۱۳۸۸/۰۷/۰۴

یک زن متاهل در میان قربانیان تجاوز

یک زن متاهل در میان قربانیان تجاوز

«ارس» به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی حزب اعتماد ملی، در گزارش ویژه‌ای، درباره‌ی سرنوشت پرونده‌ تجاوز در بازداشتگاه‌های غیرقانونی یادآور شده که به جای مجرمان، شاکیان محاکمه می‌شوند. به گزارش تغییر، در میان شاهدان کروبی، نه تنها دختران و پسران جوان، که زن جوان متاهلی نیز وجود دارد که توسط ماموران مورد آزار و اذیت جنسی و تجاوز قرار گرفته است. طبق این گزارش، هنوز بسیاری اسناد متقن دیگر نزد مهدی کروبی است که در صورت لزوم منتشر خواهد شد.

ناپدید شدن شاکیان

در گزارش تکان‌دهنده‌ «تغییر» همچنین آمده که یکی دیگر از قربانیان تجاوز در کهریزک، در سرکشی نمایندگان مجلس به زندان اوین، لب به اعترض گشوده و در حضور چند نماینده‌ی مجلس و تعداد دیگری از زندانیان گفته که چگونه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و «هنوز هنگام رفع حاجت، از مقعد وی خون جاری می‌شود.» این شاهد پس از چند روز توسط شخص قاضی مرتضوی از بند خارج شده و هنوز اطلاعی از سرنوشت وی در دست نیست.

طبق همین گزارش، یکی از نمایندگان شناخته‌شده‌ اصولگرا نیز در یکی از جلساتی که نمایندگان نزد مهدی کروبی داشته‌اند، وجود تجاوز در زندان‌ها را تایید و اشاره کرده که یکی از قربانیان تجاوز به وی مراجعه کرده، ولی پس از این مراجعه ناپدید شده است.

مورد ابراهیم شریفی

«تغییر» همچنین به ابراهیم شریفی، یکی از «شاهدان شجاعی» اشاره کرده که وجود تجاوز سیستماتیک در بازداشتگاه‌های غیرقانونی در حوادث پس از انتخابات را تایید کرده‌اند. ابراهیم شریفی پس از آزادی، چند بار قصد خودکشی داشته است. وی همراه با مدارک محکمه‌پسند نزد مهدی کروبی رفته و آنچه بر او رخ داده را بازگو کرده است. وی حاضر شده برای افشای جنایاتی که در حق وی و جمع گسترده‌ی دیگری روی داده، نزد مسئولان قضایی شهادت دهد.

به گزارش «تغییر»، در حالی که آقایان کروبی و شریفی از مسئولان قضایی انتظار رسیدگی به این جنایات را داشته‌اند و با حسن نیت و اعتماد به دستگاه قضایی، شکایت خود را نزد نمایندگان دادستانی و نمایندگان رییس دستگاه قضایی مطرح کرده‌اند، به جای رسیدگی به این شکایات، ماموران به اذیت و آزار ابراهیم شریفی و خانواده‌ی وی روی آورده‌اند.

گزارش یاد شده افزوده که ابراهیم شریفی، پس از تحمل فشارهای شدید که گفته می‌شود از سوی نیروهای منتسب به دادستان سابق تهران انجام می‌شده، موفق به خروج از کشور شده است.

به گزارش «تغییر»، این‌ها همه در حالی است که مرتکبان شکنجه و تجاوز آزادانه ایام می‌گذرانند و قربانیان و افشاکنندگان این جنایات، محاکمه و اذیت و آزار می‌شوند. «تغییر» این سخن میرحسین موسوی را صحیح خوانده است که: «سنگ‌ها را بسته‌اند و سگ‌ها را رها کرده‌اند».

» ادامه مطلب

سند رسمی سرقت علمی یکی دیگر از وزرای کابینه کودتا، این بار:‌ وزیر راه!‌

موج سبز آزادی بار دیگر منتشر می‌کند:
سند رسمی سرقت علمی یکی دیگر از وزرای کابینه کودتا، این بار: وزیر راه!‌

ادامه راه سبز «ارس»: روز گذشته سند رسمی سرقت علمی وزیر علوم دولت کودتا، کامران دانشجو را برای شما خوانندگان، از موج سبز آزادی منتشر کردیم. اما امروز نوبت می‌رسد به یک سرقت علمی دیگر توسط یک وزیر دیگر کابینه کودتا و آن شخص کسی نیست جز حمید بهبهانی، وزیر راه!‌ بر طبق این سند و با احتساب کردان و دانشجو، سومین نمونه سرقت علمی وزرای پیشین و فعلی دولت احمدی‌نژاد به اثبات می‌رسد.

این رشته سرقت‌های علمی در کابینه دولت کودتا گویی سری دراز دارد و معلوم نیست قصه رسوایی‏های دولت کودتا چه وقت می‏خواهد پایان یابد و دامنه تقلب‏ها و سرقت‏های علمی‏اش به چند وزیر رسیده است. وقتی رییس کودتا به راحتی هر واقعیتی را انکار می‌کند و در دروغگویی و بی صداقتی از همه سبقت گرفته است نباید توقع داشت که اعضای کابینه‏ اش آدم‌هایی بهتر از علی کردان و کامران دانشجو باشند.

بعد از رو شدن دست کامران دانشجو توسط مجله علمی و معتبر نیچر، اینک نوبت دزدی علمی آقای حمید بهبهانی وزیر راه کابینه کودتا بود که توسط نشریه فرانسوی لیبراسیون رونمایی شده است. طبق خبر این نشریه، یک دانشمند ایرانی به استاد دانشگاهی به نام «کریستف کلارمونت» که رییس موسسه تحقیقاتی آکادمی ناوال نیز هست ایمیل زده و در آن نشان داده که چگونه آقای بهبهانی قسمت‏هایی از مقاله‏های «کریستف کلارمونت» و همکاران چینی و یک همکار کانادیی او به نام «جری فوربز» را بدون ذکر منبع کاملا کپی برداری کرده است. لازم به توضیح است که مقاله‏های یاد شده در سال‏های 2002و2003 و 2004 منتشر شده‏اند.جناب حمید بهبهانی همراه با دو نفر ایرانی دیگر به نام‏های حسن زیاری و محمد خبیری قسمت‌هایی از مقاله‏های محققان نامبرده را کپی‏برداری کرده و مقاله‏ای به نام خود در سال 2006 و در مجله‏ای لیتوانیایی متعلق به «دانشگاه فنی ویلنیوس» منتشر کرده است.

قسمت‌هایی که در دو نسخه اصلی و تقلبی مقاله در زیر با رنگ دیگری برجسته شده است، کپی‌برداری‌های جناب آقای بهبهانی از آثار علمی دیگران بدون ذکر مرجع را به خوبی نشان می دهد. موج سبز آزادی تنها دو نمونه از سرقت علمی وزیر راه را جهت آگاهی مخاطبان در پی می‌آورد. علاقمندان به مشاهده کلیه موارد تخلف و تقلب در این مقاله می‌توانند به اینجا مراجعه کنند

اصل مفاله:

مقاله جعلی و کپی برداری شده بهبهانی:

اصل مقاله:

کپی برداری بهبهانی:

نباید از قلم انداخت که جناب بهبهانی پس از این تقلب‌ها و سرقت‌های علمی که تنها یک موردش در یک دانشگاه غیرایرانی کافیست تا طرف را برای همیشه از اعتبار علمی ساقط کند، به منصب استادی دانشگاه دانشگاه علم و صنعت رسید و استاد راهنمای پایان‌نامه دکتری رئیس دولت کودتا، محمود احمدی‏نژاد بوده نیز بوده است. احمد شیرزاد نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم، پیش از این در جایی نقل کرده بود که آقای بهبهانی جلسه پایان نامه احمدی‏ نژاد را بدون حضور ایشان و با صلواتی به پایان می رسانند و البته شاگرد هم این محبت استاد را فراموش نکرده و سمت وزارت راه کابینه کودتا را به استاد گرانقدر خود هبه می‌کنند! سوالی که در این مورد به ذهن هر کسی ممکن است خطور کند این است که در جایی که استاد راهنما در کار علمی خود شرط صداقت را رعایت نمی‌کند، چگونه می‌توان مطمئن بود دانشجویی که زیر دست او تربیت می‌شود به چنین مشکلی مبتلا نشود و مدرک تحصیلی‌اش دچار ابهام نباشد؟

قصه آمار و ارقام و اطلاعات غلط آقای بهبهانی البته سر دراز دارد و صرفا به آثار علمی (!) ایشان ختم نمی‌شود. خبرنگاران شاید بهتر از هر صنف دیگری با این نکته همدلی داشته باشند چرا که تاکنون بارها به دلیل تکذیب اطلاعات و آمار غلط و دروغین توسط بهبهانی، خبرنگاران با او درگیر شده‌اند. به گفته برخی خبرنگاران به تکذیب آار غلط توسط بهبهانی و تصحیح آن از سوی خبرنگاران، وی آنان را به خط‌گیری از احمد خرم وزیر راه دولت خاتمی متهم‌ می‌کرد. داستان دروغگویی‌های آقای بهبهانی البته تنها به فعالیت‌های آکادمیک و دادن اطلاعات غلط به خبرنگاران خلاصه نمی‌شود. ایشان از سوی همکاران نزدیک خودشان نیز بارها به دروغگویی متهم شده‌اند. یک نمونه‌ بسیار جدیدش هم مصاحبه دیروز ایلخانی، رئیس برکنار شده سازمان هواپیمایی کشوری با خبرگزاری مهر بود که صراحتا در آن مصاحبه گفته بود: "بهبهانی به راحتی دروغ می گوید". محمود احمدی‌نژاد صرف بده بستان‌های شاگرد- استادی، کسی که چنین در زندگی آکادمیک و اجتماعی- سیاسی خود بی‌کفایت و بی‌صداقت را به وزارت راه گماشته و تاوان این انتصاب غیرمدبرانه را قربانیان بی‌گناه سوانح زمینی و هوایی می‌دهند، نه جناب رئیس‌جمهور و وزرای بی لیاقت‌شان که ذره‌ای قدر و قیمت جان آدمی را نفهمیده‌اند!



» ادامه مطلب

توهین بی‌سابقه علی کردان به کارمندان امور مالی نهاد ریاست‌ جمهوری

توهین بی‌سابقه علی کردان به کارمندان امور مالی نهاد ریاست‌ جمهوری

علی کردان، در توهینی بی‌سابقه به کارمندان بخش مالی نهاد ریاست‌ جمهوری و در پی نوشت یکی از نامه‌های اداری و رسمی‌اش، آنان را «سگ» خطاب کرد. تصویر این نامه که توسط سایت جهان منتشر شده را می‌توانید در ذیل این خبر مشاهده کنید. همچنین متن پی‌نوشت نامه کردان که به دست‌خط خود وی ذیل نامه مربوط آمده به شرح زیر است:

«تعجب می کنم چک صادره ۸۸.۰۴.۳۰ چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد»




» ادامه مطلب

گزارش ویدیویی / مصاحبه رئیس دولت کودتا با شبکه سی.‏ان.‏ان CNN

احمدی‌نژاد: این موارد در حوزه کاری من نیست. قوه قضائیه مستقل است!

ادامه راه سبز «ارس»: رئیس دولت کودتا در مصاحبه‏ای دیگر با حالتی مضطرب روبروی دوربین مجری شبکه سی‏‏ان‏‏ان قرار گرفت و درحالی که گاه در پاسخ‏گویی به سوالات واضح "لری‏ کینگ" مدت زمانی طولانی مکث می‏کرد در ادامه رویه خود در بیشتر مصاحبه‏هایش به جای پاسخگویی به سوالات به طرح سوال‏هایی مشابه از مجری ‏پرداخت!.

مجری از او می‏پرسد: شما چگونه چهل میلیون برگه رای را کمتر از ۲۴ ساعت شمردید و به مردم اعلام کردید؟

احمدی‏ نژاد پاسخ می‏دهد: "خیلی ساده! چهل میلیون رای در چهل هزار صندوق ریخته شده بود و شمارش هر صندوق بطور جداگانه فقط نیم ساعت وقت می‏گیرد!"

