يازدهم. آيه هشتادوهشتم – ترجمه ي خرمشاهي).
در ايران ِ امروز آنان كه در برابر سركشي ِ حكمرانان ايستاده اند بي گمان ياري گران ِ پيامبران اند. چرا كه پايداري كرده اند؛ با مردمان از در ياري درآمده اند؛ لبخند بر لب داشته اند و از خشونت دوري كرده اند؛ حقوق ِ مردمان و مخالفان را محترم شمرده اند؛ در برابر گردن كشي ها مردانه ايستاده اند؛ و شكيبايي پيشه كرده اند ... خداوندگار هم فرمود "وَاصبِر وَمَا صَبرُكَ اِلَّا بِاللّٰهِ وَلَا تَحزَن عَلَيهِم وَلَا تَكُ فِى ضَيقٍ مِّمَّا يَمكُرُونَ" ( شكيبايي پيشه كن! و شكيبايي تو جز به توفيق الهي نيست. و بر آنان اندوه مخور و بر نيرنگي كه مي ورزند دلتنگ مباش / سوره ي شانزدهم. آيه ي يكصد و بيست و هفتم – ترجمه ي خرمشاهي)
در ديگر سوي امّا صاحب منصبان برخلاف ِ گفته هايشان عرصه را بر مردمان تنگ تر از پيش كرده اند. صدور ِ احكام ِ اخير در پي برگزاري دادگاه هاي غيرقانوني، دستگيري هاي شب ِ جمعه اي كه گذشت، ادامه ي بازداشت ِ غير قانوني ِ فعالان انتخاباتي واز همه مهمتر عدم پيگيري تخلفات ِ پس از انتخابات همه نشانه هايي آشكار هستند از عدم ِ اراده ي اصلاح گري در سوي حكمرانان. آنان كه بالا نشسته اند نه علاقه اي به جبران ِ بيدادگري ها، خطاها و ستمگري ها دارند و نه در هراس اند از زنهار علي ابن ابي طالب كه " مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اَللَّهِ كَانَ اَللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اَللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اَللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اَللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ اَلْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ " ( و آن كه بر بندگان خدا ستم كند خدا را به جاى بندگانش دشمن او بود ، و آن را كه خدا دشمن گيرد ، دليل وى را نپذيرد و او با خدا سر جنگ دارد ، تا آنگاه كه بازگردد و توبه آرد ، و هيچ چيز چون بنياد ستم نهادن ، نعمت خدا را دگرگون ندارد ، و كيفر او را نزديك نيارد ، كه خدا شنواى دعاى ستمديدگانست و در كمين ستمكاران / نهج البلاغه . نامه ي پنجاه و سوم – ترجمه ي شهيدي)
در اين ميان است كه از آنان كه در بندند گرفته تا آنان كه بيرون از ديوارهاي زندان اسير ِ خويش مداري ِ حاكمان اند، جمله ي مردمان حاكميت را به نيكي فرا ميخوانند و از كجي باز مي دارند. بگذريم كه حاكمان را گوش شنوا نيست، امّا اين مردمان ياريگران پيامبراناند در روزگار ِ جديد. فرقي نمي كند كه "هم عصر" انبياء هستند يا نه؛ مهم آن است كه "هم راه" انبياء شده اند. توگويي بار ديگر نداي عيسي ابن مريم در گوش ِ انسان ِ عصر ِ جديد طنين انداخته كه "مَن أَنصَارِىٓ إِلَى ٱللَّهِ" (چه كساني در راه {دين} خدا ياوران ِ مناند؟) و اين بار نيز چونان دوران ِ نبي هستند حواريوني كه در پاسخ بگويند: "نَحنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ" (ما ياوران ِ {دين} خداوند ايم!). خوشا به حال ايشان! چرا كه خداوند فرموده اند كه "فَأَيَّدنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَىٰ عَدُوِّهِم فَأَصبَحُواْ ظَـٰهِرِينَ" (پس آن هنگام مومنان را در برابر دشمنانشان ياري داديم و پيروز گردانيديم / سوره شصت و يكم . آيه ي چهاردهم / ترجمه ي خرمشاهي)
فيض روح القدوس ار باز مدد فرمايد
دگران هم بكنند آنچه مسيحا مي كرد!
دگران هم بكنند آنچه مسيحا مي كرد!
عبدالفتاح فرشچيان
0 نظرات:
ارسال یک نظر