البته وی اشاره نمی‏کند چطور همین فرمول در موارد قبلی سه الی چهار روز طول می‌کشید، در حالی که تعداد آرا در انتخابات قبلی کمتر نیز بوده است. در این میان نکته جالب توجه عدم اشاره وی به شمارش رایانه‏ ای این دوره از انتخابات است که تا به حال شمارش رایانه‏ ای از طرف مسئولین برگزاری انتخابات به عنوان دلیل سرعت شمارش آرا عنوان می‏شد.

سپس "لری کینگ" از وی می‏پرسد: هزاران نفر از مردم ایران به خیابان‏ها آمدند و گفتند در انتخابات تقلب شده است، شما چرا با خشونت با آن‏ها برخورد کردید؟

احمدی‏ نژاد باز در پاسخ به فرافکنی می‏پردازد و می‏گوید: "مگر پلیس امروز با تظاهرکنندگان در "پیتزبورگ" (مقابل اجلاس گروه ۲۰) برخورد نکرد؟ ما هم همین کار را کردیم. "

"لری کینگ" پاسخ می‏دهد: من نمی‏گویم چنین کاری صحیح است، شما مهمان هستید، من از شما می‌پرسم. چرا باید مردم را به زندان انداخت؟

احمدی‏ نژاد در اینجا ادعا می‏کند که هواداران وی اکثریت آسیب‏ دیگان حوادث اخیر را تشکیل می‏دهند!

سپس احمدی ‏نژاد می‏گوید: "آیا می‏دانید در امریکا چقدر زندانی دارید؟"

"لری کینگ" پاسخ می‏دهد: ولی هیچکدام ازآ‏‏ن‏ها زندانی سیاسی نیستند. هیچکدام به خاطر اعتراض به انتخابات به زندان نیفتاده ‏اند.

لری کینگ از احمدی‏ نژاد می‏پرسد: وقتی در زندان‏ها به زندانی‌ها تجاوز شد و شما هم این را می‏دانید و آیت‏ الله هم بر این مطلب تاکید کرد، شما چه برخوردی کردید؟

برنامه لری کینگ یکی از پربیننده ترین برنامه های شبکه سی ان ان است و احمدی نژاد در این برنامه از تکذیب قضیه تجاوز در زندان ها سرباز زده و با نوع ادبیاتی که به کار برد به نوعی به تجاوز به دختران و پسران در بازداشت گاه ها اعتراف کرد.

احمدی نژاد در حالی تجاوز به زندانیان در زندان های جمهوری اسلامی اعتراف کرد که مقامات جمهوری اسلامی پیش از این از هر شیوه ای برای تکذیب و دروغ خواندن "اتهام تجاوز به زندانیان" بهره برده بودند. در همین ارتباط، از رئیس مجلس شورای اسلامی که پس از انتشار نامه مهدی کروبی اظهارات او را نادرست دانست گرفته تا هیات سه نفره ای که از سوی رئیس قوه قضائیه برای بررسی شواهد مهدی کروبی تعیین شده بودند، همه یکصدا تجاوز در زندان ها را تکذیب کرده اند. رسانه های حامی محمود احمدی نژاد در تکذیب این قضیه تا بدانجا پیش رفته اند که خواهان برخورد قانونی و محاکمه مهدی کروبی به خاط "بردن آبروی نظام با طرح ادعاهای دروغ" شده اند.

احمدی‏ نژاد مکث می‏کند و بدون اشاره به نقش‏ اصلی حامیان خود در این جنایات پاسخ می‏دهد: "این موارد در حوزه کاری من نیست. قوه قضائیه مستقل است!" ... "گفته ام همه چیز را بررسی کنند"

احمدی نژاد در مصاحبه خود با لری کینگ حتی در پاسخ به اظهارات او در مورد تجاوز در زندان ها گفت که من از قوه قضائیه خواسته ام همه چیز را بررسی کنند و هر کس تخلف کرده بود با او برخورد کنند. جمله ای که به نوبه خود، تاییدی ضمنی بر وجود موارد تجاوز در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی تلقی شد.

کارشناسان معتقدند این پاسخ ها از سوی احمدی نژاد چه به صورت سهوی بیان شده باشند و چه به صورت عمدی و برای فرار از مسوولیت، عمدا فرقی در اهمیت قضیه نمی کند . چرا که در هر صورت، رئیس دولت جمهوری اسلامی به طور غیر مستقیم بر تجاوز در زندان ها صحه گذاشته است .

» ادامه مطلب

رسایی: احمدی نژاد همه خبرنگاران را ضربه فنی كرد، همه اجلاس گوش می دادن!

رسایی: احمدی نژاد همه خبرنگاران را ضربه فنی كرد، همه اجلاس گوش می دادن!

ادامه راه سبز «ارس»: حمید رسایی جز فراكسیون حامیان دولت در مجلس در وبلاگش نوشت:

روز سه شنبه ساعت یازده و ده دقیقه با تماس تلفنی تشریفات ریاست جمهوری بلافاصله به پاویون جمهوری اسلامی در فرودگاه مهرآباد رفتم تا همراه با هیات ریاست جمهوری عازم سفر به نیویورك و شركت در شصت و چهارمین اجلاس سازمان ملل شوم. ویزای من و برخی دوستان دیگر مجلس تا صبح روز سه شنبه صادر نشده بود كه پس از صدور با تاكید رییس جمهور تا دوستان نماینده به هیات اضافه نشدند، هواپیما از روی باند پرواز بلند نشد و نهایتا با یك ساعت تاخیری كه برای پیوستن ما صورت گرفته بود، وقتی به عنوان آخرین نفر داخل هواپیما شدم ، موتورها روشن و سفر سیزده ساعته به نیویورك آغاز شد.

برنامه های رییس جمهور مانند ایران بسیار فشرده و متراكم بود و از همان ابتدا با مصاحبه رسانه ها آغاز شد. حضور در شصت و چهارمین اجلاس سازمان ملل، یازده مصاحبه با شبكه های مختلف تلویزیونی و روزنامه های بین المللی و ملاقات با سران برخی كشورها و جلسات با دانشجویان و نخبگان فرهنگی آمریكا و ایرانیان مقیم ، تقریبا هیچ وقت خالی ای برای احمدی نژاد باقی نگذاشته بود. بعید می دانم هیچ رییس دولت دیگری با این حجم كاری در سفر به نیویورك حضور داشته باشد.

سالن سازمان ملل و جلسات آن تقریبا شبیه به مجلس خودمان بود. كشورهایی كه روسای جمهورشان نطق می كنند از یكی دو ماه قبل وقت گرفته اند. در بین نطق روسای جمهور هم اینطور نیست كه همه سراپا گوش باشند. ترددها ، مشغول بودن هیات ها به مطالعه و سخن گفتن آنان با هم امری رایج است. میزان توجه و یا عدم توجه حاضران به نطق یك رییس جمهور را از سكوت حاكم بر سالن و گوشی های ترجمه ای كه آویزان گوش هاست ، می توانستیم بفهمیم . برهمین اساس هم باید بگویم كه سخنرانی رییس جمهور ایران از جمله چند دولتی بود كه تقریبا سكوت بر جلسه حكمفرما شد و هیچ گوشی ترجمه ای بر زمین نماند كه این نشانه تاثیرگذاری جمهوری اسلامی بر مناسبات جهانی است.

در برخی از مصاحبه های احمدی نژاد با خبرنگاران شناخته شده آمریكایی كه حضور داشتم ، از همان ابتدا شاهد ضربه فنی شدن این خبرنگاران كار گشته بودم . شاید صراحت احمدی نژاد و تسلط وی بر مطالب و موضوعات مختلف و همچنین كارد تهاجمی رییس جمهورمان نسبت به سیاست دوگانه حاكم بر جریان رسانه ای دنیا كه معمولا با سئوال كردن از خود خبرنگاران در پاسخ ها همراه می شود ، یكی از مهمترین دلایل این موضوع باشد. مصاحبه با یازده رسانه مهم مكتوب و تلویزیونی ، تقریبا احمدی نژاد را خبرسازترین رییس جمهور این سفر كرده.

از جمله جلسات مهم رییس جمهور در این سفر ، جلسه ای سه ساعته با حدود دویست و پنجاه دانشجوی آمریكایی بود كه در بزرگترین سالن هتل صورت گرفت . بعد از جلسه دكتر در دانشگاه كلمبیا تقریبا هیچ دانشگاه دیگری اجازه اعطای فرصت به رییس جمهور ایران را ندارد كه البته این ممنوعیت از این سفر شامل هتل های كشوری كه مجسمه آزادی را پس از جنگ جهانی دوم با پول مردم فرانسه در یكی از جزایر خود نصب كرده هم شد ! حدود یك هفته قبل از حضور احمدی نژاد در نیویورك ، مسئولان دو هتلی كه قرارداد استفاده از سالن های آنها از حدود یك ماه قبل بسته شده بود، به صورت یك طرفه و غیر قانونی از در اختیار قرار دادن سالن های خود عذر خواستند و به همین دلیل جلسات با دانشجویان آمریكایی در سالن كوچك تری برگزار شد. نكته جالب توجه ، حضور این دانشجوبان از ایالت های مختلف آمریكا و با هزینه دانشگاه بود كه نشان از عطش جریان دانشجویی در آمریكا با شنیدن سخنان رییس جمهور كشورمان داشت.

سئوالات دانشجویان آمریكایی كاملا متنوع و متناسب با جریان اطلاع رسانی حاكم بر غرب بود و البته صراحت احمدی نژاد در پاسخ و غیر دیپلماتیك و غیر رسمی بودن آن سبب می شد تا همه دانشجویان سراپا گوش باشند تا جایی كه پس از سه ساعت ، وقتی مجری برنامه پرسید تا چه وقت دوست دارید كه جلسه ادامه داشته باشد ، یكی از دانشجویان گفت : پنج صبح و بقیه كف زدند .

تقریبا در اكثر مصاحبه ها و جلسات از این دست ، یكی از سئوالات اصلی ، موضوع انتخابات ایران و تقلب در آن و همچنین دسته گل های واهی آقای كروبی بود. واقعا تاسف خوردم كه رییس جمهور كشورمان در سفری به این مهمی و با این حجم كاری بالا ، به جای اختصاص وقتش برای دفاع از حقوق مردم ، مجبور بود به تشریح موضوع عدم تقلب در انتخابات بپردازد ، همان نكته روشن و واضحی كه امروز برخی از سیاسیون افراطی در دادگاه ها و میزگردهای تلویزیونی خود عنوان می كنند و البته بر خلاف ادعای اول آنها با بایكوت خبری دنیا مواجه است.

به نظرم تا امروز (پنج شنبه) یكی دیگر از جلسات مهم این سفر، نشست صمیمی با فعالان مذهبی و مسئولان تشكل های اسلامی در آمریكا بود . حدود سی نفر از این فعالان كه بیشتر آنها از برادران اهل سنت بودند ، در جلسه ای یك ساعته و نیمه به بیان دیدگاه های خود و همچنین طرح سئوالاتشان پرداختند. اهمیت این جلسه را وقتی بیشتر حس می كنیم كه بدانیم این افراد پل های ارتباطی ما با حدود ده میلیون مسلمان در آمریكا هستند. دو نكته قابل توجه در این این جلسه بود ، یكی وقتی كه سیاه پوستی از میان علمای حاضر به انتخاب چهار سال قبل احمدی نژاد در حالی كه ناشناخته بود اشاره كرد و پس از چهار سال كار و تلاش كه صدای آن به آمریكا هم رسیده بود، انتخاب مجدد وی را بدیهی و طبیعی می دانست و آن را دلیل كافی برای عدم تقلب برشمرد و دومی هم تشكر چند تن از علمای سنی جلسه كه ابراز داشتند هر ساله روسای كشورهای اسلامی به سازمان ملل می آیند ولی تنها شما هستید كه ما را دعوت می كنید و باب گفتگوی با ما را باز كرده اید.

حضور عناصر ضد انقلاب اعم از سازمان منافقین ، سلطنت طلبان و گروه های معاند دیگر ، به گفته ایرانیان مقیم و برخی از دوستان كه در سال های قبل هم در هیات حضور داشتند، هیچ افزایشی از نظر تعداد نداشت. هر روز صبح و بعد از ظهر حدود دویست نفر در برابر مقر سازمان ملل و شب ها هم حدود صد نفر در برابر هتل محل اقامت جمع می شدند و شعار می دادند. تنها تفاوت امسال این جماعت ، رنگ سبز لباس ها و مچ بندهایشان بود. هر بار كه ما قصد داشتیم به جلسات سازمان ملل برویم و یا داخل هنل شویم ، شعار دادن های این جماعت هم آغاز می شد. در هیات امسال برای بار اول دو روحانی (بنده و آقای میز تاج الدینی) نیز همراه رییس جمهور در هیات حضور داشت و همین موضوع سبب شد تا در مواقعی كه ما قصد تردد به هتل را داشتیم ، شعار دهندگان ماهیت حقیقی خود را بیشتر نشان دهند. شاید تلخ ترین لحظات نیز همین اوقات بود نه به دلیل توهین آنها به ما بلكه به خاطر فحش و ناسزاها به پیامبر خدا و اهل بیت و رهبر فقید انقلاب كه از زبان برخی از این سبزپوشان و جماعتی كه عكس موسوی را به دست داشتند ، جاری می شد و البته به هیچ وجه مورد اعتراض دیگر شركت كنندگان قرار نمی گرفت!

با دیدن این صحنه ها واقعا برای امسال آقای موسوی و خاتمی كه هر دو سیدند تاسف خوردم ، برای خط امامی كه اینها دم از آن می زنند. بارها گفته ام كه این چه خط امامی است كه از بوش ، اوباما ، مركل ، ساركوزی ، ربع پهلوی ، رجوی گرفته تا صدای آمریكا و صدای اسرائیل و رادیو منافقین و شبكه های ماهواره ای ضد انقلاب دم از آن می زنند؟

شاید گفته شود كه این جماعت چه ارتباطی با موسوی و خاتمی دارند، قطعا آنها هم از ناسزا به اهل بیت ناراضی اند ، بله قطعا چنین است اما آیا آنها از خود نمی پرسند كه چرا این جماعت هتاك به آنها دل خوش كرده اند و با نمادهای آنها به این میادین می آیند !؟ اصلا وقتی نمادی را تا این اندازه دست مالی كردند و به كثافت آغشته شد ، آیا هم چنان باید به عنوان راه سبز امید از آن نام برد و نباید از آن اعلام برائت كرد؟ سال 1380 را به یاد آوردم كه آقای خاتمی در انتخابات هشتم ریاست جمهوری برای بار دوم به ریاست جمهوری رسید و جماعتی از حامیانش در قم در حالی كه شادی می كردند ، با دیدن روحانیون به تمسخر آنها می پرداختند! عمامه به سری رای آورده بود ، اما عمامه به سران مورد اهانت قرار می گرفتند؟! فاعتبروا یا اولی الابصار.


» ادامه مطلب

احمدی‌نژاد: اگر در ایران آزادی نبود خاتمی باید در زندان می‌بود

احمدی‌نژاد: اگر در ایران آزادی نبود خاتمی باید در زندان می‌بود

محمود احمدی نژاد، رییس دولت کودتا در گفتگو با رادیوی سراسری آمریکا، در پاسخ به سوالی در خصوص اظهارات سیدمحمد خاتمی مبنی بر زندانی شدن افراد به دلیل اظهار نظر و تحت فشار بودن بازداشتی های اخیر برای اعتراف، گفت: در ایران آزادی وجود دارد و همه می توانند اظهار نظر کنند. این نظر آقای خاتمی است و اگر این گونه بود، خود آقای خاتمی هم باید در زندان می بود.
احمدی نژاد در جریان سفر خود به نیویورک در گفتگو با «ان پی آر» تصریح کرد: من شخصا از اینکه کسی در زندان باشد، ناراحت و متأسف هستم ولی در جمهوری اسلامی ایران کسی بی دلیل به زندان نمی رود و هیچ کس به دلیل مخالفت با من، به زندان نرفته است.

محمود احمدی نژاد در ماه های اخیر و حتی پیش از برگزاری انتخابات از سوی منتقدین خود برای دروغگویی های مداوم وبدیهی اش مورد اعتراض قرار داشته است.

او در پاسخ به پرسش مجری شبکه رادیویی «ان.پی.آر» مبنی بر اینکه با وجود آزادی بیان در ایران، آیا تضمینی وجود دارد که زندانیان حوادث اخیر آزاد و روزنامه های منتقد از حالت توقیف خارج شوند؟ گفت: ده ها روزنامه در ایران علیه من مطالبی عنوان کرده اند اما من از هیچ کدام از آنها شکایتی نکردم.دستگاه قضایی نیز در ایران مستقل بوده و طبق قوانین کشور عمل می کند.

وی در پاسخ به این سوال که آیا درست است که برخی معترضین به نتیجه انتخابات در ایران شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفته اند و اظهارات آقای کروبی در این زمینه صحت دارد، اظهار داشت: چنین مطالبی صحت ندارد. اگر نیروهای امنیتی در این خصوص تخلفی انجام داده باشند ، دستگاه قضایی با آن طبق قوانین ایران قاطعانه برخورد خواهد کرد. کمیته رسیدگی به این موضوع در ملاقاتی با آقای کروبی در این خصوص از وی اسناد و اطلاعاتی خواستند که ایشان گفت به دلیل اینکه عصبانی بوده ، آن مطالب را عنوان کرده و اسناد و مدارکی در دست ندارد.

احمدی نژاد در پاسخ به این سوال که در روز قدس کسانی بودند که شعار می دادند فلسطین را رها کنید و به فریاد ایران برسید، آیا مطرح کردن موضوع هولوکاست در روز قدس ابزاری برای کمرنگ کردن مسائل اخیر در ایران می باشد، اظهار داشت: این مطالب مبنایی ندارد.

وی تصریح کرد: ده ها هزار نفر در تهران تظاهرات کردند و چند هزار نفر هم حرف دیگری می زدند. این هیچ منافاتی با هم ندارد ، چرا که در ایران دموکراسی حاکم است و اکثریت حاکم حرفشان همین است که دولت می گوید.

اظهارات احمدی نژاد در حالی بیان می شود که مخالفان دولت در راهپیمایی میلیونی خود در روز قدس با سر دادن شعارهایی همچون، " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"، " فلسطین را رها کن، فکری به حال ما کن" و " دولت کودتا استعفا، استعفا" مخالفت خود با دولت احمدی نژاد وسیاست های او را اعلام کردند.

رییس دولت کودتا در پایان افزود: موضوع هولوکاست به هیچ وجه یک موضوع انحرافی نیست و نمی شود برداشت این چنینی از صحبت های من کرد. من بیشترین انتقاد ها را به سیستم اداره کشور داشته ام و این مطالب موضوع انحرافی نیست زیرا حرف من حرف مردم است.

احمدی نژاد در جریان سفرش به نیویورک نیز هر روز با تظاهرات دهها هزار نفری طرفداران جنبش سبز مواجه بوده است. سبزهای خارج از ایران همگام و همراه با هموطنان خود در داخل ایران اعتراض خود را نسبت به کودتای انتخاباتی اعلام کردند.
» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۷/۰۳

حسین طائب در تدارک پروژه‌های جدید برای لوث کردن پرونده قربانیان خشونت‌های بعد از انتخابات

بعد از سرحلقه‌گی سرکوب‌های پس از انتخابات اینک:
حسین طائب در تدارک پروژه‌های جدید برای لوث کردن پرونده قربانیان خشونت‌های بعد از انتخابات

پس از این که نوروز از سناریوی سعيده پور آقایی براي لوث کردن موضوع تجاوز، قتل و شکنجه در بازداشتگاه‏های کودتاگران طراحی شده بود پرده برداشت، یک مقام آگاه در تماسی با موج سبز آزادی از ماموریت طائب در به انجام رساندن پروژه جدیدی برای انحراف در پرونده جنایت‏هاي اخير و مخصوصا تجاوز به زندانیان خبر داد.


بعد از این که پرونده تجاوز و شکنجه‌های غير متعارف در بازداشتگاه‌های وابسته به کودتاگران افشا شد و گروهی از آنان دست تظلم‌خواهی سوي چهره‌هاي اصلاح‌طلبی چون شیخ مهدی کروبی دراز کردند و به واسطه او در قوه قضاييه اقامه دعوا کردند، گروهي از پادوهای دولت کودتا به سرپرستي حسین طائب مامور طراحی سناريوهایي شدند تا اين موضوع را لوث کرده و تجاوز و شکنجه‌هاي غیرمتعارف در بازداشتگاه‌ها را دروغ جلو دهند.

اگرچه اين روزها با افشاگری‌هاي شيخ اصلاحات و گروهی دیگر اين موضوع قابل انکار نيست و حتی به استناد بولتن محرمانه اعضای موتلفه اسلامی در گزارش‌های رسمی شورای عالی امنیت ملی نیز اين موضوع مورد تایید قرار گرفته است، اما افشای سناریوهاي طراحی شده، مي‌تواند سرنخ‌های خوبي برای رسيدن به آمران و عاملان چنین جنایت‏هايی به آزاديخواهان و حتی چهره‏هاي معتدل و مومن اصولگرا بدهد.

البته بعد از این که تصاویری از خبر درج شده در بولتن محرمانه موتلفه اسلامی در موج سبز آزادی منتشر شد، اين حزب با تایيد وجود چنین خبری در بولتن خود، اصل خبر را تکذیب و ادعا کرد که انتشار آن را ناشي از اشتباهات فنی عنوان کرد.

طائب که پیش از این سناریويی را درباره قتل ترانه موسوی اجرا کرده بود و با مجبور کردن فردی که عروسی به نام ترانه موسوي داشتند، خواسته بود اصل موضوع را لاپوشانی کند، چند سناریوی دیگر نیزدر این زمينه به مرحله اجرا در آورد که بعضي از آن‌ها از بدو ماجرا مشکوک بود و مورد توجه قرار نگرفت و ماهيت برخي از سناریوها هم در میانه کار معلوم شد.

برخی از منابع آگاه از حسین طائب به عنوان یکي از عوامل شکنجه‌هاي غير متعارف یاد می کنند که اگر چه صحت و سقم اين خبرها کاملا معلوم نشده است اما تلاش‏‌های وی برای اجراي سناریوهايي چون سناریوی سعیده پورآقايی و ترانه موسوي خود تاییدی بر این ماجرا است.

چنين تلاش‏هايی در حالي از سوی طائب و همکارانش انجام مي‌شود که انتقادها به او در میان اصولگرایان نیز افزايش یافته و در برخي از نشست‌هاي خصوصي اصولگرایان او را به عنوان یکي از افرادی می‌شناسند که مسبب خشونت‌ها و پیچیدگی اوضاع کشور شده است.

تا وقتی که کساني مانند طائب حداقل به خاطر اجرای سناریوی ترانه موسوی که دروغ بودن آن روشن شده است و در نامه شيخ مهدي کروبي به جزيیات آن اشاره شده بود و رادان که اغلب بازداشت شدگان کهريزک از او حضور او در شکنجه‌گاه کهریزک خبر داده‌اند، به پای میز محاکمه کشيده نشوند، اقدامات مقامات عالی‏رتبه کشور بیش‌تر جنبه نمایشی دارد و به قصد انحراف افکار عمومی و فریب مراجع و منتقدان مذهبی است.

گفته می‌شود غیبت طولانی مدت رسانه‌ای طائب و رادان نیز به توصيه همین مقامات صورت گرفته و برای فراموش شدن نقش آن‏هاست وگرنه طائب همچنان مشغول همکاري با کودتاگران و اجرای سناریوهايی است که در اکثر موارد به علت آگاهی ملت از دروغ‏گویی و فریب‏کاری کودتاگران ناکام مي‏‌ماند.

» ادامه مطلب

سند رسمی سرقت علمی بی شرمانه وزیر علوم دولت کودتا

موج سبز آزادی منتشر می‌کند:
سند رسمی سرقت علمی بی شرمانه وزیر علوم دولت کودتا

در روزهای گذشته پیام‌های زیادی درباره افشاگری اخیر مجله علمی نیچر درباره سرقت علمی وزیر علوم دولت کودتا برایمان فرستاده شده است. موج سبز آزادی پیش‌تر از این در دو گزارش مفصل به بررسی وضعیت مدرک تحصیلی وزیر علوم پیشنهادی رئیس دولت کودتا یعنی کامران دانشجو پرداخته بود و نشان داده بود که مدرک تحصیلی او دارای ابهامات فراوان است.

کامران دانشجو در معرفی‌نامه‌اش به عنوان فرد پیشنهادی احمدی‌نژاد برای تصدی وزارتخانه علوم ادعا کرد که دارای مدرک «دکترای هوافضا از کالج لندن» است و در جای دیگر هم گفته بود که فارغ التحصیل «انستیتو امپریال منچستر» است. ولی هیچ کدام از این دانشگاه‏ها در تاریخ انگلستان وجود خارجی نداشته و ندارند!

همچنین به تفصیل در دو گزارش قبلی موج سبز آزادی توضیح داده شده بود که در هیچ یک از کتابخانه‌های دانشگا‏ه‏های انگلستان با نام‏های مشابه هم اثری از پایان نامه این آقا نیست و هیچ مدرک معتبر و موثقی مبنی بر تحصیل کامران دانشجو در مقطع دکترا در انگلستان غیر از مدعیات خود او وجود ندارد.

اصل گزارش را اینجا بخوانید

با این همه از جایی که به گفته آقای رئیس‌جمهور این کاغذپاره‌ها هیچ ارزشی ندارند، کامران دانشجو از سال‌ها قبل در دانشگاه علم و صنعت به عنوان «استاد تمام» مشغول تدریس است و با همین مدرک دانشگاهی در چندین مسئولیت مهم دولتی نیز حضور یافته است. تنها سند افتخار او در طول دوران اقامتش در انگلستان نیز در آتش زدن یک کتابفروشی به خاطر فروش کتاب سلمان رشدی خلاصه می‌شود که البته به همان دلیل هم تا زنده است حق ورود به انگلستان و كشورهای پيمان شينگن را ندارد. با وجود تمامی این ابهامات و مدارک روشن در مورد سابقه مشکوک تحصیلی آقای دانشجو نمایندگان مجلس طرفدار دولت کودتا به توضیح‏های سرسری و کوتاه در این مورد بسنده کردند و به فردی بی‏صلاحیت و با چنین سابقه سیاه تحصیلی رای اعتماد دادند تا سکان علم و دانش کشور را به دست بگیرد و در مقام وزیر علوم و تحقیقات و فن‏آوری به ارتقاء کیفیت علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها همت گمارد!

و اما از آنجایی که کوبیدن بر طبل رسوایی آقایان همیشه باید نه فقط به گوش مردم ایران که به گوش دورترین ساکنان جهان هم برسد، این بار نیز گوشزدهای پی در پی در سایت‌ها میسر نیفتاد و این رسوایی وارد فاز جدیدی شد تا متقلب بودن وزیر علوم دولت کودتا نه فقط به مردم ایران که به گوش همه دنیاهم برسد! مجله علمی نیچر، یکی از معتبرترین نشریات علمی جهان است که چند روز پیش دست آقای کامران دانشجو را برای جمعیت دانشگاهی جهان رو کرد و با انتشار مقاله ساختگی ایشان و مقاله مرجع و اصلی نشان داد که چگونه او دست به سرقت علمی زده است.

جریان از این قرار است که کامران دانشجو در مقاله‏‌ای که همراه با فرد دیگری به نام مجید شهراوی نوشته و چاپ کرده‏اند، از مقاله‏ای که در سال ۲۰۰۲ بوسیله محققان کره ای انتشار یافته بود کپی برداری نموده‌اند و بدون ذکر منبع دست به انتشار این مقاله زده‌اند. جالب اینجاست که جناب دانشجو به کپی‌برداری از یک مقاله بسنده نکرده‌اند و در قسمت‌های دیگری از این مقاله تقبلی به کپی برداری از مقاله دیگری که توسط محققان آمریکایی، انگلیسی و چینی در سال ۲۰۰۳ چاپ شده، پرداخته است. آنتونی دویل ادیتور مجله «اسپرینگر ژورنال مهندسی با کامپیوتر» که مقاله دانشجو را چاپ کرده در مصاحبه خود با نیچر گفته است که مجله‏اش در شماره بعدی خود مقاله دانشجو را به عنوان یک سرقت علمی‌ معرفی‌ خواهد کرد. در این میان یکی از دانشمندان دانشگاه جنوب کالیفرنیا که خواسته نامش فاش نشود در پیامی به موج سبز آزادی نشان داده است که چگونه «مقدمه مقاله جناب آقای دانشجو کلمه به کلمه کپی برداری شده است.» این دانشجو همچنین افزوده است که «در قسمت‏های دیگر هم این کپی برداری به چشم می‏خورد و در حالی‌که متن انگلیسی مقاله یاد شده بسیار ناشیانه به طرز تابلویی در جاهایی که کپی برداری صورت گرفته ناگهان، انگلیسی متن روان می‌شود ولی قسمت‏هایی که خودشان سعی کرده‏اند چیزهایی به متن اضافه کنند انگلیسی روانی ندارد.

بنابر گفته این دانشجو، «تقریبا تمام اعداد و زیر نویس‌های مقاله دانشجو از مقاله کره‏ای کپی برداری شده که در بعضی جاها ترتیب آنها عوض شده است ولی در بعضی جاها دانشجو حتی به خود زحمت تغییر مکان زیرنویس‌ها را هم نداده و عینا موبه مو مقاله کره‏ای را کپی کرده است.» شایان ذکر است که آقای دانشجو به یکبار سرقت علمی و ادبی بسنده نکرده و مقاله دیگری از او و همکارش در مجاله «ژورنال مکانیک» در سال ۲۰۰۹ نیز منتشر شده است که کپی برداری از مقاله یک دانشمند آمریکایی بوده که در سال ۲۰۰۶ نوشته شده است. دانشجویان و دانشگاهیانی که تجربه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور را دارند به خوبی عمق قبح این جریان را درک می‌کنند و می‌توانند بفهمند وقتی یک آکادمیسین یا دانشجو در دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی دست به تقلب بزند در حقیقت گور زندگی علمی و دانشگاهی خود را برای همیشه کنده است.

استفاده از حتی یک کلمه از دسترنج علمی دیگران از هتک آبروی یک فرد هم بدتر است. در دانشگاه‌های معتبر دنیا، قوانین بسیار سفت و سختی برای سرقت علمی (plagiarism) وجود دارد و هر دانشجو به محض ورود به دانشگاه باید واحد درسی مخصوصی جهت آشنایی با نحوه استفاده از آثار دیگر محققان و دانشمندان را سپری کند. حتی بهره‌گیری از یک متن علمی در صورت تغییر واژگان متن هم تقلب محسوب می‌شود و اگر یک اثر علمی، کوچکترین نقشی در الهام بخشیدن به دانشجو برای انجام یک کار علمی هم داشته باشد، آن دانشجو موظف به ذکر نام آن منبع به عنوان یکی از مراجع تحقیق خود است. تقلب در سیستم دانشگاه‌های معتبر جهان شرم‌آورترین عملی است که ممکن است یک نفر مرتکب شود و در صورت ارتکاب به این عمل زشت، تعلیق و یا اخراج از تحصیل برای همیشه را در پی خواهد داشت.

حال با چنین قواعد سفت و سختی، باید دید آقای کامران دانشجو که به قول خودشان دنیادیده هم هستند و احتمالا از عمق قبح عملشان آگاهند چرا دست به چنین عملی زده‌اند؟ آیا لحظه‌ای با خود نیندیشیدند که به محض ورود یک اثر آکادمیک به زبان انگلیسی به دنیای نت ممکن است، صاحبان آن اثر، با این تقلب شرم‌آور روبرو شوند؟

آیا آقای دانشجو لحظه‌ای فکر نکرد که آکادمیسین‌های دنیا با این دست مسائل به هیچ عنوان شوخی ندارند و به این راحتی‌ها از کنار آن نمی‌گذرند؟ و از همه مهم‌تر، سوالی که نه فقط موج سبز آزادی، بلکه هر ایرانی فرهیخته‌ای به کرات می‌پرسد این است که چگونه "دانشجو"ی متقلبی که در دوران تحصیلش حتی یک مقاله علمی نتوانسته تولید کند و اکنون بر مسند استادی دانشگاه تکیه زده چگونه دانشجویانی که زیر دست او پرورش پیدا می‌کنند را به لحاظ علمی امین و صادق بار خواهد آورد؟ و مساله‌ای که شاید از همه این‌ها سوال برانگیز باشد مربوط به نقش کلیدی این فرد متقلب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری به عنوان رئيس ستاد انتخابات کشور است. آیا کسی که به این راحتی دسترنج علمی دیگران که زائیده سال‌ها تلاش و زحمت شبانه‌روزی آنهاست را به نام خود سند می‌زند، می‌تواند از رای مردم کشورش که دسترنج ماه‌ها شور و شوق و تلاش و زحمت شبانه‌روزی احزاب، گروه‌ها و جوانان و مردان و زنان ایران‌دوست پاسداری کند؟

موج سبز آزادی برای نمونه قسمتهایی از متن انگلیسی این دو مقاله را آورده تا نشان دهد که چگونه آقای دانشجو و همکارش دست به این سرقت علمی بی‌شرمانه زده‏اند.


مقدمه اصل مقاله:


مقدمه مقاله تقلبی کامران دانشجو که کلمه به کلمه از مقاله بالا کپی برداری شده است:


چکیده اصل مقاله:


چکیده مقاله تقلبی کامران دانشجو :


پیوندهای مرتبط با این مطلب:
» برگزار کننده انتخابات ۲۲ خرداد متقلب حرفه ای است

» ادامه مطلب

آقای احمدی نژاد! دو سوال بی رحمانه دارم، فقط دو دقیقه سکوت کن

آقا رئیس، این بار به جای پاسخ بیندیش!

رییس جمهور آقا !

به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.

آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.

آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.

آزادی یعنی همین که تو لبخند معروفت را به دوربین های تمامی عکاسان دنیا نشان دهی و هرچه دلت خواست به رسانه های دنیا بگویی و فردا بدون سانسور، عکس و حرفت در روزنامه های جهان بنشیند. آزادی این نیست که از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و دادستانی و باقی مراکز نظارتی و امنیتی ایران اسلامی، برای دفتر روزنامه ها، خروار خروار بخشنامه بفرستید که اگر مصاحبه فلان مقام آمریکایی را چاپ کنید به سرنوشت باقی روزنامه های به محاق رفته گرفتار می شوید.

آزادی یعنی همین که آن خبرنگارهای نور چشمی که در هیات همراه تو به آمریکا آمده اند به آسانی به مراکز شهر می روند و از فقر آمریکا هم گزارش می دهند و این اصلا اقتصاد و اقتدار دولتی را متزلزل نمی کند و دولتی از ترس مخدوش شدن صورتش، خبرنگارانت را به بند و حبس نمی کند و آنها اگر توان داشته باشند، می توانند تند و تند از آنچه در شهر می گذرد خبر مخابره کنند. آزادی این نیست که اگر یک دختر بیست و سه ساله فرانسوی، و یا یک خبرنگار نشریه آمریکایی، یک ایمیل ساده به دوستانش می فرستد و عکس و خبر آنچه در خیابان های جمهوری اسلامی می گذرد را برای دوستان و یا همکارانش مخابره می کند، آنگاه دولت شما بلرزد و دخترک و خبرنگار جوان را ابتدا در انفرادی بیاندازد و سپس از آنها اعتراف بگیرند و عاقبت رسوای جهان شوتد که یک ایمیل یا خبررسانی معمولی هم می تواند در ایران زندگی یک خارجی را نابود کند.

آزادی یعنی همین که به تو تریبون می دهند تا قصه حسین کرد شبستری را هم با معجونی از لبخندهای همیشگی ات حواله رسانه های آزاد اینجا کنی و هیچ دست و دلت نلرزد که حرف هایت را وارونه می سازند و ترجمه خودشان را روی آن می گذارند و حتی در کریسمس شان هم از تو برای فرستادن پیام به ملت شان دعوت می کنند. آزادی این نیست که تلویزیون جمهوری اسلامی جرات پخش پیام تبریک عید نوروز رئیس جمهور آمریکا به ملت ایران را که ندارد هیچ، صدای اوباما را سانسور می کنند و ترجمه ای کاملا متفاوت و متناسب با منویات خود را بر آن می گذارند تا یک دشمن خیالی برای ملت ایران خلق کنند و همه قصور را هم بیاندازند گردن این دشمن همیشه در صحنه.

آزادی یعنی همین که دستت به خون هم اگر آلوده باشد باز هم دستت را پس نمی زنند و برایت صندلی پیش می کشند تا بگویی ندا آقا سلطان به دستور هیچ سلطانی در ایران کشته نشده و این یک مرگ اتفاقی یا مشکوک بوده است. آزادی یعنی همین که تو به جای فریاد زدن بغض میلیون ها ایرانی و به همراه داشتن عکس عزیزان خانه مشترکت ایران، ناگهان عکس زن مصری را از جیب کت خود در بیاوری و چهره در هم بکشی و بغضی ساختگی تقدیم دوربین های آمریکایی کنی و کمی هم ادامه می دادند اشکی هم به چشم هایت جاری می ساختی تا بگویی تا چه اندازه متاثری که خبر کشته شدن این زن مصری در آلمان مثلا چند درصد کمتر از خبر کشته شدن ندا آقا سلطان انعکاس جهانی یافته است.

آقای احمدی نژاد!

اگر بر فرض، زن مسلمان مصری را در آلمان کشته اند، ندا، دختر جوان ایرانی را خود ایرانی های به اصطلاح مسلمان کشته اند و برای همین است که دنیا می خواهد بداند سینه درانی تو و همپالگی هایت در دولت جمهوری اسلامی ایران تا کتون برای کشف قانلان ندا، چه کرده است؟ برفرض که تو زیرک بودی و سوال را با سوال جواب دادی و حالا قهرمان دنیای اسلام شدی، اما زیرکی را کنار بگذار و یک بار با شرف و شعور و احساس انسانی ات به دو پرسش ساده من جواب بده. اصلا جواب هم پیشکش، برای این دو سوال ساده، تنها دودقیقه سکوت کن، دو دقیق وقت بگذار ، دو دقیقه فکر کن، شاید قلب و وجدانی در وجودت یافت شود و از این پس وقتی دهان برای توجیه و توضیح ناراست می گشایی، دست و دلت کمی بلرزد:

اگر به دختر جوان تو، نه در آلمان ، در همان همسایگی خودت، کسی چنان گلوله می کشید که به گاه جان دادن، چشم های معصوم و ملتمس اش به آسمان، خیره باقی می ماند و از قلب و سینه اش خون بر سنگفرش خیابان های نارمک تهران جاری می شد و آنگاه همسرت با سینه ای مالا مال درد در مقابلت ضجه می زد و می گفت، فقط بگو چه کسی دختر بی گناهم را کشته است، تو چه می کردی ؟ آیا باز هم عکس زن مصری را از کت جیبت در می آوردی و بر صورت زرد و رنگ پریده زن داغدیده ات می کشیدی؟ یا کمی انسانیت به خرج می دادی و جوانمردانه پی قاتل می رفتی به جای توجیه قتل؟

ما هیچ کاری نداریم که غرب چه می گوید و رسانه های جهان تا چه اندازه برای ندای ما سینه دری می کنند. ما نه دلداری آنها را نیاز داریم و نه محتاج مجلس و دولت آلمان و فرانسه و آمریکاییم. ملت با غیرت ایران دست نیاز به سمت تو که از مرگ ما نمی رنجی هم دراز نمی کند تا چه برسد دست به سمت بیگانه دراز کند که از مرگ ما مستندی برای به مسند نشستن خود برای آقایی جهان می خواهند بسازند. نه آقاجان ! ملت بزرگ ایران برای ندا و باقی عزیزان از دست رفته اش ، نیازمند گریه احمدی نژاد و سارکوزی و اوباما و دیگران نیست و منت برای همدردی نمی کشد که مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است.

و اما سوال دوم که خودم هم از طرح آن تنم می لرزد و خجالت زده ام اما چاره ای نمی بینم. از جنس خودت می پرسم که در پاسخ به مرگ ندا مرگ دیگری را علم کردی. اگر پسر جوانت را به هر دلیلی به کهریزک می بردند و با باتوم به همان پسری که داماد اسفندیار مشایی نیز هست ، تجاوز می کردند و سپس شما با شرمساری به پزشکی قانونی می رفتید و آنجا نیز برگه تایید می گرفتید که ایشان از ناحیه مقعد دچار آسیب شده است (جمله ای که در برگه تایید یکی از شاهدان تجاوز قید شده است) و با چشم های خودتان چشم های غمگین دلبندتان را می دیدید که چندین بار هم اقدام به خودکشی کرده است، آنگاه چه می کردی؟ آیا باز هم آب شدن ذره ذره فرزندتان را در خانواده و جامعه می دیدی و کماکان تجاوز و تعرض و وحشی گری های مشهود را به منظور حفظ آبروی نظام انکار می کردی؟

جناب احمدی نژاد! از تو جواب برای این دو پرسش ساده اما تلخ نمی خواهم، اما می توانم از مردم دلشکسته ایران بخواهم، هربار که تو را می بینند از تو همین دو پرسشی که طرح آن هم سخت و عذاب آور است را مدام بپرسند تا شاید روزی که به خانه بر می گردی، وقتی چشم در چشم پسر و دختر جوانت، شدی، یادی هم از پسران و دختران جوان ایران ویران ما بکنی که این روزها انکار می شوند چون متاسفانه کسی که قبای پدری شان را به تن کرده، این روزها عکس یک زن مصری مسلمان را در جیب کتش دارد و دردهای آنها که در خانه خودش دارند ذره ذره آب می شوند و می میرند را نمی بیند. به چشم های فرزندانت خوب نگاه کن! شاید به خاطر بیاوری که فرزندان دیگر ایران ، ندا و ابراهیم ، در خانه خودمان، باگلوله و باتوم، کشته و مورد تجاوز واقع شده اند. وای بر پدری که چشم های خیس و دردمند فرزندانش را می بیند وکماکان با یک لبخند مشمئز کننده در برابر این چشم ها، خود را پدر بنامد. وای به دولتی که چشم پر درد یک ملت را می بیند و کماکان با یک لبخند بی درد، خود را رئیس دولت آن ملت بنامد و جرات نکند عطای یک ریاست خونین و بی افتخار را به لقای آن ببخشد.
. .
مسیح علی نژاد
» ادامه مطلب

سعید حجاریان: ایدئولوژی نظام به یک مارکسیسم مبتذل تغییر یافته است

انتخابات دهم بیانیه‏ای برای یک تغییر ایدئولوژی بود:
سعید حجاریان: ایدئولوژی نظام به یک مارکسیسم مبتذل تغییر یافته است

"...نفرت نشان داده شده پس ازانتخابات در هیچ یک از لایه های تمدنی مردم ایران، قبل و بعد ازاسلام وجود ندارد... ومن را یاد تصفیه های خونین سال 54 سازمان[مجاهدین] و نفرتی که در کشتن مجید شریف واقفی نشان داده شد انداخت...این ناشی ازیک مارکسیسم مبتذل است..."؛این حرف‏های سعید حجاریان در حالیکه به سختی تکلم می کرد و سعی می کرد از دخالت مجری در صحبت‏هایش جلوگیری کند، بسیار مهم و حیاتی است.

مجید شریف واقفی یعنی چه؟

مجید شریف واقفی - که دانشگاه شریف به نام اوست - فردی بسیار پاک و خودساخته بود او عملیاتها و تلاشهای بسیاری برای تثبیت سازمان انجام داد و به یکی رهبران آن تبدیل شد. اما پس از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلامی به مارکسیسم - در سال 54 - و بعد از آنکه در هیچ یک از صحبتهای درون سازمانی قانع نشد، توسط همسرش به سر قراری کشیده شد و توسط وحید افراخته ترور شد. جنازه ی او را به بیابان مسگرآباد بردند و آتش زدند. او گفته بود نمی خواهد علیه سازمان فعالیت کند اما با سازمان هم نخواهد بود، اما جوابش این بود :"یا با ما یا علیه ما". چیزی که زیبا کلام معتقد است الان استراتژی طیف احمدی نژاد و اقتدارگرایان است.

نفرت یعنی چه؟

حجاریان در صحبت‏هایش از "خشونت" استفاده نکرد، او گفت:"نفرت". نفرت بسیار بیشتر جنبه ی عقیدتی و ایدئولوژیک دارد. یک پدر ممکن است در مقابل فرزندش دست به خشونت بزند اما از او نفرت ندارد. نفرت چیز دیگری است. سالها انباشته می شود :"خشم انقلابی خود را نگه دارید" رای ما جمله ی آشنایی است. اصلاح طلبانی که در زندانند گفته اند سالها زندگی خصوصی آنها زیر نظر بوده است. الان از آنها در مورد 18 تیر 78 - یعنی ده سال پیش - سوال می کنند. نفرتها را انباشته اند. کاری که نسبت به زیدآبادی می کنند خشونت نیست، نفرت است. دهان روحالامینی را با خشونت خرد نکردند و کهریزک خشونت نبود، به جز نفرتی ایدئولوژیک و مغزهایی شسته شده چیز دیگری نمی تواند این کارها رابکند. همان نفرتی که جنازه شریف واقفی را آتش زد.

مارکسیسم مبتذل یعنی چه؟

حجاریان معتقد است هیچ ایدئولوژی ایرانی و اسلامی امکان تولید چنین نفرتی را ندارد. او مارکسیسمی مبتذل و پیامدهای آن را - با توجه به شاهد تاریخی سازمان مجاهدین- پیش می کشد. طبقه بندی و ایجاد تضاد در جامعه ، عوامفریبی ها و شعارهای پوپولیستی، دادگاههای فرمایشی ، کشتن و زندانی کردن قدیمی ترین همرزمان و برجسته کردن نقش رهبر در جامعه در حد شخص پرستی از نشانه های این تغییر ایدئولوژی است. اما ابتذال آن به خاطر سست بودن پایه های نظری و فرصت طلب - اپورتونیست - بودن پیروان است.

دیشب حجاریان گفت گروهی با تغییر ایدئولوژی نظام به مارکسیسمی دم دستی و پروراندن گروههای دارای نفرت برای رسیدن به اهداف سیاسی دست به اقداماتی زده اند که مجاهدین خلق هنگام تغییر ایدئولوژی زدند.

اما داستان مجید شریف واقفی ادامه عبرت انگیزی دارد. وحید افراخته که مجید را کشت و بسیار انقلابی جلوه می کرد، آمریکایی ها را ترور کرد و کوچکترین سازش پذیری را رد می کرد چند ماه بعد توسط ساواک دستگیر شد. او بدون کمترین مقاومتی هرچه می دانست گفت و حتی کسانی را هم که حدس می زد مبارز باشند لو داد. کار او به جایی کشید که با ماشین در شهر می چرخانندش و هر کسی را که فکر می کرد جایی دیده است نشان می داد.

اما بدلیل اینکه آمریکایی ها را ترورکرده بود او را عفو نکردند. موقع اعدام قلم و کاغذ خواست و نوشت:"...می خواهم همچون سربازی فداکار برای شاهنشاه محبوبم و ملت عزیزم بمیرم. آرزو دارم یکی از مقامات کمیته -مشترک - را که مرا می شناسد ببینم و مطالبی را عرض کنم". اما کسی به حرف او وقعی ننهاد و اعدام شد.

این شاید سرنوشت کسانی باشد که الان باتوم یا اسلحه بدست "خشم انقلابی " خود را بر سر "مزدوران آمریکا و صهیونیست" خالی می کنند. کسانی که دانش خود را از بولتنهای داخل سازمانی می گیرند و هرگونه فکرکردنی را "وسوسه ای شیطانی" می دانند که باید از آن توبه کرد.


برگرفته از: وبلاگ بچه جنوب شهر

» ادامه مطلب

تنها نمایندگان ۴۵ کشور به سخنرانی رئیس دولت کودتا گوش دادند

تنها نمایندگان ۴۵ کشور به سخنرانی رئیس دولت کودتا گوش دادند
ادامه راه سبز «ارس»: با مشخص شدن اسامی کشورهایی که نمایندگان آنها در هنگام سخنرانی محمود احمدی نژاد اجللاس عمومی سازمان ملل را ترک کردند یا از ابتدا در جلسه حاضر نشدند، به تدریج معلوم شده که تنها 45 هيات از ۱۹۶ هیات در زمان سخنرانی احمدی نژاد در سالن حضور داشته اند که بسیاری از این هیات ها نیز توسط دیپلملت های رده پایین نمایندگی می شده است. به عقیده آگاهان به تاریخچه نشست های مجمع عمومی سازمان ملل، برخورد دیروز جامعه جهانی با سخنان احمدی نژاد، بی تردید یکی از گسترده ترین موارد تحریم سخنرانی یک مسوول سیاسی در تاریخ این نهاد بین المللی بوده است.

محمود احمدی‌نژاد دیروز در حالی در مجمع عمومی سازمان ملل در حالی به سخنرانی پرداخت که نه تنها اغلب صندلی‌های نمایندگان کشورهای جهان خالی بود، که در بیرون جلسه نیز یک جمعیتی چند هزار نفره در اعتراض به وی دست به تظاهرات زده بودند. تعداد این جمعیت به حدی زیاد بود که معترضان کشورهای دیگر، که کشور یک میلیارد و چهارصد میلیونی چین نیز از جمله آنها بود، با مشاهده تعداد بسیار بزرگتر ایرانیان حاضر اعتراضات کمرنگی را به نمایش گذاشته یا بعد از مدت کوتاهی محل را ترک کردند.

محمود احمدی‌نژاد در چنین شرایطی در سخنانی چهل دقیقه‏ای که از سوی برخی ناظران "سخنرانی برای صندلی های خالی" توصیف شده است، خود را پشت گرم به "رأی قاطع ملت ایران" دانست و جمهوری اسلامی را "یکی از مردمی ترین حکومت های مترقی جهان" خواند.

وی با اشاره به انتخابات اخير رياست جمهوری ايران، آن را "بسيار باشکوه و کاملا آزاد" توصيف کرد و با خبر دادن از آغاز "فصل نوينی برای شکوفايی ملی و تعاملات گسترده تر جهانی" در ایران، تاکید کرد که کشورهای غربی نمی توانند با دولت های متکی بر "مردم سالاری واقعی و حقیقی" مبارزه کنند.

رئیس‌دولت کودتا بدون کوچکترین اشاره ای به پرونده هسته ای ایران اعلام آمادگی کرد که به حل مشکلات بین‌المللی کمک کند و خواستار "قیام جمعی کشورهای جهان" در برابر وضع ناعادلانه موجود شد. او همچنین راه نجات بشر را پیروی از پیامبران دانست و اعلام کرد که جهان برای رسیدن به آزادی، کمال، رشد، امنیت و آرامش و صلح باید در انتظار ظهور امام زمان و عیسی مسیح باشد.

عدم اشاره احمدی نژاد به پرونده هسته ای، در حالی صورت گرفت که رييس جمهور آمريكا در سخنرانی خود در مجمع عمومی به حكومت هاى ايران و كره شمالى هشدار داد "اگر به خطرات ايجاد رقابت تسليحات اتمى در شرق آسيا و خاورميانه بى توجهى نشان دهند بايد پاسخگو باشند." باراک اوباما اعلام كرد اگرچه واشنگتن حاضر به مذاکره با تهران بر سر پرونده هسته ای است، اما "صبر آمريكا هميشگى نيست."

در واکنشی دیگر، گوردون براون نخست وزیر بریتانیا تهران را به انزوای بیشتر و تشدید تحریم‌ها در صورت ادامه روند فعلی فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی تهدید کرد. نیکولای سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه نیز هشدار داد که عواقب پاسخ "مبهم" دولت احمدی نژاد در خصوص فعالیت‌های هسته‌ایش‌"وخیم" خواهد بود. وی در عین حال، در جریان نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل، به پیشنهاد تهران مبنی بر مبادله کلوتید ریس که در ایران زندانی است با یک ایرانی متهم به قتل شاهپور بختیار اشاره کرد و آن را یک "باج‌خواهی غیرقابل قبول" دانست.

در یک تحول مهم دیگر، ديميتری مدوديف، رئيس جمهوری روسيه پس از ديدار با باراک اوباما، رئيس جمهوری آمريکا، در مورد نوع مواجهه با مسئله ايران اظهار داشت که "شايد تحريم امری اجتناب‌ناپذير باشد". تحلیلگران تاکید دارند پس از دیدار اوباما و مدودف، موضع دو کشور در خصوص ایران به هم نزدیک شده است.

» ادامه مطلب

۱۳۸۸/۰۷/۰۲

مستمعين چند جور بودند : تاشو ، دسته دار ، پشتي بلند !

مستمعين چند جور بودند : تاشو ، دسته دار ، پشتي بلند!

تعدادي از مستمعين در حال شنيدن پيام ملت ايران!

ضمن تشكر از اينكه مموتي امسال هم به نحو شايسته اي پيام ملت ايران را در نيويورك به گوش صندلي رساند در اينجا با تعدادي از مستمعين حاضر در سازمان ملل مصاحبه اي ترتيب داديم كه در زير مي آيد :

مستمع اول : صندلي

ما : ببخشيد شما بعد از شنيدن پيام ملت ايران در سازمان ملل چه حالي بهتان دست داد ؟

صندلي : بستگي دارد كي روي ما نشسته باشد . عموماً وقتي قرار است پيام ملت ايران پخش بشود ما خوشحال ميشويم چون همه بلند ميشوند ميروند بيرون و ما يك استراحتي ميكنيم . باور كنيد موقع سخنراني اوباما ما كمر درد ميگيريم . لاكردار اصلاً به فكر ما نيست وقتي حرف ميزند ملت چنان سر جايشان (روي ما) ميخ ميشوند كه تكان هم نميخورند . بنده خودم ديسك فنر دارم و اين روكش من شاهد است كه وقتي اوباما حرف ميزند چقدر بمن فشار مي آيد . البته چندتا از همكارانم ميگويند موقع سخن ريني مموتي به آنها هم خيلي فشار مي آيد چون اگر كسي در سالن بماند موقع سخن ريني دائم از خودش بوهاي ناجور صادر ميكند همكارانم خفه ميشوند بعضيها هم كه يكدفعه كار را خراب ميكنند بعد از سخن ريني بايد ببرند بشورند يا روكش عوض كنند .

مستمع دوم : آبسرد كن


ما : لطفاً احساس شما نسبت به شنيدن پيام ملت ايران در سازمان ملل چيه ؟

آبسرد كن : برو آقا ولمان كن تا خيست نكرده ام . ما اصلاً سيستم قاطي كرده ايم . موقع سخن ريني يكدفعه چهارصد نفر حمله ميكنند هر كي با يكطرفمان ور ميرود كه آب ما را بخورد . تازه چون تند تند دارند از سالن فرار ميكنند ميروند بيرون نصف آبمان را هم ميريزند زمين . هر موقع اين حرف ميزند ما كمردرد ميگيريم بسكه از ما آب خارج ميشود . آخه شرم و حيا هم خوب چيزيه بخدا . اينقدر از ما آب خارج ميشود كه بعضي وقتها آبمان گرم ميشود با مشت محكم ميزنند توي سرمان ميگويند اه ! اينهم كه كار نميكند . بعضيها دست و صورتشان را هم با آب ما خيس ميكنند بسكه داغ كرده اند . بابا مگه خمره ما لوله کشی شهره كه اينهمه آب ازمان بيرون بيايد ؟

مستمع سوم : لوستر


ما : بي زحمت از شنيدن پيام ملت ايران در سازمان ملل چه حسي داريد ؟

لوستر : ميزنم برق از سرپيچت بپره ها ! گير آوردي ما را ؟ مسخره ميكني ؟ ملت ايران خودش لوستر برميدارد مي آورد اينجا بعد ما را اينهمه از سقف آويزان كرده اند بيخود و بي جهت كه چي ؟ مگر اينجا كهريزك است كه بيخودي از سقف آويزانمان ميكنند ؟ يارو مي آيد اينجا همينطوري دارد حرف ميزند همه ميروند بيرون يكدفعه سالن چنان روشن ميشود انگار دور سر مموتي ديمر گذاشته باشند . آخه نامردها ! وقتي ميخواهيد برويد بيرون خب يا ما را خاموش كنيد يا ما را هم ببريد بيرون . چشممان درآمد بسكه نور خورد وسط كريستالهايمان . تازه ميگويند اين نور سرطان زا هم هست . كرم ضد محمود ميزنيم هر وقت اين مي آيد اينجا !
.
.
.
علیرضا رضایی
» ادامه مطلب

هاشمی رفسنجانی نسبت به حملات علیه خانواده بنیان‏گذار انقلاب هشدار داد

هاشمی رفسنجانی نسبت به حملات علیه خانواده بنیان‏گذار انقلاب هشدار داد
"فاصله‌ انداختن بین یادگاران امام و انقلاب خیانت است"

آیت‏الله هاشمی رفسنجانی اظهار داشت: "کسانی که از ابتدا با انقلاب اسلامی سازگاری نداشتند و راه امام خمینی را نمی پسندیدند، فرصت ابراز وجود پیدا کرده‏اند."

«ارس» به نقل از خبرگزاری مهر، رئیس مجلس خبرگان رهبری صبح روز پنجشنبه در مراسم تجدید میثاق نماینگان این مجلس با آرمان‏های بنیان‏گذار انقلاب اسلامی ضمن بیان اینکه این روزها حتی محکمات رفتار امام را گاهی زیر سئوال می برند گفت: امیدواریم که هشیاری برادران ما در خبرگان رهبری که اکثرا از شاگردان مستقیم امام هستند و جوان ترها که از شاگردان غیرمستقیم امام هستند، موجب شود این وظیفه بزرگ را فراموش نکنند که پاسدار آرمانها و دستاوردهای امام باشند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی با اشاره به اینکه امروز شاهد شرایط جدیدی هستیم ‌اظهار داشت: "به نظر می رسد کسانی که از روز اول با این انقلاب سرسازگاری نداشتند و راه امام را نمی پسندیدند و مخالف بودند و همچنین قدرت‏های استعماری که فهمیده بودند که چه عامل بزرگی وارد تاریخ شده است ‌و برنامه ریزی کرده بودند، فکر می کنم فرصتی پیدا کرده‏اند تا دست آوردهای ملت ایران را مخدوش کنند."

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اهانت‏ها و توهین‏های مکرر به بیت امام گفت: "امروز به بیت امام و به شخص امام که اینها نباید از انقلاب جدا بشوند، حمله می شود. اگر روزی کسانی به خود اجازه بدهند که این بیت را و این آثار امام و یادگاران امام را از انقلاب جدا کنند و بین انقلاب و آنها فاصله بیاندازند ‌بزرگرترین خیانت را مرتکب می شوند."

وی با بیان اینکه مجموعه آثار، افکار و بیت امام پایه اصلی تحقق انقلاب بودند، گفت: "انشاء الله این مجموعه در آینده شکوفایی های بیشتری پیدا بکنند ما واقعا باید پاسدار این ارزشها باشیم باید بدانیم هر پنجره ای که باز می شود و به یادگار امام خدشه وارد می کند، همه جا سرایت می کند."

گفتنی است که بسیاری از چهر‏ها و بنگاه‏های خبری حامی کودتا در هفته‏های اخیر مطالب توهین‏آمیز بی‎سابقه‏ای نسبت سیدحسن خمینی، نوه بنیان‏گذار انقلاب اسلامی منشر کرده‏اند.

» ادامه مطلب

گپ‌و‌گفت‌های خصوصی رئیس دولت کودتا با دانشجویان از همه جا بی‌خبر امریکایی

پشت صحنه یک دیدار در هتل اینترکانتینانتال نیویورک:
گپ ‌و‌گفت‌های خصوصی رئیس دولت کودتا با دانشجویان از همه جا بی‌خبر امریکایی

حادثه هیچ گاه خبر نمی‌کند! چه کسی فکر می‌کرد بعد از یک روز طولانی پرخبر، وقتی تمام رسانه‌های رسمی و غیررسمی دنیا از تجمع سبزهای نیویورک در مقابل سازمان ملل متحد خبر می‌گیرند، وقتی هزاران سبز با اجتماع خود صدای رسای ایرانیان داخل کشور می‌شوند تا از نقض حقوق بشر در ایران بگویند، و در روزی که همه‌ی نگاه‌ها خیره به ترک سخنرانی ریس دولت کودتا توسط نمایندگان اغلب کشورهای جهان است، موج سبز آزادی سوژه گزارش ویژه‌اش را در ساعت یازده شب، آن هم در یکی از چهارراه‌های منتهی به هتل اینترکنتینال گیر بیاورد: از هتل محل اقامت آقای احمدی‌نژاد، وقتی نیویورک بعد از یک روز پر خطر دارد به خواب می‌رود. آنچه می خوانید دومین گزارش اختصاصی موج سبز آزادی است از سفر رئیس دولت کودتا به نیویورک و دیدار خصوصی وی با جمعی از دانشجویان آمریکایی در هتل اینترکانتیننتال نیویورک.

محل اقامت محمود احمدی‌نژاد پیش از این هم به یکی از موضوعات جنجالی سفر او بدل شده بود. ایرانیان مقیم امریکا فارغ از تدابیر شدید امنیتی پلیس نیویورک و اف بی آی می‌کوشیدند تا با پیدا کردن آدرس هتل و برگزاری تجمع مقابل آن صدای اعتراض ایرانیان داخل کشور باشند و در یک فرصت استثنایی از نزدیک گریبان احمدی‌نژاد را بگیرند و او را وادارند صدای خس و خاشاک را انکار نکند. اما آنچه خبرنگار موج سبز آزادی آن شب شاهد بود، داستانی است متفاوت. گاهی واقعا فکر می کنم خدا با ماست و گاهی به معجزه ها ایمان دارم.

از صبح شایعاتی در جریان است مبنی بر این که عده‌ای بالاخره محل اقامت آقای احمدی‌نژاد را پیدا کرده‌اند. می‌گویند قرار است ریس دولت کودتا بعد از سخنرانیش در سازمان ملل، با میهمانان ایرانیش در هتلی حوالی همان جا دیدار کند. کسی نام و مکان هتل را هنوز نمی‌داند. تا عصر شایعات قوت می‌گیرد. کسی از بلندگوی سبزها خبر می‌دهد که او تصمیم گرفته بیاید در میان جمع! بعید هم به نظر نمی‌رسد! زیر سایه تدابیر شدید امنیتی شهر، می‌توانست کم‌هزینه‌ترین و پرصدا‌ترین رویارویی احمدی‌نژاد با سبزها باشد. البته نه در پیشگاه مردم ایران که در مقابل چشم جهانیان. عصر خبر تایید می‌شود: محل اقامت آقای احمدی‌نژاد هتل اینترکانتینانتال واقع در خیابان چهل و هفتم و خیابان پارک است.

ساعت از شش عصر هم گذشته. تجمع باشکوه سبزها تمام شده. مردمی که از صبح مقابل دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و بعد مقابل مقر سازمان تجمع کرده‌اند آهسته آهسته متفرق می‌شوند. فردا برای نیویورکی‌ها یک روز تاریخی است. روزی که سبزها با طومار سبز اعتراضیشان پل تاریخی بروکلین را سبز خواهند کرد. همه می‌خواهند برای فردا آماده شوند و شهر دیگر آرام شده. من اما می‌روم مبادا چیزی را از دست داده باشم، مبادا اتفاقی بیفتد و از دستم برود. به سختی خودم را به هتل می‌رسانم. تمام خیابان‌ها را بسته‌اند. باید دور هتل را طواف کرد. آن‌جا که می‌رسم نزدیک به صد نفر سلطنت‌طلب و معدودی سبز پوش ایستاده‌اند اما همه علیه جمهوری اسلامی و موسوی و کروبی شعار می‌دهند: خوراک ۲۰:۳۰ جور است با سبزهای ضدجمهوری اسلامی!

از رفت و آمدها می‌شود حدس زد که در هتل خبری هست. هیات ایرانی یکی یکی می‌رسند. دو روحانی، خبرنگارهای صداوسیما و دیگر مدعوین. ورودی هتل پر است از پلیس. هر جا پا را بیرون بگذاری، پلیس برت می گرداند به خط و با شدت بهت تذکر می‌دهد. کمی دست دست می‌کنم. یک ماشین با شیشه دودی و چندین ماشین همراه و پلیس مقابل درب هتل توقف می‌کند. مردم مسیر پیاده رو را شروع می کنند به دویدن. فحش و شعار و ناسزا و خشم. اما رجب طیب اردوغان از ماشین پیاده می‌شود. او هم در همان هتل اقامت دارد. باقی تجمع به هو کردن میهمانان و فحشهایی از جنس سلطنت‌طلبانه می‌گذرد.

یک نفر رد می‌شود، بغل دستی‌ام می‌گوید: «این مردک هم از این احمدی‌نژادی‏هاست! فحشش بدهید.» حوصله کلنجار رفتن و نای حرف زدن ندارم تا بگویم این مردک «اسفندیار» کابینه احمدی‌نژاد است. حوصله پرچم‌های شیروخورشید و این نمایش مضحک و شعارهایشان را هم ندارم. مطمئنم که احمدی‌نژاد داخل هتل است و از هیچ جایی قرار نیست بیرون یا تو بیاید. حمید رسایی که داخل می‌شود، سر راه پاسخ شعارهای معترضین را هم باخنده‌ای رکیک می‌دهد. خنده آزاردهنده‌ای که گوشه لب مشایی هم هست و یادآور صورت احمدی‌نژاد در شب مناظره است. روحانی دیگر اما زیاد از این بازی‌ها بلد نیست. میرتاج‌الدینی بیشتر شکفت‌زده است تا هر چیز دیگر. ترجیح می‌دهم رها کنم و وقتم را بگذارم برای تنظیم گزارش رویدادهای امروز.

فکر می‌کنم روایت امروز را از کجا باید شروع کرد؟ از وقتی مقابل دفتر نمایندگی سازمان ملل، نام زندانیانمان را صدا زدیم یا از اجرای هنری کیوسک که آهنگش را تقدیم کرد به شورای نگهبان و گفت: «درباره مسایل کشوری که هفتاد درصد جمعیت آن زیر سی سال است، چرا باید چهار تا فسیل هفتصد ساله تصمیم بگیرند؟»، یا از سخنرانی دنیس هالیدی حقوق‌دان و فعال برجسته حقوق بشر امریکایی که علیه هر گونه سناریوی نظامی و علیه تحریم‌های اقتصادی سخن گفت. دارم فکر می‌کنم و راه می‌روم. خیابان به خیابان راه می‌روم تا برسم به کافه‌ای مناسب نشستن. یک کافه باز چند خیابان آن طرف‌تر از هتل است. وارد می‌شوم. و این تازه آغاز ماجراست.

پشت سرم چهار پنج جوان امریکایی نشسته‌اند و از مجلس کسالت‌آور و مضحک و در عین حال مشکوکی حرف می‌زنند که من فقط در میان حرف‌ها اسم محمود احمدی‌نژاد و سیاست خارجی ایران و روابط ایران و امریکا را می‌شنوم. صورتم را برمی‌گردانم. پشت سرم سه تا دختر و یک پسر امریکایی نشسته‌اند. به سلامتی احمدی‌نژاد با لحنی گزنده یک جرعه از لیوان‌شان را سر می‌کشند و بعد قاه قاه می‌خندند. کنجکاوی دارد دیوانه‌ام می‌کند. در لحنشان حسی از توهین و تحقیر و تمسخر را یکجا دارند. می‌پرسم: «آیا درباره احمدی‌نژاد، ریس جمهور ایران دارید بحث میکنید؟» و جوابشان بله است. می‏گویم درباره‌اش چه فکری می‌کنید؟ و جواب عین پتک می‌خورد توی سرم. گیج و منگ. دوباره سوالم را تکرار می‌کنم.

اما جواب همان است: «فکر کردم شاید اگر با او دیدار داشته باشم نظرم عوض شود، ولی به نظرم هنوز همان قدر شخصیت آزاردهنده‌ایست که بود!» دیدار؟ امشب؟ شخصیت آزاردهنده؟ سوال و جواب‌های من با آن‌ها شروع می‌شود و من هر لحظه مثل آتش زیر خاکستر فوران می‌کنم. یعنی آقای احمدی‌نژاد امشب با یک عده دانشجوی امریکایی مهمانی گرفته است؟ بله! و چه زیرکانه به خیال خودش: با حدود صد و بیست دانشجوی لیسانس از دو ایالت دورافتاده مینوستا و یوتا! یکی‌شان می‌گوید:«میهمان آقای احمدی‌نژاد بودیم و قرار بود در یک جلسه گفت‌و‌گو درباره مسایل ایران و امریکا گفت‌وگو کنیم.» می پرسم: «رشته شما؟» و دختر علوم سیاسی می‌خواند اما هیچ شناختی نه از خاورمیانه دارد، نه ایران و نه حتی سیاست خارجی آمریکا، برایم پاسخ مثل روز روشن است.

فرض بگیرید که ریس جمهور حبشه امروز به ایران سفر کند و در اولین روز از بازگشایی دانشگاه‏ها برای صد و بیست نفر از دانشجویان ایرانی دعوت نامه‌ای بفرستد و بخواهد با آن ها دیدار کند. فکر می‌کنید هر کدام از ما در بهترین حالت چه سوالاتی درباره مسایل داخلی حبشه از او خواهیم پرسید؟ آیا این کشور ناقض حقوق بشر است؟ آیا فرایند انتخابات در این کشور دموکراتیک است؟ آیا مردمش از حاکمان احساس رضایت می‌کنند؟ این سوال ها را مرور کنید و یادتان باشد که آمریکا کشوری است که در آن حتی سارا پیلن (کاندیدای معاون اولی ریاست جمهوری از حزب جمهوری‌خواه امریکا) نمی‌داند افریقا نام یک قاره است یا یک کشور. با عجله از آن ها جدا می‌شوم شاید هنوز دیر نشده باشد و به تعداد دیگری از این مدعوین هم بربخورم.

هنوز پا را از کافه بیرون نگذاشته‌ام که دختر صدایم می زند و برگه‌ای را بهم می‌دهد که از طرف دعوت‌کنندگان به آن‌ها داده شده بوده تا بر اساس آن از احمدی‌نژاد سوال بپرسند. برگه را مچاله می کنم توی دستم و چهار بلوک مسیر کافه تا هتل را یک نفس می‌دوم. مقابل هتل خلوت شده. پلیس ها دیگر آن خشونت و عصبانیت قبلشان را ندارند. دیگر دنبال میهمانان محجبه و یقه‌های بی‌کروات نیستم. دامن های کوتاه، یقه‌های باز، کروات‌های رنگی و دختران و پسرانی که دست در دست هم با دفترچه‌های کوچکی از در هتل بیرون می‌آیند تا تازه بروند شب‌نشینی شبانه‌شان را در نیویورک شروع کنند. آن‌ها گروه گروه بیرون می‌آیند و من دستگاه ضبط صدایم روشن است.

می‌پرسم: آیا مهمانی شام بود؟ بله! به ما شام مفصلی دادند. غذای ایرانی و ماست و خیار و مرغ و برنج و چند مدل غذای ایرانی دیگر. آیا هیچ دانشجوی ایرانی هم داخل سالن بود؟ بینشان اختلاف است. یکی می‌گوید بود، یکی می‌گوید نبود. شایعه این است که پسری بلند شده، صدایش را مفهوم نشنیده‌اند، اما گویا پسرک ایرانی بوده، تنها ایرانی جمع. گفته: «می‌خواهم سوالی بپرسم.» احمدی‌نژاد صدایش می‌زند جلو و بعد محافظین ایرانی داخل سالن او را به ماموران بیرون تحویل می‌دهند.

یکی از دخترها ادامه می‌دهد: «وقتی اومدم بیرون یه سیگاری بکشم دیدم دوستش یا خواهرش داشت دور و بر هتل دنبالش می‌گشت و از مامورها سراغشو می‌گرفت» می‏پرسم: از شبکه‌ها و رسانه‌ها و خبرنگاران چی؟ «هیچ کس اجازه ورود نداشت، جز تلویزیون دولتی ایران» یک سناریوی دیگر؟ آن هم درست همزمان با آغاز به کار دانشگاه‏های ایران که هنوز معلوم نیست شما رخصت باز شدنش را بدهید یا نه؟ یک سناریوی صداوسیمایی که قرار است نشا‌نمان بدهد چطور همه مردم جهان (صدوبیست تا دانشجوی یوتا و مینوستا به عنوان نماینده آنها) ریاست جمهوری شما را پذیرفته‌اند و عنقریب است که به اسلام بگروند؟

سوالها را هم که از قبل روی یک ورق کاغد دیکته کرده‌اید تا مطمئن باشید آن‌ها مجبور نخواهند شد برای مهیا شدن به خاطر این جلسه حتی یک سرچ ویکی‌پدیا از خودشان انجام دهند. مبادا حقایقی را بفهمند و درباره رابطه کامران دانشجو، سرقت علمی و سلامت انتخابات سوال کنند. می‌پرسم: آیا جلسه را ضبط کرده‌اید؟ یا فیلم، عکس یا هیچ چیزی از این مراسم که بخواهید با من به عنوان یک همکلاس ایرانی قسمت کنید؟ به ما اجازه ندادند که دوربین و هیچ چیز دیگری و حتی موبایلهایمان را داخل سالن ببریم. یاد «دعوت به مراسم گردن زنی» ناباکوف می افتم.


می‌پرسم: «هیچ سوالی درباره وضعیت دانشجویان؟ دانشجویان زندانی؟ زندانیان سیاسی؟ احضارهای کمیته انضباطی دانشگاه‌ها؟ دانشجویان ستاره‌دار؟ حمله به کوی دانشگاه تهران؟ اخراج اساتید؟ دست کم مهارجرت و فرار مغزهای ایرانی؟» و جوابش انقدر قاطع است که حتی قادر به ترجمه‌اش نیستم:

Not a single question about students in Iran and not a single question about political prisoners

آن‌ها طوری به چشم‌های متعجب من خیره شده‌اند که انگار اصلا باورشان نمی‌شود کسی یک شام ساده را این قدر جدی گرفته باشد. حق هم دارند. آخرنمی‌دانند معجزه ۲۰:۳۰ در ایران از چه قرار است.

می گوید تعداد زیادی از افراد دولت و اساتید دانشگاهی، مثل آقای الهام، و سه نماینده اقلیت‌های مذهبی زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان احمدی‌نژاد را همراهی کرده‌اند. دیگر بقیه را به خاطر نمی‌آورد. یکی‌شان می‌گوید: البته یکی دو سوال درباره نقض حقوق بشر هم پرسیدیم. می‌پرسم: درباره وقایع پس از انتخابات؟ درباره کسانی که در تجمعات قانونی مسالمت‌آمیز کشته شدند؟ درباه وضعیت زندان‌ها؟ شکنجه‌ها؟ اعتراف‌های تلویزیونی؟ گوشش با این لغات بیگانه است.

بیش از این هم حوصله جواب دادن به من را ندارند. یک شب را از یوتا ومینه‌سوتا به نیویورک آمده‌اند و تا همین الآن هم نیمی از شب‌شان گذشته به دیدن محمود احمدی‌نژاد. نیم دیگرش را هیچ دلشان نمی‌خواهد با من تباه کنند. گروه دومی که از هتل بیرون می‌آیند خیلی عجله دارند. تمام مسیر را دنبالشان می‌دوم. سر چهارراه‌ها و خیابان‌ها وحشت‌زده اطرف را می‌پایم مبادا تعقیبی در کار باشد. این گروه داستان اخراج پسرک بینوای ایرانی از سالن را از سر تا ته تعریف می‌کنند. ایمیل‌هاشان و کارت‌هایمان را رد و بدل می‌کنیم. کنجکاوتر از گروه قبلی به نظرم می‌رسند.

بعد از این جلسه برای‌شان سوالاتی پیش آمده‌ که می‌خواهند بپرسند و من قول می‌دهم که به تک تک آن ها جواب بدهم. اما از شنیدن روایت من از رویدادهای ایران شوکه‌اند. ساعت دوازده شب گوشه خیابان‌های نیویورک، آن‌ها از یوتا و من از تهران! و من دارم برایشان از وضعیت این روزهای تهران می‌گویم. از آنها می‌خواهم که یادداشت‌های‌شان را با دانشجویان ایرانی هم قسمت کنند، تا آن‌ها هم بدانند در جلسه آن شب چه گذشته است. می‌گویم می‌دانید به همین سادگی و به دستور دوستان و حامیان آقای احمدی‌نژاد دوستان ما توی خیابان‌های تهران به جرم پرسیدن سوالاتی مشابه همین‌هایی که ایشان امشب با شما در یک محفل دوستانه و گرم و با پذیرایی شام و شربت و شیرنی در میان گذاشتند، دارند کتک می‌خورند و بعضا کشته می‌شوند؟ به زندان می‌افتند و هر صبحشان را تحت فشار و ترس شب می‌کنند؟

برایشان شرایط دانشجویان ایرانی و استفاده‌ای که از آنان در این مراسم خواهد شد و ماجرای شوی تلویزیونی و اعترافات زندانیانی که در وقایع پس از انتخابات به زندان افتاده‌اند و جایگاه صداوسیما در میان مردم را توضیح می‌دهم. از دروغ‌هایی که هر روز می‌شنویم و خطراتی که از سر میگذرانیم و امیدهای جنبش سبز. موقع تنظیم گزارش ایمیلی از یکی از این دانشجویان به دستم می‌رسد که ترجیح می‌دهم بدون اشاره به نامش متن ایمیلش را برایتان بیاورم:

Hello, My name is [...], you spoke with me earlier(I was in the black suit with a [...] tie). I was interviewed by the Iranian media after I participated in the discussions. I want to share with you what they asked me and how I answerer in case the Iranian media splices what I have to say, I want people to know the truth! Here is my phone number: [...] I trust you will keep it to yourself. PleAse call me tomorrow before 10:00 am. my friends and I are compiling our notes and making copies to sent to you

در مسیر خانه‌ام. خواب دیده‌ام؟ برگه سوالات محمود احمدی‌نژاد از دانشجویان امریکایی پیش رویم است. پرویز مروج که هماهنگ‌کننده جلسه بوده را نمی‌شناسم. مشخصاتش اما بالای صفحه است. بخش اول سوالاتی است که گویا در دیگر نشست‌های «دوستانه» احمدی‌نژاد با دانشجویان امریکایی از ایشان پرسیده شده. سوال اول درباره مساله ایران و توسعه هسته‌ای است. سوال دوم، نحوه حمایت ایران از اقلیت‌های مذهبی و سوال سوم درباره چگونگی اداره سیاسی ایران، سیستم‌های سیاسی سه جزیی و مساله انتخابات. در بخش دوم سوالات پیشنهادی برای این جلسه است.

سوال اول: چگونه ایران می‌تواند با امریکا همکاری داشته باشد؟ سوال دوم: ایران و امریکا در صورت برقراری رابطه با هم به چه دستاوردهایی خواهند رسید؟ در این بخش به موضع صلح‌طلبانه ریس جمهور ایالات متحده امریکا، باراک اوباما در رابطه با منطقه، نقش تاریخی ایران در کمک به همپیمانان غربی‌اش در جریان جنگ جهانی دوم و اشاره هیلاری کلینتون به همکاری ایران با امریکا بر سر مسایل افغانستان اشاره شده است. بله! واقعا کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است! آقای احمدی‌نژاد! خجالت بکشید!

دانشجویان را در ایران به خاطر بحث و تبادل نظر و بر سر همین سوالها به گروگان گرفته‌اید، در تدارک یک انقلاب فرهنگی برآمده‌اید، گور دانشگاه و دانشگاهی و هنرمند و نویسنده را کنده‌اید، احضاریه دادگاه انقلاب برای دانشجویان به دانشگاه‌ها می‌فرستید، به جرم سخن گفتن از دموکراسی (فواید همکاری ایران و آمریکا که پیش‌کش) مثل آب خوردن برای دانشجویان ایرانی احکام انضباطی و توبیخ و تنبیه و مشروط و رد صلاحیت و اخراج صادر می‌کنید، با گذاشتن یک ستاره جلوی نامشانآینده زندگی آنها را تباه می‌کیند، آن وقت در سفر امریکا با تدابیر امنیتی و اطلاعاتی شدید، بدون اجازه ورود حتی یک دانشجوی ایرانی به درون سالن، با دانشجویان دو ایالت دور افتاده امریکایی دیدار می‌کنید تا بیایید ایران و در نظرآباد کرج افتخار کنید که با آمریکایی‌ها شام خورده‌اید و همه مسحور سخنان گهربار شما شده‌اند؟ (راستی! امیدوارم هنوز فکر نکنید زبان‌شان اسپانیولی است).

روزنامه‌هایمان را بسته‌اید، روزنامه‌نگاران و دانشجویان و اساتید و وکلا و وزرا و سفرای فرهنگی ایران را به بند کشیده‌اید و حتی به آنان اجازه دیدار با وکیل نمی‌دهید، آنها را وامی‌دارید زیر فشار بازجویان شما در مقابل دوربین تلویزیون ظاهر شوند و بگویند اشتباه کرده‌اند که یک مقاله پنج صفحه‌ای درباره‌ی نظامهای سلطانی نوشته‌اند، آن وقت این طرف دنیا در گپ و گفت خودمانی‌تان از دانشجویان امریکایی نظرشان را درباره نظام‏های سه وجهی که نمونه‌اش سلطنت انگلیس است می‌پرسید؟ حالا دیگر انقدر ما بیگانه شده‌ایم و آنان دوست؟

خوشحالم که این بار پته‌ بی‌آبرویی‌تان روی آب است و سران جهان که موقع سخنرانی شما هاله نور می‌دیدند و از شدت تمرکز مژه هم نمی‌زدند، امسال کمی مژه زدند و صندلی‌های خالی‌شان را مستمع سخنان شما کردند. خوشحالم که این اتفاق فقط توسط سران غرب نیافتاد، لبنان و مالدیو و آلبانی و همه و همه رفتند و شاید حتی به تعداد انگشتان دو دست هم رییس دولت در سخنرانی شما ننشست. اسفندیار البته خیلی با هیجان کف می‌زد وقتی سخنرانی تمام شد.

به موج آفرینی سبز بعدی فکر می‌کنم. به بهانه شروع به کار دانشگاه‌ها و به پاس آزادی بیان و اندیشه با خودم می‌گویم باید پاسخ سوالات آقای احمدی‌نژاد از طرف دانشجویان ایرانی هم داده شود. تبادل و تعامل فکری دانشجویان ایرانی با این جمع از دانشجویان امریکایی (که حتما بسیار سالم و پاک بوده‌اند که آقای احمدی‌نژاد با آنها چنین سوالاتی را در میان گذاشته و با آنها دیدار کرده) بسیار می‌تواند مفید باشد. برای نزدیک شدن دو ملت هم مفید است.
» ادامه مطلب

گزارش تصویری سفر رئیس دولت کودتا به نیویورک -2

گزارش تصویری سفر رئیس دولت کودتا به نیویورک -2














» ادامه مطلب
آخرين اخبار ارس

ادامه راه سبز - ارس

↑ Grab this Headline Animator